trashy

/ˈtræʃi//ˈtræʃi/

معنی: چرند، مزخرف، مهمل، بیهوده، بی ارزش
معانی دیگر: یاوه، چرت و پرت، جفنگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: trashier, trashiest
• : تعریف: of or like trash; worthless; sleazy; inferior.
مشابه: cheap, common, tacky, tasteless

- She admits to enjoying trashy novels when she's on vacation.
[ترجمه گوگل] او اعتراف می کند که وقتی در تعطیلات است، از رمان های بی ارزش لذت می برد
[ترجمه ترگمان] او اقرار می کند که وقتی در تعطیلات است از رمان های بی ارزش لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. trashy goods fit only to be palmed on the unwary
کالاهای بنجل که فقط می شد آنها را به اشخاص ناآگاه قالب کرد

2. She churns out trashy romantic novels.
[ترجمه گوگل]او رمان‌های عاشقانه بی‌مصرف تولید می‌کند
[ترجمه ترگمان]داره رمان های عاشقانه پر می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was reading some trashy romance novel.
[ترجمه گوگل]داشتم یک رمان عاشقانه بی ارزش می خواندم
[ترجمه ترگمان] داشتم یه داستان عاشقانه داستان های عاشقانه میخوندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why do so many people watch such ridiculous trashy programmes?
[ترجمه گوگل]چرا بسیاری از مردم چنین برنامه های مضحکی را تماشا می کنند؟
[ترجمه ترگمان]چرا بسیاری از مردم این برنامه های بی ارزش و بی ارزش را تماشا می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Was it prestigious or trashy to be a disco diva?
[ترجمه گوگل]آیا دیوانه دیسکو بودن پرستیژ بود یا بی ارزش؟
[ترجمه ترگمان]برات مهم بود که یه آواز دیسکو باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They produce trashy TV programs that appeal to the lowest common denominator.
[ترجمه گوگل]آنها برنامه های تلویزیونی بی محتوا تولید می کنند که کمترین وجه مشترک را به خود جلب می کند
[ترجمه ترگمان]آن ها برنامه های تلویزیونی بی ارزش تولید می کنند که به پایین ترین مخرج مشترک اعتراض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Just because she's read some trashy paperback she thinks she's some kind of expert on the modusoperandi.
[ترجمه گوگل]فقط به این دلیل که او چند جلد شومیز بی ارزش خوانده است، فکر می کند که به نوعی متخصص در زمینه مدوسوپراندی است
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر اینکه اون یه سری کتاب های مزخرف رو خونده، اون فکر می کنه که یه جور تخصص تو modusoperandi
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Was there anything ever so mangy, trashy, as these potted objects?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال چیزی به اندازه این اشیاء گلدانی وجود داشته است؟
[ترجمه ترگمان]آیا تا به حال هیچ چیز ای پیدا نشده بود که به اندازه این potted شوم بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Why to feel oneself are very trashy occasionally?
[ترجمه گوگل]چرا گاهی اوقات احساس می کنیم که خیلی بی ارزش هستیم؟
[ترجمه ترگمان]چرا احساس می کنی گاهی اوقات خود را از دست می دهی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You nasty girl, you nasty, you trashy. You classless girl, you sleazy, you freaky.
[ترجمه گوگل]ای دختر بدجنس، ای زننده، ای آشغال ای دختر بی کلاس، ای لوس، ای دیوانه
[ترجمه ترگمان] ای زنیکه کثیف، آشغال کثیف، آشغال کثیف، تو دختر بی classless میدونی که خیلی عجیب غریبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ah nebber in mah life seed sech trashy niggers.
[ترجمه گوگل]Ah nebber in mah life seed sech trashy niggers
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت تو عمرم این کاکا سیاها رو ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I do not spend money to buy trashy thing.
[ترجمه گوگل]من برای خرید چیزهای بی ارزش پول خرج نمی کنم
[ترجمه ترگمان]پول را برای خرید چیزهای بی ارزش خرج نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The result? Trashy scripts that cheapen the general American culture, bringing it more in line with the worldview of this adolescently oversexed and undercivilized man.
[ترجمه گوگل]نتیجه؟ فیلمنامه های بی ارزشی که فرهنگ عمومی آمریکا را ارزان می کند و آن را بیشتر با جهان بینی این مرد نوجوان بیش از حد جنسیت زده و کم تمدن منطبق می کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه؟ Trashy scripts که فرهنگ عمومی آمریکا را cheapen و آن را با جهان بینی این adolescently oversexed و undercivilized line
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My children spend too much time reading trashy comics.
[ترجمه گوگل]فرزندان من زمان زیادی را صرف خواندن کمیک های بی ارزش می کنند
[ترجمه ترگمان]بچه های من برای خواندن کتاب های بی ارزش خیلی وقت صرف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرند (صفت)
absurd, ridiculous, ludicrous, corny, silly, nonsensical, windy, inept, odd, trashy, inane, unmeaning

مزخرف (صفت)
ludicrous, silly, nonsensical, foolish, trashy, stupid

مهمل (صفت)
bad, neglectful, preposterous, meaningless, nonsensical, unworthy, trashy, otiose

بیهوده (صفت)
unfruitful, ineffective, ineffectual, futile, useless, impracticable, vain, trifling, pointless, jejune, trivial, trashy, idle, bootless, inutile, thankless

بی ارزش (صفت)
naught, null, trifling, trashy, brummagem, worthless, valueless, junky, worm-eaten, raffish, punk, fustian, no-par, picayune, picayunish, rubbishy, unvalued, waff

انگلیسی به انگلیسی

• lacking value, unfit
something such as a film or a book that is trashy is very poor in quality; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس