transubstantiation

/ˌtrænsəbˌstænʃɪˈeɪʃn̩//ˌtrænsəbˌstænʃɪˈeɪʃn̩/

معنی: استحاله، قلب ماهیت، تبدیل جسمی بجسم دیگر
معانی دیگر: ترا گهری، تراگهر سازی، اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in the Roman Catholic Church, the doctrine that the bread and wine of the Eucharist are the true body and blood of Jesus Christ.

جمله های نمونه

1. My story "Transubstantiation" won the 2006 Prix Aurora Award, Canada's national science fiction award, for Best Short-Form Work in English.
[ترجمه گوگل]داستان من "تقلیل" برنده جایزه Prix Aurora در سال 2006، جایزه ملی علمی تخیلی کانادا، برای بهترین اثر کوتاه به زبان انگلیسی شد
[ترجمه ترگمان]داستان من \"Transubstantiation\" برنده جایزه Prix اورورا، جایزه ملی ادبیات ملی کانادا، برای بهترین کار کوتاه مدت در زبان انگلیسی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Egyptian priests practiced "transubstantiation", claiming to be able to transfer the sun god Osiris into a circular wafer.
[ترجمه گوگل]کاهنان مصری با ادعای اینکه می توانند خدای خورشید اوزیریس را به یک ویفر دایره ای انتقال دهند، «تقلیل» را تمرین می کردند
[ترجمه ترگمان]کشیش های مصری \"قلب ماهیت\" را تمرین کردند و ادعا کردند که قادر به انتقال نور خورشید به یک ویفر مدور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Both rejected transubstantiation as well as the Roman Catholic understanding of the mass as a sacrifice.
[ترجمه گوگل]هر دو تغییر جوهر و همچنین درک کاتولیک رومی از توده را به عنوان قربانی رد کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو، قلب ماهیت و نیز درک کاتولیک رومی از جرم را قربانی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He surrendered all he had fought for, accepting even the Catholic doctrine of transubstantiation and the existence of Purgatory.
[ترجمه گوگل]او تمام آنچه را که برای آن مبارزه کرده بود تسلیم کرد و حتی دکترین کاتولیک استحاله و وجود برزخ را پذیرفت
[ترجمه ترگمان]او تمام آنچه را که برای آن جنگیده بود تسلیم کرد، و حتی عقیده کاتولیک ها در مورد قلب ماهیت و وجود برزخ را پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some Arminians were even accused of attempting to disseminate views on the eucharist that were suspiciously similar to transubstantiation.
[ترجمه گوگل]حتی برخی از آرمینی ها متهم به تلاش برای انتشار دیدگاه هایی در مورد مراسم عشای ربانی بودند که به طرز مشکوکی شبیه به استحاله بود
[ترجمه ترگمان]برخی از Arminians حتی متهم به تلاش برای انتشار نظرات درباره the بودند که مشکوک به ماهیت ماهیت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They, however, have a wholly different outlook because of transubstantiation, which sounds like a disease but is a doctrine.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها به دلیل تغییر جوهری که به نظر یک بیماری است اما یک دکترین است، دیدگاهی کاملاً متفاوت دارند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها دیدگاه کاملا متفاوتی دارند، زیرا از قلب ماهیت، که شبیه یک بیماری به نظر می رسد، اما یک دکترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These three transformations have been really difficult, but the transubstantiation of a commodity is even more difficult. Thus its difficulty is evidently shown.
[ترجمه گوگل]این سه دگرگونی واقعاً دشوار بوده است، اما تبدیل یک کالا حتی دشوارتر است بنابراین دشواری آن به وضوح نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]این سه تبدیل واقعا دشوار بوده اند، اما ماهیت ماهیت یک کالا حتی سخت تر است پس مشکل این است که نشان داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You are, each of you, All-That-Is experienced through your own individuality, and the transubstantiation of your flesh.
[ترجمه گوگل]شما، هر یک از شما، همه چیز هستید که از طریق فردیت خود و تبدیل شدن جسم خود تجربه می شود
[ترجمه ترگمان]شما، هر یک از شما، همه - این - این تجربه شخصی است که از فردیت خود برخوردار است و از گوشت و گوشت خودت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Up until 151 it appears Luther agreed with the official doctrine of transubstantiation.
[ترجمه گوگل]تا سال 151 به نظر می رسد که لوتر با دکترین رسمی دگرگونی موافق بوده است
[ترجمه ترگمان]لوتر تا سال ۱۵۱، با اصول رسمی قلب ماهیت موافق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jean turned to the viewport and thought of the phoenix once more, the transubstantiation of an entire race.
[ترجمه گوگل]ژان رو به دریچه دید کرد و بار دیگر به ققنوس فکر کرد، تبدیل شدن یک نژاد کامل
[ترجمه ترگمان]ژان رو به the کرد و بار دیگر به ققنوس تبدیل شد، قلب ماهیت یک نژاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استحاله (اسم)
adulteration, transmutation, permutation, transubstantiation

قلب ماهیت (اسم)
transmutation, transubstantiation

تبدیل جسمی ب جسم دیگر (اسم)
transubstantiation

انگلیسی به انگلیسی

• act of being transubstantiated; process of becoming something else; belief that sacred wine and bread become the body and blood of jesus in the sacrament of the mass (christianity)

پیشنهاد کاربران

Kibbles and bits
Used to dedcrible s. th little importance
استحالۀ ماهوی
تبدل جوهری

بپرس