trounce

/ˈtraʊns//traʊns/

معنی: سخت زدن، سرزنش کردن، شکست دادن، بسختی تنبیه کردن
معانی دیگر: کتک زدن، شلاق زدن، چوب زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: trounces, trouncing, trounced
(1) تعریف: to beat severely; thrash.
مترادف: clobber, thrash, wallop
مشابه: batter, beat, cream, drub, flog, lambaste, lick, maul, pound, pummel, whale, whip

(2) تعریف: to defeat, as in a sports contest, by a great margin.
مترادف: annihilate, clobber, rout, thrash, wallop
مشابه: beat, cream, defeat, drub, humble, lick, make mincemeat of, massacre, overpower, overwhelm, shellac, skunk, smear, vanquish, whip

جمله های نمونه

1. Our soldiers trounced the enemy troops.
[ترجمه گوگل]سربازان ما نیروهای دشمن را شکست دادند
[ترجمه ترگمان]سربازان ما سربازان دشمن را شکست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. France trounced Germany by five goals to one in the qualifying match.
[ترجمه گوگل]فرانسه در دیدار مقدماتی آلمان را با اختلاف پنج بر یک شکست داد
[ترجمه ترگمان]فرانسه آلمان را با ۵ گل به یکی از مسابقات انتخابی شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Brazil trounced Italy 51 in the final.
[ترجمه گوگل]برزیل در فینال 51 ایتالیا را شکست داد
[ترجمه ترگمان]برزیل در فینال این کشور را ۵۱ شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She trounced her rivals in the election.
[ترجمه گوگل]او در انتخابات رقبای خود را شکست داد
[ترجمه ترگمان]او رقیبان خود را در انتخابات درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In Rugby League, Australia trounced France by sixty points to four.
[ترجمه گوگل]در لیگ راگبی استرالیا با شصت امتیاز از فرانسه به چهار برآمد
[ترجمه ترگمان]در لیگ راگبی استرالیا، استرالیا با شصت و چهار امتیاز فرانسه را درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was trounced in a prize fight.
[ترجمه گوگل]او در یک مبارزه جایزه شکست خورد
[ترجمه ترگمان]اون توی مبارزه با جایزه شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wales were trounced 5-0 by Poland.
[ترجمه گوگل]ولز با نتیجه 5-0 مقابل لهستان شکست خورد
[ترجمه ترگمان]ولز با نتیجه ۵ بر ۰ توسط لهستان درهم شکسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Major changes are expected in the England team following their 3-0 trouncing last Saturday.
[ترجمه گوگل]پس از شکست 3-0 تیم انگلیس در شنبه گذشته، انتظار می رود تغییرات عمده ای در تیم انگلیس رخ دهد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که تغییرات عمده در تیم انگلیس پس از trouncing ۳ بر ۰ در شنبه گذشته انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's Washington's worst loss since Detroit trounced them 38-
[ترجمه گوگل]این بدترین باخت واشنگتن از زمانی است که دیترویت آنها را 38 شکست داد
[ترجمه ترگمان]این بدترین خسارت واشنگتن از زمانی است که دیترویت آن ها را ۳۸ بار خرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Insider dealing has been roundly trounced, widely discredited, and often outlawed.
[ترجمه گوگل]داد و ستدهای داخلی به طور کلی شکست خورده، به طور گسترده ای بی اعتبار شده و اغلب غیرقانونی شده است
[ترجمه ترگمان]معاملات داخلی در حال خرد شدن، شدیدا بی اعتبار و اغلب غیرقانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That does not prevent Bigfoot from trouncing Predator and moving into the semifinals.
[ترجمه گوگل]این مانع نمی شود که پاگنده نتواند Predator را شکست دهد و به نیمه نهایی راه پیدا کند
[ترجمه ترگمان]این از \"پاگنده\" از \"trouncing\" جلوگیری نمی کنه و به مرحله نیمه نهایی میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We were trounced 13-0.
[ترجمه گوگل]13-0 مغلوب شدیم
[ترجمه ترگمان]ما ۱۳ - ۰ درهم شکست بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Crowds enjoyed seeing a team of transvestites trounce more conventional athletes.
[ترجمه گوگل]جمعیت از دیدن تیمی از تراورست ها که ورزشکاران معمولی بیشتری را زیر پا می گذارند، لذت بردند
[ترجمه ترگمان]جمعیت از دیدن یک تیم of trounce از ورزش کاران متعارف لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'm a precocious youth who manages to regularly trounce wizards with far more skill, experience[Sentence dictionary], and emotional maturity than myself.
[ترجمه گوگل]من یک جوان زودرس هستم که می‌توانم به طور منظم جادوگران را با مهارت، تجربه [فرهنگ جملات] و بلوغ عاطفی بسیار بیشتر از خودم شکست دهم
[ترجمه ترگمان]من یک جوان زودرس هستم که به طور منظم جادوگر را با مهارت، تجربه [ فرهنگ لغت، و بلوغ احساسی نسبت به خودم مدیریت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Larry:I'm a precocious youth who manages to regularly trounce wizards with far more skill, experience, and emotional maturity than myself.
[ترجمه گوگل]لری: من یک جوان زودرس هستم که می توانم به طور منظم جادوگران را با مهارت، تجربه و بلوغ عاطفی بسیار بیشتر از خودم شکست دهم
[ترجمه ترگمان]لاری: من جوانی زودرس هستم که به طور منظم جادوگر را با مهارت، تجربه و بلوغ احساسی نسبت به خودم اداره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخت زدن (فعل)
lash, beat, belabor, belabour, trounce

سرزنش کردن (فعل)
snub, snap, blame, reproach, haze, censure, trounce, rebuke, berate, scold, upbraid, chide, twit, reprove, call down, taunt, jack, objurgate, dispraise, vituperate, reprimand, reprehend, tongue-lash

شکست دادن (فعل)
crush, smash, checkmate, floor, worst, drub, trounce, skunk, defeat, vanquish, outdo, smite

به سختی تنبیه کردن (فعل)
trounce

انگلیسی به انگلیسی

• beat, vanquish; thrash, punish; baffle, bewilder
if you trounce someone, you defeat them heavily and completely; an informal word.

پیشنهاد کاربران

شکست سختی را تحمیل کردن
"Trounce" means to defeat someone decisively or overwhelmingly in a competition or conflict.
It can symbolize achieving a significant victory or outperforming someone by a large margin.
مغلوب کردن کسی به طور قاطع یا شدید در یک رقابت یا درگیری.
...
[مشاهده متن کامل]

دستیابی به یک پیروزی قابل توجه یا پیشی گرفتن از کسی با فاصله زیاد.
مثال؛
The team trounced their rivals with a score of 5 - 0.
تیم حریفان خود را با نتیجه ۵ - ۰ مغلوب کرد.
She trounced her opponents in the election, winning by a landslide.
او در انتخابات حریفان خود را با اختلاف زیاد شکست داد.
The veteran chess player trounced the newcomer in just ten moves.
بازیکن شطرنج باتجربه در تنها ده حرکت تازه کار را شکست داد.
مترادف: Defeat, vanquish, overwhelm
متضاد: Lose to, be defeated by, succumb

پکوندن، در به داغون کردن ( بدجوری کسی را زدن یا بد جوری . . . شکست دادن )

بپرس