traumatized

انگلیسی به انگلیسی

• caused severe and chronic mental or emotional stress; caused sudden and severe physical injury; shocked; subjected to psychological trauma (also traumatised)

پیشنهاد کاربران

ضربة روحی خورده، دچار ضربه ی روحی ( شده )
مثال:
They were all traumatized girls who had scape from the house.
آنها هه دخترانِ دچار ضربه روحی شده ای بودند که از خانه فرار کرده بودند.
اتفاقاتی که در سال های قبل مثل دروان کودکی رخ داده و آثارش سال ها بعد و شاید تا آخر زندگی ماندگاره، این ضربات روحی ممکن سالهای بعد باعث بشه فرد دست به کارهای خشن ، مجرمانه یا حتی قتل بزنه. مثل تجاوز در کودکی ، رفتارهای ناهنجار پدر و مادر واقعی یا ناتنی ، دوستان، همکاران و . . . .
دچار آسیب های روانی ، که فرد مورد دچار پیری زود راس میشود
زخم خورده از
ضربه خورده
آسیب روحی ، ذهنی ، عاطفی
مجروح ، زخمی
مجروح، جراحت برداشته، دارای زخم
ضربه روحی
آسیب دیده جسمی یا آسیب روحی ناشی از ضایعه قبلی

بپرس