1. troubled seas
دریاهای خروشان
2. a troubled look
نگاه حاکی از آشفتگی
3. the wind troubled the surface of the lake
باد سطح دریاچه را متلاطم کرد.
4. fish in troubled water
از آب گل آلود ماهی گرفتن،از اوضاع نابسامان به سود خود استفاده کردن
5. pour oil on troubled waters
با متانت مسائل را حل کردن،روی آتش آب ریختن
6. pour oil on troubled waters
آشتی دادن،(دشمنی یا اختلاف) حل و فصل کردن
7. It is good fishing in troubled waters.
[ترجمه گوگل]ماهیگیری در آبهای ناآرام خوب است
[ترجمه ترگمان]صید ماهی در آب های متلاطم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The one point that troubled us was. . .
[ترجمه گوگل]تنها نکته ای که ما را ناراحت کرد این بود
[ترجمه ترگمان] تنها نکته ای که ما رو ناراحت کرد این بود که
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Benson looked troubled when he heard the news.
[ترجمه گوگل]بنسون با شنیدن این خبر مضطرب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]وقتی اخبار را شنید، به نظر آشفته آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You shouldn't have troubled yourself to prepare such a feast!
[ترجمه گوگل]برای تهیه چنین ضیافتی نباید خود را اذیت می کردید!
[ترجمه ترگمان]تو نباید به خودت زحمت می دادی که چنین ضیافتی رو آماده کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He is still being troubled by an ankle injury.
[ترجمه گوگل]او همچنان به دلیل آسیب دیدگی مچ پا درگیر است
[ترجمه ترگمان] اون هنوز از آسیب قوزک پا ناراحت میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The strong wind troubled the sea.
13. I'm extremely sorry to have troubled you.
[ترجمه گوگل]خیلی متاسفم که باعث ناراحتی شما شدم
[ترجمه ترگمان]خیلی متاسفم که مزاحمتان شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Her voice took on a troubled tone.
[ترجمه گوگل]صدایش لحن آشفته ای به خود گرفت
[ترجمه ترگمان]صدایش لحن نگرانی به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. A troubled hound was baying the moon.
[ترجمه گوگل]یک سگ شکاری پریشان ماه را کنار گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]یک سگ شکاری مضطرب به ماه پارس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید