trapping

/ˈtræpɪŋ//ˈtræpɪŋ/

معنی: بدام انداختن، در تله اندازی، تله گذاری، تجملات و تزئینات، بدام اندازی
معانی دیگر: تله گذاری، در تله اندازی

جمله های نمونه

1. The car rolled onto its roof, trapping him.
[ترجمه گوگل]ماشین روی سقفش غلتید و او را گرفتار کرد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل روی پشت بام چرخید و او را به دام انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Each fibre has a hollow core trapping still air and aiding warmth.
[ترجمه گوگل]هر فیبر دارای یک هسته توخالی است که هوای ساکن را به دام می اندازد و به گرما کمک می کند
[ترجمه ترگمان]هر تار عنکبوتی یک هسته خالی دارد که هنوز در حال و هوای تازه است و به گرما کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The light aircraft then cartwheeled, trapping both men.
[ترجمه گوگل]سپس هواپیمای سبک چرخید و هر دو مرد را به دام انداخت
[ترجمه ترگمان]سپس هواپیماهای سبک به پرواز درآمدند و هر دو مرد را به دام انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His car overturned, trapping him inside.
[ترجمه گوگل]ماشینش واژگون شد و او داخل آن گرفتار شد
[ترجمه ترگمان]ماشینش خراب شده و اونو گیر انداخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The child needed treatment after trapping her finger in the car door.
[ترجمه گوگل]این کودک پس از گیرکردن انگشتش در درب ماشین نیاز به درمان داشت
[ترجمه ترگمان]کودک پس از به دام انداختن انگشت خود در ماشین به درمان نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The guard hairs are hollow, trapping air within and between them, and the underfur also traps air.
[ترجمه گوگل]موهای محافظ توخالی هستند و هوا را در داخل و بین خود به دام می اندازند و قسمت زیرین نیز هوا را به دام می اندازد
[ترجمه ترگمان]موهای محافظ خالی هستند و هوا را در داخل و بین خود به دام می اندازند، و the هوا نیز هوا را گرفتار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Trapping is a method which meets with limited success and involves feeding within a specialised wire cage for a period of time.
[ترجمه گوگل]تله گذاری روشی است که با موفقیت محدود روبرو می شود و شامل تغذیه در یک قفس سیمی تخصصی برای مدت زمان می باشد
[ترجمه ترگمان]تله گذاری یک روش است که با موفقیت محدود مطابقت دارد و شامل تغذیه در یک قفس سیمی تخصصی برای یک دوره زمانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Today, though trapping still goes on, it is disappearing because there are not enough wild elephants to justify it.
[ترجمه گوگل]امروزه، اگرچه تله گذاری هنوز ادامه دارد، اما در حال ناپدید شدن است زیرا فیل های وحشی کافی برای توجیه آن وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]امروزه، اگرچه به دام انداختن هنوز ادامه دارد، اما به دلیل وجود فیل های وحشی کافی برای توجیه آن وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He followed her down, trapping her against the upholstered arm and his hard muscular body.
[ترجمه گوگل]او را به سمت پایین دنبال کرد و او را به بازوی روکش دار و بدن سخت عضلانی اش گیر انداخت
[ترجمه ترگمان]او را تا پایین دنبال کرد و او را با روکش چرمی و بدن عضلانی خود به دام انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Eleven years of trapping has demonstrated that it is inadvisable to generalise from two or three years' experience.
[ترجمه گوگل]یازده سال تله گذاری نشان داده است که تعمیم از تجربه دو یا سه ساله توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]یازده سال حبس نشان داده است که عاقلانه نیست از دو یا سه سال تجربه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Oh, they had a little fun trapping regents going to the bathroom during the lunch break.
[ترجمه گوگل]اوه، آنها با به دام انداختن نایب السلطنه هایی که در زمان استراحت ناهار به حمام می رفتند، سرگرم شدند
[ترجمه ترگمان]اوه، اونا موقع استراحت برای رفتن به دستشویی یه خورده تفریح کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Physical trapping is likely to be about as effective for neon, argon and krypton.
[ترجمه گوگل]به دام انداختن فیزیکی احتمالاً به همان اندازه برای نئون، آرگون و کریپتون مؤثر است
[ترجمه ترگمان]تله گذاری فیزیکی به احتمال زیاد در مورد لامپ های نئون، آرگون و کریپتون موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Was she not indeed, not only trapping herself, but deceiving herself, being, to herself, a traitor?
[ترجمه گوگل]آیا او نه تنها خودش را به دام انداخته بود، بلکه خودش را فریب می داد و به خودش یک خائن نبود؟
[ترجمه ترگمان]آیا او نه تنها خود را به دام انداخت بلکه خود را فریب دهد و خود را فریب دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Methane is a potent greenhouse gas, each molecule trapping 25 times as much heat radiation as one molecule of carbon dioxide.
[ترجمه گوگل]متان یک گاز گلخانه ای قوی است که هر مولکول 25 برابر بیشتر از یک مولکول دی اکسید کربن تابش گرمایی را به دام می اندازد
[ترجمه ترگمان]متان یک گاز گلخانه ای قوی است، هر مولکول ۲۵ برابر گرما به عنوان یک مولکول کربن دی اکسید به دام می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As a community project, I had them trapping small mammals to get an idea of the world under the snow.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پروژه اجتماعی، از آنها خواستم پستانداران کوچک را به دام بیاندازند تا تصوری از جهان زیر برف داشته باشند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک پروژه اجتماعی، من به آن ها اجازه دادم تا پستانداران کوچک را گرفتار کنند تا ایده ای از جهان زیر برف ها به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدام انداختن (اسم)
enticement, trapping

