tremulous

/ˈtremjələs//ˈtremjʊləs/

معنی: بیم ناک، ترسان، لرزنده، مرتعش، لرزش دار، تحریر دار
معانی دیگر: لرزان، هراسناک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tremulously (adv.), tremulousness (n.)
(1) تعریف: trembling or wavering, or inclined to tremble or waver.
متضاد: steady
مشابه: shaky

- Her hands had become tremulous as the illness worsened.
[ترجمه گوگل] با بدتر شدن بیماری، دستانش می لرزیدند
[ترجمه ترگمان] دستانش می لرزید و بیماری بدتر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Overcome by nerves, he answered in a tremulous voice.
[ترجمه گوگل] اعصابش را گرفته بود و با صدایی لرزان جواب داد
[ترجمه ترگمان] با صدای لرزانی پاسخ داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: timid, anxious, or fearful.
متضاد: confident
مشابه: afraid, shy, timorous

- Alone on the stage, the child appeared tremulous.
[ترجمه گوگل] کودک تنها روی صحنه، لرزان به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] کودک در صحنه تنها به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: done or made in a shaky manner.

- The tiny infant made a tremulous cry.
[ترجمه گوگل] نوزاد کوچک گریه ای لرزان کرد
[ترجمه ترگمان] کودک کوچک گریه را سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He managed a tremulous signature on the hospital consent forms.
[ترجمه گوگل] او یک امضای لرزان در فرم های رضایت بیمارستان داشت
[ترجمه ترگمان] او امضای لرزانی را روی فرم های موافقت بیمارستان مدیریت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a tremulous excitement
هیجان توام با ترس

2. a tremulous handwriting
دستخط حاکی از رعشه

3. a tremulous voice
صدای لرزان

4. I opened the important letter with tremulous fingers.
[ترجمه گوگل]نامه مهم را با انگشتان لرزان باز کردم
[ترجمه ترگمان]نامه مهم را با انگشتان لرزان باز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He watched her tremulous hand reach for the teacup.
[ترجمه گوگل]دست لرزان او را تماشا کرد که به فنجان چای رسید
[ترجمه ترگمان]دست لرزانش را دراز کرد تا فنجان چای را بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We waited in tremulous anticipation.
[ترجمه گوگل]ما در انتظار وحشتناک منتظر ماندیم
[ترجمه ترگمان]ما در انتظار منتظر ماندیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was in a state of tremulous excitement.
[ترجمه گوگل]او در حالت هیجانی لرزان بود
[ترجمه ترگمان]از فرط هیجان می لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An airborne, tremulous brochure Proclaiming that the end is near.
[ترجمه گوگل]بروشور هوابرد و لرزان که اعلام می کند پایان نزدیک است
[ترجمه ترگمان]یه سری بروشور لرزان که آخرش نزدیک میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I smile at his tremulous respect mixed with greediness.
[ترجمه گوگل]به احترام لرزان او که با حرص آمیخته بود لبخند می زنم
[ترجمه ترگمان]به احترام لرزان او آمیخته با ولع لبخند می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Music plays: mysterious strings, tremulous with wonder and expectation.
[ترجمه گوگل]موسیقی می نوازد: سیم های مرموز، لرزان با شگفتی و انتظار
[ترجمه ترگمان]موسیقی می نوازد؛ رشته های مرموز، لرزان از حیرت و انتظار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Against my tremulous hands while loose the string.
[ترجمه گوگل]در برابر دستان لرزان من در حالی که ریسمان را باز می کنم
[ترجمه ترگمان]در حالی که نخ می لرزید، در مقابل دست های لرزان من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The old man's voice had become at once tremulous.
[ترجمه گوگل]صدای پیرمرد به یکباره لرزان شده بود
[ترجمه ترگمان]صدای پیرمرد بی درنگ به لرزه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I saw her just once. A tremulous shadow of my yesterdays still lingers.
[ترجمه گوگل]فقط یکبار دیدمش سایه ای لرزان از دیروزهای من هنوز باقی است
[ترجمه ترگمان]فقط یه بار دیدمش سایه لرزان دیروز من هنوز باقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His voice was too tremulous, the poise of his feelings too doubtful.
[ترجمه گوگل]صدای او بیش از حد لرزان بود، آرامش احساساتش بیش از حد مشکوک بود
[ترجمه ترگمان]صدایش آنقدر لرزان بود و احساس احساساتش نسبت به او مشکوک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیمناک (صفت)
abhorrent, anxious, apprehensive, careful, fearful, tremulous, umbrageous

ترسان (صفت)
fearful, tremulous, afraid, scarey, scary, tremulant, trepid

لرزنده (صفت)
tremulous, shaky, vibratile

مرتعش (صفت)
tremulous, tremulant, vibratile, vibrant, quavery, vibrating, shuddering, trembling, shivery, trepid, tottery, trembly

لرزش دار (صفت)
tremulous, tremulant

تحریر دار (صفت)
tremulous

انگلیسی به انگلیسی

• characterized by trembling, quivering, frightened
a tremulous voice or smile is unsteady; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : tremulous
✅️ قید ( adverb ) : tremulously
لرزان
هر چیزی که توام با لرز باشه، میتونه صدا باشه، احساسات باشه، حوادث طبیعی باشه، ابر باشه و. . .

بپرس