trembling


معنی: متزلزل، مرتعش
معانی دیگر: لرزش، لرزنده

جمله های نمونه

1. his trembling voice revealed his anxiety
صدای لرزانش نگرانی او را نشان می داد.

2. the trembling voices of those patients
صدای مرتعش آن بیماران

3. i was trembling with rage
از شدت خشم می لرزیدم.

4. kamali was trembling with anger
کمالی از شدت خشم می لرزید.

5. the puppies were trembling in the rain
توله سگ ها در زیر باران می لرزیدند.

6. in fear and trembling
با ترس و لرز،در واهمه ی زیاد

7. his pale face and trembling voice alarmed us
از رنگ پریده و صدای لرزانش دلواپس شدیم.

8. the old man's hands were trembling
دستان پیرمرد رعشه داشت.

9. his impatience was revealed by his visage and his trembling hands
ناشکیبایی او از قیافه و دستان لرزانش پیدا بود.

10. He opened the letter with trembling hands.
[ترجمه گوگل]نامه را با دستان لرزان باز کرد
[ترجمه ترگمان]نامه را با دست های لرزان باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With trembling fingers, he removed the camera from his pocket.
[ترجمه گوگل]با انگشتان لرزان دوربین را از جیبش درآورد
[ترجمه ترگمان]با انگشتان لرزان دوربین را از جیبش بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was trembling with excitement but her voice was steady.
[ترجمه گوگل]از هیجان می لرزید اما صدایش ثابت بود
[ترجمه ترگمان]او از هیجان می لرزید، اما صدایش ثابت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She clenched her fists to stop herself trembling.
[ترجمه گوگل]مشت هایش را گره کرد تا از لرزیدن خود جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]مشت هایش را گره کرد تا خود را از لرزیدن باز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His whole body was trembling.
[ترجمه گوگل]تمام بدنش می لرزید
[ترجمه ترگمان]تمام بدنش می لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Daddy was trembling with anxiety as to how the talks would go.
[ترجمه گوگل]بابا از اضطراب می لرزید که مذاکرات چگونه پیش خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]بابا از اضطراب می لرزید، مثل این که چگونه حرف زدن ادامه پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متزلزل (صفت)
unstable, ramshackle, insecure, instable, wavery, shaky, precarious, shaking, palsied, trembling, seismic, tottery

مرتعش (صفت)
tremulous, tremulant, vibratile, vibrant, quavery, vibrating, shuddering, trembling, shivery, trepid, tottery, trembly

تخصصی

[سینما] ارتعاش / لرزش

پیشنهاد کاربران

ارتعاشی
ارتعاش گر
fear and trembling
ترس و لرز
لریزدن دست

بپرس