tribulation

/ˌtrɪbjəˈleɪʃn̩//ˌtrɪbjʊˈleɪʃn̩/

معنی: رنج، عذاب، محنت، اختلال، ازمایش سخت
معانی دیگر: الم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: severe suffering or affliction; distress.
مترادف: affliction, distress, pain, suffering
مشابه: agony, anguish, calamity, cross, misery, torment

- Her easy life became one of tribulation after her husband died.
[ترجمه گوگل] زندگی آسان او پس از مرگ شوهرش تبدیل به یک مصیبت شد
[ترجمه ترگمان] پس از مرگ شوهرش، زندگی آسان او یکی از رنج و محنت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a cause of suffering or troubles.
مترادف: affliction, hardship, misfortune, ordeal, trial
مشابه: burden, calamity, cross, crucible, distress, grief, misery, torment, tragedy, trouble

جمله های نمونه

1. Rejoicing in hope, patient in tribulation.
[ترجمه گوگل]شادمان در امید، صبور در مصیبت
[ترجمه ترگمان]با امید، بیمار و محنت آلود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Rejoice in hope, be patient in tribulation.
[ترجمه گوگل]به امید شادی کن، در مصیبت صبور باش
[ترجمه ترگمان]از شادی خوشحال باشید، صبور باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In a half-season of torment and tribulation, the most disappointing teams are Cincinnati, Indianapolis, Dallas and Carolina.
[ترجمه گوگل]در نیم فصل عذاب و مصیبت، ناامیدکننده ترین تیم ها سینسیناتی، ایندیاناپولیس، دالاس و کارولینا هستند
[ترجمه ترگمان]در نیم فصل عذاب و محنت، most تیم سینسیناتی، ایندیاناپولیس، دالاس و کارولینا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our compatriot is experiencing the tribulation.
[ترجمه ملکوتی] هم میهن ما درحال تجربه کردن مصائب و مشکلات است .
|
[ترجمه گوگل]هموطن ما در حال تجربه مصیبت است
[ترجمه ترگمان]هم وطن ما این محنت را تجربه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This has arouse his memory of his tribulation experience of the earlier years.
[ترجمه گوگل]این امر خاطره او را از تجربه مصیبت سالهای قبل بیدار کرده است
[ترجمه ترگمان]این امر حافظه اش را از تجربه غم و رنج سال های گذشته برانگیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jesus says, "In this world, you shall have tribulation, but be of good cheer for I have overcome the world".
[ترجمه گوگل]عیسی می‌گوید: «در این دنیا مصیبت خواهید داشت، اما شاد باشید زیرا من بر جهان غلبه کرده‌ام»
[ترجمه ترگمان]مسیح می گوید: \" در این دنیا، شما غم خواهید داشت، اما شاد باشید زیرا من بر جهان غلبه کرده ام \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the childhood, tribulation is his teacher, and his mother sets a good example for him.
[ترجمه گوگل]در دوران کودکی، مصیبت معلم اوست و مادرش الگوی خوبی برای اوست
[ترجمه ترگمان]در دوران کودکی، محنت آموزگار خود است، و مادرش برای او سرمشق خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was a time of great tribulation.
[ترجمه گوگل]زمان مصیبت بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]زمان محنت بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That he is not immune from tribulation.
[ترجمه گوگل]که از مصیبت مصون نیست
[ترجمه ترگمان]این که او از رنج و رنج مصون نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even at this point in our awful tribulation under the German scourge we were quite friendly.
[ترجمه گوگل]حتی در این مرحله از مصیبت وحشتناک خود در زیر بلای آلمان، ما کاملاً دوستانه بودیم
[ترجمه ترگمان]حتی در این نقطه، در آن tribulation وحشتناک ما، زیر تازیانه آلمانی، کام لا دوستانه بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I hate the tribulation, I commiserate the sorrow brought by tribulation.
[ترجمه گوگل]من از مصیبت متنفرم، غم و اندوهی را که مصیبت به ارمغان می آورد تسلیم می شوم
[ترجمه ترگمان]من از این tribulation که از غم و اندوه ناشی از رنج و رنج است متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even in our awful tribulation we were quite optimistic.
[ترجمه گوگل]حتی در مصیبت وحشتناک خود ما کاملاً خوشبین بودیم
[ترجمه ترگمان]حتی در این محنت وحشتناک، ما کاملا خوش بین بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tribulation, is just like the hungry tiger, chasing after us.
[ترجمه گوگل]مصیبت، درست مثل ببر گرسنه است که ما را تعقیب می کند
[ترجمه ترگمان]tribulation، درست مثل یک ببر گرسنه که دنبالمان افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the world you have tribulation ; but be of good cheer, I have overcome the world.
[ترجمه گوگل]در دنیا مصیبت دارید ; اما خوشحال باشید، من بر دنیا غلبه کرده ام
[ترجمه ترگمان]در دنیایی که رنج می بری، اما شاد باشید، من بر جهان غلبه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رنج (اسم)
mortification, throe, pain, agony, affliction, labor, toil, tribulation, discomfort, discomfiture, trial, fatigue, bale, difficulties, teen

عذاب (اسم)
agony, tribulation, suffering, torture, torment, excruciation, rack, anguish, inquisition

محنت (اسم)
hardship, distress, toil, tribulation, trial, bale

اختلال (اسم)
derangement, tribulation, perturbation, disorder, disturbance, noise, disorderliness, kettle of fish

ازمایش سخت (اسم)
tribulation, gaff

انگلیسی به انگلیسی

• trial, suffering
tribulation is trouble or suffering; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A state of great trouble or suffering; hardship ⏳
🔍 مترادف: Adversity
✅ مثال: They faced many tribulations during the long journey across the desert.
Trouble - suffering
Try and error: آزمون و خطا - سعی و خطا
جناب نادیا . ف و لایک کنندگان توجه فرمایند
[FORMAL]
محنت - مصیبت - رنج و عذاب - سختی
( جمع ) سختی ها - مصائب
TRIBULATION
- a problem or difficulty
SYN: ( serious ) trial
- distress or suffering resulting from oppression or persecution
...
[مشاهده متن کامل]

- serious trouble or a serious problem
💠 Even close friends were unaware of the tribulations she faced.
- You can refer to the suffering or difficulty that you experience in a particular situation as tribulations.
💠 . . . the trials and tribulations of everyday life.
- a cause of great trouble or suffering.
💠 the tribulations of being a megastar
- a state of great trouble or suffering.
💠 his time of tribulation was just beginning
💠 Oh! Eternal wheel ever running here and there is killing us.
Enslavement in the whirling of the wheel is killing us.
One denial and all these tribulations.
Oh death! Come. For life is killing us.
ای چرخ فلک دوندگی ما را کُشت
بر دَرگه خلق بندگی ما را کُشت.
یک منکر این همه صفات واجب
اِی مرگ بیا، که زندگی ما را کُشت.

یکی از معنی های tribulation فتنه است
اسم رسمی | معنی : عذاب و ناخوش احوالی
1 [noncount] : unhappiness, pain, or suffering
◀️ Her son's illness has been a source of great tribulation
2 [count] : an experience that causes someone to suffer
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ The play is about the tribulations of a family of immigrants in New York
◀️ the trials and tribulations [=difficult experiences, problems, etc. ] of starting a new business

trials and tribulations:آزمون و خطا
مصیبت

بپرس