trophy

/ˈtroʊfi//ˈtrəʊfi/

معنی: جایزه، غنیمت، یادگاری پیروزی، نشان ظفر
معانی دیگر: جایزه (مثلا گلدان نقره که به برنده ی مسابقه می دهند)، نشان پیروزی، نشان افتخار، (در اصل) بنای یادبود پیروزی، منار پیروزی (که در میدان نبرد یا در شهر برپا می شد)، به نمایش گذاری غنایم جنگ، مدالی که غنایم جنگ را نشان می داد، (معماری) تزیین به شکل توده ای سلاح، آذین جنگ افزاری، غنیمت جنگی (به ویژه سلاح و پرچم دشمن که به عنوان یادبود نگهداری شود)، سر یا پوست حیوان شکار شده (که معمولا به دیوار می آویزند)، غنائم
trophy_
پسوند (اسم ساز): تغذیه، پرورد، پرورش، رشد [hypertrophy]

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: trophies
(1) تعریف: something serving as a token or memento of victory, excellence, or the like; award.
مترادف: award, prize
مشابه: blue ribbon, citation, cup, honor, laurels, medal, palm, plaque

- a trophy for the best student
[ترجمه گوگل] یک جایزه برای بهترین دانش آموز
[ترجمه ترگمان] یک جایزه برای بهترین دانش آموز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something taken as a prize or spoil of a competition, hunt, military campaign, or the like.
مترادف: prize
مشابه: booty, memento, plunder, relic, reward, souvenir, spoils, take

- He had a deer's head mounted as a hunting trophy.
[ترجمه گوگل] او یک سر آهو را به عنوان غنائم شکار نصب کرده بود
[ترجمه ترگمان] سر گوزن به عنوان جایزه شکار بالا رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پسوند ( suffix )
• : تعریف: nutrition or growth.

- dystrophy
[ترجمه گوگل] دیستروفی
[ترجمه ترگمان] نوعی فساد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Britain has not lifted the trophy since it last hosted the event.
[ترجمه گوگل]بریتانیا از آخرین باری که این رویداد را میزبانی کرده بود، جامی را بالای سر نبرده است
[ترجمه ترگمان]بریتانیا از آخرین باری که میزبان این رویداد بوده است، جام را بلند نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The winning captain held the trophy in the air.
[ترجمه گوگل]کاپیتان برنده جام را در هوا نگه داشت
[ترجمه ترگمان]ناخدای برنده جایزه را در هوا نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cup is a cherished trophy of the company.
[ترجمه گوگل]جام یکی از افتخارات این شرکت است
[ترجمه ترگمان]این فنجان مایه افتخار این شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He finished third in the Tote Gold Trophy.
[ترجمه گوگل]او در Tote Gold Trophy سوم شد
[ترجمه ترگمان]او در جام طلای tote سوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He lifted the trophy up and kissed it.
[ترجمه گوگل]جام را بلند کرد و بوسید
[ترجمه ترگمان]جام را بلند کرد و بوسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He held the trophy proudly aloft.
[ترجمه گوگل]او جام را با افتخار در بالا نگه داشت
[ترجمه ترگمان]او جایزه را با غرور بالا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The trophy was inscribed with his name.
[ترجمه گوگل]جام با نام او حک شده بود
[ترجمه ترگمان]جام با نام او نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He swelled with pride as he held the trophy.
[ترجمه گوگل]او در حالی که جام را در دست می گرفت غرور می کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که جام را در دست داشت از غرور و غرور باد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Barcelona will be hoping to bring the trophy back to Spain — sorry, Catalonia — for the first time.
[ترجمه گوگل]بارسلونا امیدوار است که جام را برای اولین بار به اسپانیا - متاسفم، کاتالونیا - بازگرداند
[ترجمه ترگمان]بارسلونا امیدوار خواهد بود که جام را به اسپانیا - متاسف، Catalonia - برای اولین بار بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His name was inscribed on the trophy.
[ترجمه گوگل]نام او بر روی جام حک شده بود
[ترجمه ترگمان]اسمش روی مدال نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That stuffed pike above the fireplace is Pat's trophy from a fishing holiday in Scotland.
[ترجمه learner] اون اردک ماهی تاکسیدرمی شده بالای شومینه جایزه پت از ماهیگیری در تعطیلات در اسکاتلنده
|
[ترجمه گوگل]آن پیک پر شده بالای شومینه، جایزه پت از تعطیلات ماهیگیری در اسکاتلند است
[ترجمه ترگمان]آن نیزه ای که بالای شومینه بود نشان پیروزی پت از یک تعطیلات ماهیگیری در اسکاتلند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The team regained the trophy.
[ترجمه گوگل]این تیم دوباره جام را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]تیم جام را دوباره به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He says he wants to win the trophy, but I think he's setting his sights too high.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید که می‌خواهد جام را به دست آورد، اما من فکر می‌کنم که هدفش را خیلی بالا می‌برد
[ترجمه ترگمان]او می گوید که می خواهد جام را ببرد، اما فکر می کنم دارد sights را خیلی بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Portugal will be defending the trophy they won last year.
[ترجمه گوگل]پرتغال از جامی که سال گذشته کسب کرده بود دفاع خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]پرتغال از نشان پیروزی سال گذشته دفاع خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His darts trophy takes pride of place on the mantelpiece.
[ترجمه گوگل]جایزه دارت او جای خود را در شومینه می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]darts که نشان می دهد، افتخار بزرگی به جای طاقچه بالای بخاری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جایزه (اسم)
testimonial, meed, award, prize, bonus, reward, trophy, premium, pewter, guerdon