در تله اندازی (اسم)
trap, trapping

تله گذاری (اسم)
trapping

تجملات و تزئینات (اسم)
trapping

بدام اندازی (اسم)
trapping

تخصصی

[کامپیوتر] غلط یابی، تله انداختن - تله گذاری تشخیص و پاسسخگویی به حوادثی که به طور عادی عملیات کامپیوتر را متوقف می کنند .مثلاً برخی از زبانهای برنامه نویسی یک ( خطای تله گذاری ) را تامین می کنند . معنای این خطا آن است که وقتی برنامه تلاش می کند . تا کاری غیر ممکن را انجام دهد . ( مانند تقسیم بر صفر، خواندن فایلی که وجود ندارد . ) کنترل به یک روال مدیریت کننده ی خطا که توسط برنامه نویس تامین شده، منتقل می شود . اگر عمل به دام انداختن خطا وجود نداشته باشد. برنامه با پیام خطای غیر منتظره ای پایان می یابد . در بیسیک، به دام انداختن خطا به وسیله ی عباراتی مانند ON ERROR انجام می شود .
[برق و الکترونیک] به دام اندازی فرایندی که در آن الکترونها به طور بی نظم در شبکه بلوری نیمرسانا نگهاشته می شود تا زمانی که ر اثر آشوب حرارتی آزاد شوند.
[نساجی] داخل جعبه رفتن ماکو
[پلیمر] به دام اندازی، به تله اندازی

پیشنهاد کاربران

مترادف
trapping = decoration
حبس کردن ( محبوس کردن )
در بعضی از کاربرد ها بدین معنی است بخصوص در مقالات علمی مرتبط با نور، الکترون و برهمکنش اینها ( یعنی در یکسری کاربردها نیاز داریم که نور را در یک ساختاری حبس/محدود کنیم تا برای ما یکسری کار انجام بدهد )
...
[مشاهده متن کامل]

مانند:
Photonic crystal photodetectors can have low dark current due to the efficient trapping of light within the photonic crystal structure.
آشکارسازهای نوری بلور فوتونی به دلیل حبس نمودن موثر نور در ساختار بلور فوتونی می توانند جریان تاریک کمی داشته باشند.
به دام انداختن یا معانی دیگر هم درست می باشد اما به نظر من در چنین متن هایی "حبس کردن" معنی مناسبی باشد.

trapping ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: حرکت تله‏ای
تعریف: حرکتی که در آن دامنۀ انتشار عمودی دودستون بین دو لایۀ وارونگی محدود می‏شود
possessions that show that sb is rich, powerful, or important; accessories,
ornaments
جمع آوری
جمع کردن
به دام انداختن
هدف قرار دادن

بپرس