🔸 معادل فارسی:
انتقال دهنده / جابه برنده ی ذهنی / غرق کننده / خیال برانگیز
در زبان محاوره ای:
آدمو می بره یه جای دیگه، غرقش می کنه، ذهنو پرت می کنه، خیال انگیزه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( احساسی – هنری ) :**
توصیف چیزی که ذهن یا احساسات فرد رو به دنیایی دیگه منتقل می کنه، مثل موسیقی، شعر، یا منظره
مثال: The music was so transportative—it felt like I was floating.
موسیقی اون قدر غرق کننده بود که انگار داشتم پرواز می کردم.
2. ** ( روانی – ذهنی ) :**
اشاره به تجربه ای که فرد رو از واقعیت جدا می کنه و به حالت ذهنی متفاوتی می بره
مثال: Her storytelling is deeply transportative.
قصه گویی ش آدمو کاملاً می بره توی یه دنیای دیگه.
3. ** ( استعاری – فرار از واقعیت ) :**
برای توصیف لحظاتی که فرد از روزمرگی جدا می شه و وارد فضای خیال یا آرامش می شه
مثال: Reading that novel was a transportative escape.
خوندن اون رمان یه فرار خیال برانگیز بود.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
immersive – enchanting – captivating – escapist – dreamlike – otherworldly
انتقال دهنده / جابه برنده ی ذهنی / غرق کننده / خیال برانگیز
در زبان محاوره ای:
آدمو می بره یه جای دیگه، غرقش می کنه، ذهنو پرت می کنه، خیال انگیزه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( احساسی – هنری ) :**
توصیف چیزی که ذهن یا احساسات فرد رو به دنیایی دیگه منتقل می کنه، مثل موسیقی، شعر، یا منظره
مثال: The music was so transportative—it felt like I was floating.
موسیقی اون قدر غرق کننده بود که انگار داشتم پرواز می کردم.
2. ** ( روانی – ذهنی ) :**
اشاره به تجربه ای که فرد رو از واقعیت جدا می کنه و به حالت ذهنی متفاوتی می بره
مثال: Her storytelling is deeply transportative.
قصه گویی ش آدمو کاملاً می بره توی یه دنیای دیگه.
3. ** ( استعاری – فرار از واقعیت ) :**
برای توصیف لحظاتی که فرد از روزمرگی جدا می شه و وارد فضای خیال یا آرامش می شه
مثال: Reading that novel was a transportative escape.
خوندن اون رمان یه فرار خیال برانگیز بود.
________________________________________
🔸 مترادف ها: