tricksy

/ˈtrɪksi//ˈtrɪksi/

حقه باز، شیطان، شوخ طبع، اهل شوخی و نیرنگ بازی، رجوع شود به: tricky، بازی کن، خنده کن، خنده وبازی کن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: tricksier, tricksiest
مشتقات: tricksiness (n.)
• : تعریف: full of tricks; mischievous; prankish.

پیشنهاد کاربران

این کلمه که صفت است در دیکشنری زیر دو تعریف دارد:
New Oxford American Dictionary ⬇️
1. given to tricks; playful; prankish.
بازیگوش؛ شوخ و شنگ؛ چاچول
Example: 👇
The mischievous elf played tricksy pranks on anyone who dared to enter the enchanted forest.
...
[مشاهده متن کامل]

جن بدجنس با هرکسی که جرأت ورود به جنگل طلسم شده را داشت، شوخی های بازیگوشانه کرد.
2. crafty or difficult to deal with; clever in an ingenious or deceptive way.
هوشمند یا باهوش به روشی مبتکرانه یا فریبنده؛ هفت خط؛ هفت رنگ؛ حقه باز؛ دغل؛ شیطان صفت؛ ؛ شیاد؛ مارموز؛ موذی
Example: 👇
Sometimes a tricksy, half - provoked desire to break through the barricade of his stoicism tempted her.
گاهی اوقات یک میلِ مارموزانه ( موذیانه ) و نیمه برانگیخته برای شکستن سد رواقی خودش، او را وسوسه می کرد.

tricksy

بپرس