غنیمت (اسم)
spoil, prize, trophy, plunder

یادگاری پیروزی (اسم)
trophy

نشان ظفر (اسم)
trophy

انگلیسی به انگلیسی

• object honoring a victor such as a statue; any token of honor (for winning a contest, for skill, for bravery, etc.); spoil, prize, anything taken in war or hunting; memorial
a trophy is a prize, for example a cup or shield, which is given to the winner of a competition.

پیشنهاد کاربران

1. جایزه. کاپ. جام قهرمانی 2. نشان افتخار. نشان پیروزی
مثال:
a swimming trophy
یک جام قهرمانی شنا
غنیمت/جایزه.
1. جام قهرمانی ( به عنوان جایزه برای پیروزی به تیم برنده اهدا میشه ) .
2. سلاح ها و اموال ارزشمند یک ارتش شکست خورده در جنگ که توسط ارتش برنده توقیف و مصادره میشه.
تندیس، لوح ( لوح تقدیر )
تقدیر نامه ، نشان سپاس
Trophy case
جام قهرمانی _ جام مسابقات
تغذیه
برابر فارسی: تِروفه یا trufe را میتوان داشت.
trophy به معنی غنیمت یا نشان پیروزی که از دشمن گرفته میشد به مانند تاج یا انگشتر شاه. . .
در پارسیگ ( فارسی میانه ) فعل تروفتن کموبیش به همین معنی است.
...
[مشاهده متن کامل]

بن اکنون: تروب - نمونه: از دشمن انگشتری تروبم ( یا بتروبم ) .
بن گذشته: تروفت - نمونه: از دشمن انگشتری تروفتم.

Trophy wife seduces bodyguard. . .
liverpool got all the trophies with jurgan klopp
۱. جام قهرمانی
۲. یادگاری و تحفه ی پیروزی - غنیمت
noun
[count]
1 : an object ( such as a large cup or sculpture ) that is given as a prize for winning a competition
◀️a golf/bowling trophy
...
[مشاهده متن کامل]

◀️a trophy case/room
2 : something that you keep or take to show that you were successful in hunting, war, etc
◀️hunting trophies
◀️ Why would I lie about screwing you? you would be my trophy

trophy ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش )
واژه مصوب: تحفه
تعریف: کالبد بی کم وکاست جانور یا بخشی از آن که به نشانة موفقیت شکارچی نگهداری و معمولاً نمایش داده می شود
●جام
جام
نشان افتخار
جایزه - غنیمت
برای مثال ( trophy wife )
به زنی جذاب و خوش پوش گفته میشود که همسر مرد ثروتمند و قدرتمند میشود میشود و نقش او حضور در رویدادهای اجتماعی و غیره در کنار آن مرد است
He looted speaker Pelosi' office, but says he paid for his trophy
این مرد غارت کرد/استفاده نامشروع کرد از دفتر کار رئیس کنگره خانم Pelosi، ولی میگه که تقاص این فتح و ظفرش رو پس داده.
جامی که اگه تو مسابقه ای برنده شی به تو میدن
یادگاری
جام پیروزی در مسابقات
After the team won the game the mayorgave the trophy to team captaain
جام مسابقات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس