trepidation

/ˌtrepəˈdeɪʃn̩//ˌtrepɪˈdeɪʃn̩/

معنی: وحشت، لرزش، رعشه، بیم و هراس، اشتفگی
معانی دیگر: ترس و لرز، آسیمگی، دلهره، واهمه، نگرانی، لرزه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a condition of anxiety or dread; alarm.
مترادف: alarm, anxiety, apprehension, disquiet, dread, fear, nervousness
متضاد: calm, collectedness
مشابه: consternation, horror, misgiving, panic, qualm

- She was filled with trepidation, but she finally found the courage to ask for a promotion.
[ترجمه گوگل] او مملو از ترس بود، اما در نهایت شهامت درخواست ترفیع را پیدا کرد
[ترجمه ترگمان] او با ترس و لرز پر شده بود، اما بالاخره شهامت این را پیدا کرد که از او یک ترفیع بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a quiver or vibration.
مترادف: quiver, tremor, vibration
مشابه: jar, jolt, quake, shake

- Trepidations from the eruption were felt for some months afterward.
[ترجمه گوگل] لرزه های ناشی از فوران تا چند ماه پس از آن احساس می شد
[ترجمه ترگمان] پس از چند ماه فوران آتشفشان سپری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. we read the list of the casualties with trepidation
با ترس و لرز فهرست تلفات را خواندیم.

2. With some trepidation, I opened the door.
[ترجمه گوگل]با کمی ترس در را باز کردم
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز در را باز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was with some trepidation that I viewed the prospect of cycling across Uganda.
[ترجمه گوگل]با کمی ترس به دورنمای دوچرخه سواری در اوگاندا نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز بود که دورنمای دوچرخه سواری در میان اوگاندا را مشاهده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He knocked on the door with some trepidation.
[ترجمه گوگل]با کمی ترس به در زد
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز به در زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We view future developments with some trepidation.
[ترجمه گوگل]ما به تحولات آینده با کمی ترس نگاه می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما تحولات آینده را با ترس و لرز می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The men set off in fear and trepidation.
[ترجمه گوگل]مردان با ترس و وحشت به راه افتادند
[ترجمه ترگمان]مردان با ترس و لرز به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I have written of hypnotism with fear and trepidation.
[ترجمه گوگل]من از هیپنوتیزم با ترس و وحشت نوشته ام
[ترجمه ترگمان]من از هیپنوتیزم با ترس و وحشت نوشته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was with some trepidation that I slid a 5-pound chicken with peeled, quartered potatoes into the 500-degree oven.
[ترجمه گوگل]با کمی ترس بود که یک مرغ 5 پوندی را با سیب زمینی پوست کنده و ربع شده داخل فر 500 درجه گذاشتم
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز بود که من یک مرغ پنج پوندی را باز کردم و سیب زمینی را در ظرف ۵۰۰ درجه تقسیم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is thus with some trepidation that I say the cohabitation rule makes sense.
[ترجمه گوگل]بنابراین با کمی ترس می گویم که قانون زندگی مشترک منطقی است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه با ترس و لرز گفتم که قانون هم زیستی منطقی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some of this apparent trepidation is due to overwhelming self criticism of the proposal.
[ترجمه گوگل]بخشی از این ترس آشکار به دلیل انتقاد شدید از خود از این پیشنهاد است
[ترجمه ترگمان]برخی از این هراس ظاهری ناشی از انتقاد شدید از این پیشنهاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The threat of an epidemic caused great alarm and trepidation.
[ترجمه گوگل]تهدید یک بیماری همه گیر باعث نگرانی و وحشت بزرگی شد
[ترجمه ترگمان]این تهدید یک بیماری همه گیر بود که موجب ترس و نگرانی شدید می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I threw in my entire savings toward the down-payment and, with trepidation, agreed to manage the building.
[ترجمه گوگل]تمام پس‌اندازم را صرف پیش‌پرداخت کردم و با ترس، موافقت کردم که ساختمان را مدیریت کنم
[ترجمه ترگمان]من کل پس انداز خود را به سمت پیش پرداخت کردم و با دلواپسی موافقت کردم که ساختمان را اداره کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When the world descended on Sydney last month it was with trepidation.
[ترجمه گوگل]هنگامی که جهان در ماه گذشته به سیدنی فرود آمد، با وحشت بود
[ترجمه ترگمان]ماه پیش که دنیا در سیدنی به سر می برد با ترس و لرز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Like all bathroom scales, ours are trod with hope and trepidation.
[ترجمه گوگل]مانند همه ترازوهای حمام، ترازوهای ما هم با امید و وحشت پا می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]مانند همه فلس های حمام با بیم و هراس گام بر می دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Concern that others will discover the secrets in the dark rooms of our mind fills us with trepidation and mistrust.
[ترجمه گوگل]نگرانی از اینکه دیگران اسرار اتاق های تاریک ذهن ما را کشف کنند ما را مملو از ترس و بی اعتمادی می کند
[ترجمه ترگمان]نگرانی ای که دیگران اسرار اتاق های تاریک ذهن ما را کشف خواهند کرد، ما را با ترس و بدگمانی پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وحشت (اسم)
fear, dread, abhorrence, panic, terror, horror, fray, fright, funk, awe, jitters, trepidation

لرزش (اسم)
shake, vibration, palpitation, flutter, succussion, quake, tremor, quivering, tremolo, friskiness, tremour, trepidation

رعشه (اسم)
paralysis, tremble, tremor, tremour, trepidation

بیم و هراس (اسم)
trepidation

اشتفگی (اسم)
trepidation

انگلیسی به انگلیسی

• tremulous agitation or fear; trembling movement
trepidation is fear or anxiety; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A feeling of fear or apprehension about something that may happen; anxiety 😟
🔍 مترادف: Dread
✅ مثال: With great trepidation, she opened the letter to read its contents.
دلهره. دلشوره. نگرانی. اضطراب
مثال:
We read the list of the casualties with trepidation.
ما با دلشوره و اضطراب فهرست تلفات را خواندیم.
a feeling of fear or anxiety about something that may happen
دلواپسی، اضطراب، دلهره
With some trepidation, I set out to find my first job.
We view future developments with some trepidation.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/trepidation
اضطراب، واهمه، نگرانی یا ترس از واقعه ای قریب الوقوع
( آکسفورد دیکشنری )
Oilprice. com@
The ongoing JCPOA discussions, involving European countries, Russia, Iran, and, on the sidelines, the U. S. , are being watched by international oil markets with trepidation
هیجان

بپرس