1. they trenched the townدور شهر سنگر کندند.2. afrasiab's dagger trenched rustam's shoulderدشنه ی افراسیاب بر شانه ی رستم شکافی ایجاد کرد.3. the land is trenched for irrigationزمین را برای آبیاری زهکشی کرده اند.