trooper

/ˈtruːpər//ˈtruːpə/

معنی: سپاهی، اسب سواری، نظامی
معانی دیگر: (سواره نظام) سرباز، سرباز زرهی، نفر زرهی، (سواره نظام) اسب، پلیس سوار (بر اسب)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a mounted cavalry soldier.

(2) تعریف: a state police officer.

جمله های نمونه

1. He was extremely drunk and swearing like a trooper.
[ترجمه گوگل]او به شدت مست بود و مانند یک سرباز فحش می داد
[ترجمه ترگمان]او به شدت مست بود و مثل یک سرباز فحش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He became a trooper in the Royal Tank Regiment.
[ترجمه گوگل]او به سربازی در هنگ تانک سلطنتی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او در هنگ سلطنتی تانک به یکی از نیروهای نظامی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In 199 a Maryland State trooper saw a car speeding down Interstate 9
[ترجمه گوگل]در سال 199 یک سرباز ایالتی مریلند ماشینی را دید که با سرعت از بین ایالتی 9 پایین می آمد
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۹ نفر از مامورین دولتی مریلند، اتومبیلی را دیدند که به سرعت از میان ایالتی ۹ عبور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I heard gunshots in the back-ground as the trooper talked on the radio to Farris.
[ترجمه گوگل]هنگامی که سرباز از طریق رادیو با فاریس صحبت می کرد، صدای تیراندازی را در پشت زمین شنیدم
[ترجمه ترگمان]وقتی پلیس با رادیو به Farris صحبت کرد صدای شلیک شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clinton used a state trooper to lure her to a hotel room during a state-sponsored event in 199
[ترجمه گوگل]کلینتون از یک سرباز دولتی برای فریب دادن او به اتاق هتل در یک رویداد تحت حمایت دولت در سال 199 استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]کلینتون از یک سرباز دولتی برای فریب دادن او به یک اتاق هتل در طی یک رویداد با حمایت دولتی در ۱۹۹ مورد استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She hiked like a trooper throughout the camp.
[ترجمه گوگل]او مانند یک سرباز در سراسر کمپ پیاده روی کرد
[ترجمه ترگمان]او مانند یک سرباز در طول اردوگاه به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Everywhere she went she worked like a trooper and her wonderful smile let you know she was enjoying everything she did.
[ترجمه گوگل]هر جا که می‌رفت مثل یک سرباز کار می‌کرد و لبخند فوق‌العاده‌اش به شما نشان می‌داد که از هر کاری که انجام می‌داد لذت می‌برد
[ترجمه ترگمان]هر جا که می رفت، مثل یک سرباز کار می کرد و لبخند wonderful به تو می گفت که از هر کاری که کرده لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He gestured to the trooper, who cut the dwarfs bonds.
[ترجمه گوگل]او به سرباز اشاره کرد که پیوندهای کوتوله ها را قطع کرد
[ترجمه ترگمان]او به پلیس اشاره کرد که سهام کوتوله ها را قطع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The judge sentenced the trooper to death.
[ترجمه گوگل]قاضی سرباز را به اعدام محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی پلیس را به مرگ محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. State Trooper McNamara reassures her that she has nothing to worry about because there are police there already.
[ترجمه گوگل]سرباز ایالتی مک نامارا به او اطمینان می دهد که چیزی برای نگرانی ندارد زیرا در حال حاضر پلیس در آنجا حضور دارد
[ترجمه ترگمان]وزیر امور خارجه McNamara McNamara گفت که او چیزی برای نگرانی در مورد اینکه پلیس در آنجا حضور دارد ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Violanti, a former state trooper, is a professor of criminal justice at Rochester Institute of Technology.
[ترجمه گوگل]ویولانتی، سرباز سابق ایالتی، استاد عدالت کیفری در موسسه فناوری روچستر است
[ترجمه ترگمان]Violanti، یکی از نیروهای دولتی سابق، در موسسه فن آوری راچستر استاد عدالت کیفری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Throwing on a dressing-gown and swearing like a trooper, you stumble to answer it.
[ترجمه گوگل]با انداختن لباس پانسمان و فحش دادن مانند یک سرباز، برای پاسخ دادن به آن دچار لغزش می شوید
[ترجمه ترگمان]انداختن روی لباس پوشیدن و فحش دادن مثل یک سرباز سکندری خوردی به آن پاسخ بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Swore like a trooper, drank like a pagan, smoked like a bomber descending to earth.
[ترجمه گوگل]مثل یک سرباز قسم خورد، مثل یک بت پرست نوشید، مثل بمب افکنی که به زمین فرود آمد سیگار کشید
[ترجمه ترگمان]مانند یک سرباز، مانند a که از روی زمین فرود آید، مانند یک pagan دود می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One trooper told the inquest his machine-gun jammed twice - then started firing by itself.
[ترجمه گوگل]یکی از سربازان به تحقیق گفت که مسلسل او دو بار گیر کرده است - سپس خود به خود شروع به شلیک کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از افراد پلیس در جریان تحقیق مسلسل، دو بار در حال حمله کردن بود - سپس خود را به طرف آتش پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A trooper shot the Lieutenant's horse, leaning from his saddle to put the bullet plumb into the beast's skull.
[ترجمه گوگل]یک سرباز به اسب ستوان شلیک کرد و از زین او تکیه داد تا شاخک گلوله را در جمجمه جانور بگذارد
[ترجمه ترگمان]یک سرباز به اسب ستوان شلیک کرد و از زین خم شد تا گلوله را در جمجمه جانور فرو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سپاهی (اسم)
serviceman, corpsman, trooper, soldier, sepoy

اسب سواری (اسم)
trooper, hackney, roadster, manege, saddle horse, saddler

نظامی (اسم)
trooper, soldier

انگلیسی به انگلیسی

• mounted policeman; state policeman; cavalry soldier; paratrooper; soldier; cavalry horse; troopship, military transport ship (british)
a trooper is a soldier of low rank in an armoured regiment in the army.
in the united states, a trooper is also a policeman in a state police force.
if someone swears like a trooper, they swear a lot; an informal expression, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
The troopers rode into battle on horseback.
In a military context, a commander might say, “I need a few troopers to secure the perimeter. ”
A soldier might say, “I’ve been serving as a trooper for five years now. ”
1. سرباز سوار. سرباز زرهی 2. پلیس سواره 3. ( در آمریکا ) مامور پلیس
مثال:
the horse dismounted the trooper
اسب سربازِ سوار خود را سرنگون کرد ( به زیر انداخت )
در اسلنگ معانیش میشه :
someone who courageously face harshness and unpleasant conditions to obtain a goal
Fred is a trooper he walked 2 miles in 2 feet of snow to get home
a. Somebody who does something strenuous or tedious for a long period of time without complaining
...
[مشاهده متن کامل]

b. Somebody who overcomes a tough situation
"Yeah, he was a trooper, man. He waited in line 4 hours to get tickets. "
Or
Person 1: He's been in the hospital fighting cancer for a year now
Person 2: What a trooper
آدمی که تو سختی ها آخ نمیگه و به راهش ادامه میده بی غر زدن

جنگاور ، رزمنده
به سربازی گفته می شود که پایین ترین درجه رو دارد در جنگ: سیاهی لشکر
نظام سپاهی، سوار، اسب سوارى
پلیس ایالتی آمریکا یا همان Highway Patrol یا State Police

بپرس