triviality

/ˌtrɪviˈæləti//ˌtrɪvɪˈælɪti/

معنی: بی موردی، ابتذال، پیش پا افتادگی، بی اهمیتی، ناچیزی
معانی دیگر: کم اهمیتی، خردی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: trivialities
(1) تعریف: the quality or condition of being unimportant or insignificant.
متضاد: depth, momentousness
مشابه: indifference, vanity

(2) تعریف: something that is trivial.
مشابه: toy, trifle

جمله های نمونه

1. His speech was one of great triviality.
[ترجمه گوگل]سخنان او بسیار بی اهمیت بود
[ترجمه ترگمان]سخن او یکی از triviality بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was surprised by the triviality of her anxieties.
[ترجمه محسن] او از اظطراب بی موردش سورپرایز شده بود
|
[ترجمه گوگل]او از بی اهمیت بودن اضطراب های او شگفت زده شد
[ترجمه ترگمان]از حماقت her حیرت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The prison sentence seemed rather harsh, considering the triviality of the offence.
[ترجمه گوگل]با توجه به بی اهمیت بودن جرم، حکم زندان بسیار سخت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]محکومیت زندان اندکی خشن به نظر می رسید، با توجه به اینکه به خاطر توهین کردن به این اهانت دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In such ways, fashion and triviality can go hand in hand.
[ترجمه گوگل]در چنین راه هایی، مد و بی اهمیتی می توانند دست به دست هم دهند
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، مد و triviality می تواند دست به دست هم بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The application was rejected on the grounds of triviality.
[ترجمه گوگل]درخواست به دلیل بی اهمیت بودن رد شد
[ترجمه ترگمان]این درخواست در زمینه of رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Books are a triviality . Life alone is great.
[ترجمه گوگل]کتاب ها یک چیز بی اهمیت هستند زندگی تنهایی عالیه
[ترجمه ترگمان]کتاب ابتذال است زندگی به تنهایی بسیار بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was going to expose their triviality once and for all.
[ترجمه گوگل]او قرار بود یک بار برای همیشه بی اهمیت بودن آنها را افشا کند
[ترجمه ترگمان]او می خواست triviality را یک بار و برای همیشه برملا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In Shariah, advocated the teaching side from the triviality of the "Koran" and "Hadith" direct creation.
[ترجمه گوگل]در شریعت، طرف تدریس از بی اهمیت بودن "قرآن" و "حدیث" خلقت مستقیم
[ترجمه ترگمان]در شریعت اسلام از طرف تدریس از ابتذال \"قرآن\" و \"حدیث\" حمایت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Instead, much of what goes on takes on triviality of what, to both, will be everyday life.
[ترجمه گوگل]در عوض، بسیاری از چیزهایی که پیش می‌آیند، زندگی روزمره را برای هر دو بی‌اهمیت نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]در عوض، بسیاری از چیزهایی که در مورد آنچه که به هر دوی آن ها بستگی دارد، زندگی روزمره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The second lesson is about triviality.
[ترجمه گوگل]درس دوم در مورد بی اهمیتی است
[ترجمه ترگمان]دومین درس درباره triviality است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Your work is just going to be mundane triviality.
[ترجمه گوگل]کار شما فقط پیش پا افتاده است
[ترجمه ترگمان]کار تو فقط کار احمقانه عادی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Real practice was going to expose their triviality once and for all.
[ترجمه گوگل]تمرین واقعی قرار بود یک بار برای همیشه بی اهمیت بودن آنها را آشکار کند
[ترجمه ترگمان]عمل واقعی فقط یک بار و برای همیشه برملا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That's because it involves so much triviality and responsibility, even troubles.
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که شامل بی اهمیتی و مسئولیت، حتی مشکلات است
[ترجمه ترگمان]به این دلیل که این کار نه تنها triviality و مسئولیت پذیری و حتی مشکلات را هم شامل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The triviality of my memory.
[ترجمه گوگل]بی اهمیت بودن حافظه ام
[ترجمه ترگمان] مشکل حافظه - م
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی موردی (اسم)
anachronism, triviality

ابتذال (اسم)
triviality, banality, platitude, triteness, truism, pedestrianism

پیش پا افتادگی (اسم)
triviality, banality, platitude, commonness

بی اهمیتی (اسم)
triviality, humility, insignificance, disesteem, insignificancy

ناچیزی (اسم)
triviality, insignificance, paltriness, insignificancy, negligibility

انگلیسی به انگلیسی

• thing or topic lacking importance, something that is insignificant
trivialities are unimportant things.
the triviality of something is the fact that it is unimportant.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : trivialize
اسم ( noun ) : triviality / trivialization / trivia
صفت ( adjective ) : trivial
قید ( adverb ) : trivially
بی اهمیت، چرت و پرت

بپرس