traumas ( plural noun ) = زخم، آسیب روحی، ضربه روحی، روان آسیب دیده، زخم روان
مثال : The traumas of my own upbringing pale/fade into insignificance ( = seem very unimportant ) when I hear stories about the way Peter's parents treated him.
... [مشاهده متن کامل]
ضربه های روحی ناشی از تربیت خودم وقتی داستانهایی راجع به نحوه رفتار والدین پیتر با او می شنوم کم رنگ می شود / کم اهمیت می شود ( = خیلی مهم نیست ) .
مثال : The traumas of my own upbringing pale/fade into insignificance ( = seem very unimportant ) when I hear stories about the way Peter's parents treated him.
... [مشاهده متن کامل]
ضربه های روحی ناشی از تربیت خودم وقتی داستانهایی راجع به نحوه رفتار والدین پیتر با او می شنوم کم رنگ می شود / کم اهمیت می شود ( = خیلی مهم نیست ) .