treatable

/ˈtriːtəbəl//triːt/

معنی: رام، نرم، تعلیم بردار، قابل درمان، قابل بحث
معانی دیگر: قابل بحک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of treat.

جمله های نمونه

1. People sometimes die of treatable conditions.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات افراد به دلیل شرایط قابل درمان می میرند
[ترجمه ترگمان]افراد گاهی از شرایط قابل درمان می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Certain forms of cancer are treatable with drugs.
[ترجمه گوگل]انواع خاصی از سرطان با دارو قابل درمان هستند
[ترجمه ترگمان]انواع خاصی از سرطان ها از طریق مواد مخدر قابل درمان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is a treatable condition.
[ترجمه گوگل]این یک وضعیت قابل درمان است
[ترجمه ترگمان]این یه شرط قابل درمانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, psychological causes are seen as treatable, whereas biological causes mark the individual for life.
[ترجمه گوگل]با این حال، علل روانی قابل درمان هستند، در حالی که علل بیولوژیکی فرد را برای زندگی مشخص می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، عوامل روان شناختی، قابل درمان هستند، در حالی که عوامل زیستی منجر به تعیین فرد برای زندگی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And there is precedent for treatable diseases persisting.
[ترجمه گوگل]و سابقه ای برای تداوم بیماری های قابل درمان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]و سابقه ای برای بیماری های treatable وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The hypercalcemia is easily treatable by hydration and withdrawal of the calcium containing antacids.
[ترجمه گوگل]هیپرکلسمی به راحتی با هیدراتاسیون و حذف آنتی اسیدهای حاوی کلسیم قابل درمان است
[ترجمه ترگمان]hypercalcemia به راحتی توسط هیدراسیون و خروج کلسیم حاوی antacids قابل درمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hopefully, it should see many forms of cancer treatable as simply as popping into hospital for minor surgery.
[ترجمه گوگل]امیدواریم که بسیاری از انواع سرطان را به سادگی درمان شدن به بیمارستان برای جراحی جزئی ببیند
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، باید اشکال مختلفی از سرطان را به سادگی در بیمارستان برای جراحی جزئی ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The disease is treatable but can kill within hours without treatment.
[ترجمه گوگل]این بیماری قابل درمان است اما می تواند در عرض چند ساعت بدون درمان از بین برود
[ترجمه ترگمان]این بیماری قابل درمان است، اما در عرض چند ساعت بدون درمان می تواند بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Testicular cancer is a highly treatable condition, affecting either one or both testicles.
[ترجمه گوگل]سرطان بیضه یک بیماری بسیار قابل درمان است که یک یا هر دو بیضه را درگیر می کند
[ترجمه ترگمان]؟ سرطان Testicular یک شرایط بسیار قابل درمان است و بر روی هر دو قسمت پایین تنه تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Maybe we would do better to identify how treatable depression differs from intractible depression.
[ترجمه گوگل]شاید بهتر باشد تشخیص دهیم که افسردگی قابل درمان چقدر با افسردگی غیرقابل درمان متفاوت است
[ترجمه ترگمان]شاید بهتر است بفهمیم که چگونه افسردگی قابل درمان از افسردگی intractible متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These are in general extremely indolent and easily treatable cancers.
[ترجمه گوگل]اینها به طور کلی سرطان هایی هستند که به راحتی قابل درمان هستند
[ترجمه ترگمان]اینها به طور کلی تنبل هستند و به راحتی سرطان ها را قابل درمان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Treatable risk factors included anemia in 40% of patients, and elevated total plasma homocysteine or homozygosity for the t-MTHFR mutation in 21%.
[ترجمه گوگل]عوامل خطر قابل درمان شامل کم خونی در 40 درصد از بیماران و افزایش هموسیستئین کل پلاسما یا هموزیگوسیتی برای جهش t-MTHFR در 21 درصد بود
[ترجمه ترگمان]عوامل خطر treatable شامل کم خونی در ۴۰ درصد از بیماران و افزایش کل پلاسما یا هموزیگوت برای جهش ژنی در ۲۱ درصد بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Canal steno sis is only treatable with surgical intervention, as I was taught in school.
[ترجمه گوگل]تنگی کانال تنها با مداخله جراحی قابل درمان است، همانطور که در مدرسه به من آموزش دادند
[ترجمه ترگمان]خواهر steno تنها با مداخله جراحی، همان طور که در مدرسه تدریس می کردم، قابل درمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Morris said that the pneumonia might be treatable.
[ترجمه گوگل]موریس گفت که پنومونی ممکن است قابل درمان باشد
[ترجمه ترگمان]موریس گفت که ذات الریه می تواند قابل درمان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رام (صفت)
domestic, tame, amenable, docile, meek, manageable, obedient, biddable, treatable, governable

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

تعلیم بردار (صفت)
docile, treatable

قابل درمان (صفت)
treatable

قابل بحث (صفت)
treatable

انگلیسی به انگلیسی

• able to be treated, responsive to treatment (especially medical)

پیشنهاد کاربران

یک بیماری یاوضعیت قابل درمان با استفاده از داروها یا تمرینات ورزشی
برگرفته از دیکشنری کمبریج

بپرس