transpire

/trænˈspaɪər//trænsˈpaɪə/

معنی: روی دادن، فاش شدن، نشر کردن، بیرون آمدن، نفوذ کردن، رخنه کردن، بخار پس دادن، فراتراویدن
معانی دیگر: (بدن انسان و جانور و برگ گیاه و غیره) عرق کردن، ترا دمیدن، ترا دمش کردن، خوی کردن، خویستن، آشکار شدن، معلوم شدن، رخ دادن، پیش آمدن، اتفاق افتادن، بیرون امدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: transpires, transpiring, transpired
مشتقات: transpiration (n.)
(1) تعریف: to occur; happen.
مترادف: happen, occur, take place

- No one really knows what transpired on the night the man went missing.
[ترجمه گوگل] هیچ کس واقعاً نمی داند در شبی که مرد ناپدید شد چه اتفاقی افتاد
[ترجمه ترگمان] هیچ کس نمیدونه شبی که اون مرد گم شد چه اتفاقی افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to become known; be revealed.
مترادف: come out, emerge
مشابه: break, leak

- It eventually transpired that the governor had been part of the conspiracy.
[ترجمه گوگل] در نهایت معلوم شد که فرماندار بخشی از توطئه بوده است
[ترجمه ترگمان] سرانجام معلوم شد که حاکم هم قسمتی از این توطئه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to give off wastes from the surface in the form of vapor, as plants. (See perspire.)
مشابه: evaporate, excrete

- When green plants transpire, water vapor passes from their leaves into the air.
[ترجمه گوگل] هنگامی که گیاهان سبز تعرق می کنند، بخار آب از برگ های آنها به هوا می رود
[ترجمه ترگمان] هنگامی که گیاهان سبز به وجود آمدند، بخار آب از برگ های خود در هوا عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. No one is willing to predict what may transpire at the peace conference.
[ترجمه گوگل]هیچ کس حاضر نیست آنچه را که ممکن است در کنفرانس صلح رخ دهد، پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مایل نیست پیش بینی کند چه چیزی ممکن است در کنفرانس صلح رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In life what you aspire will transpire - be it loss or gain, sun or rain, joy or pain. RVM
[ترجمه گوگل]در زندگی آنچه آرزو دارید به وقوع می پیوندد - خواه از دست دادن یا سود، آفتاب یا باران، شادی یا درد RVM
[ترجمه ترگمان]در زندگی چیزی که آرزو دارید رخ خواهد داد - از دست دادن یا به دست آوردن، آفتاب یا باران، شادی و یا درد خواهد بود rvm
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. However, when other parameters are varied it may transpire that the optimum window size varies as well.
[ترجمه گوگل]با این حال، هنگامی که پارامترهای دیگر تغییر می کنند، ممکن است مشخص شود که اندازه بهینه پنجره نیز متفاوت است
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنگامی که پارامترهای دیگر تغییر می کنند، ممکن است به این نتیجه برسد که اندازه پنجره بهینه نیز تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It may thus transpire that a marginal improvement is insufficient to justify the increase in complexity associated with this algorithm.
[ترجمه گوگل]بنابراین ممکن است به نظر برسد که یک بهبود نهایی برای توجیه افزایش پیچیدگی مرتبط با این الگوریتم کافی نیست
[ترجمه ترگمان]بنابراین ممکن است به این نتیجه برسد که بهبود حاشیه ای برای توجیه افزایش پیچیدگی مربوط به این الگوریتم ناکافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Seven days transpire in the course of the play.
[ترجمه گوگل]هفت روز در طول نمایش می گذرد
[ترجمه ترگمان]هفت روز در جریان نمایش گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We do not know what will transpire when we have a new boss.
[ترجمه گوگل]ما نمی دانیم وقتی یک رئیس جدید داشته باشیم چه اتفاقی می افتد
[ترجمه ترگمان]ما نمی دانیم وقتی یک رئیس جدید داریم چه چیزی رخ خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Train envision ability of the, and innovation ability, transpire their thoughts. To cultivate students'practice ability.
[ترجمه گوگل]قطار توانایی و توانایی نوآوری را تصور می کند، افکار آنها را آشکار می کند برای پرورش توانایی تمرینی دانش آموزان
[ترجمه ترگمان]آموزش توانایی پیش بینی توانایی، و قابلیت نوآوری، thoughts را فاش کرد برای پرورش توانایی تمرین دانش آموزان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All memorable events, I should say, transpire in morning time and in a morning atmosphere.
[ترجمه گوگل]همه وقایع به یاد ماندنی، باید بگویم، در زمان صبح و در فضای صبح رخ می دهند
[ترجمه ترگمان]باید بگویم که همه وقایع به یاد ماندنی در صبح صبح و در فضای صبح رخ می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We do not know what may transpire when we have a new boss.
[ترجمه گوگل]ما نمی دانیم وقتی یک رئیس جدید داریم چه اتفاقی می افتد
[ترجمه ترگمان]ما نمی دانیم چه چیزی ممکن است رخ دهد وقتی که یک رئیس جدید داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unless you truly don't care how things transpire, take the reins this week.
[ترجمه گوگل]مگر اینکه واقعاً برایتان مهم نیست که اوضاع چگونه رخ می دهد، این هفته کنترل را به دست بگیرید
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه تو واقعا به این موضوع اهمیت ندی که اوضاع از چه قرار است، این هفته زمام کارها را به دست بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We don't know what will transpire when we have a new boss.
[ترجمه گوگل]ما نمی دانیم وقتی یک رئیس جدید داشته باشیم چه اتفاقی می افتد
[ترجمه ترگمان]ما نمی دانیم که وقتی رئیس جدید داریم چه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't get me wrong, I fully anticipated demand for this game to be huge as it is such a glamourous tie, what I didn't expect was what would transpire as the hours passed by this morning.
[ترجمه گوگل]اشتباه نکنید، من کاملاً پیش‌بینی می‌کردم که تقاضا برای این بازی بسیار زیاد باشد، زیرا این بازی بسیار جذاب است
[ترجمه ترگمان]اشتباه برداشت نکنید، من کاملا انتظار این بازی را داشتم که این بازی بزرگ باشد، چیزی که انتظارش را نداشتم همان چیزی بود که امروز صبح می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Train the envision ability of the students, and innovation ability, transpire their thoughts.
[ترجمه گوگل]توانایی تجسم دانش آموزان و توانایی نوآوری را آموزش دهید و افکار آنها را متجلی کنید
[ترجمه ترگمان]تربیت توانایی تجسم دانش آموزان، و توانایی نوآوری، افکار آن ها را فاش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روی دادن (فعل)
go, happen, befall, bechance, betide, hap, transpire

فاش شدن (فعل)
out, divulge, transpire

نشر کردن (فعل)
infiltrate, transpire, edit

بیرون آمدن (فعل)
pull out, issue, emerge, exude, extrude, transpire, emanate

نفوذ کردن (فعل)
infiltrate, leak, percolate, transpire, permeate, pervade

رخنه کردن (فعل)
transpire, penetrate

بخار پس دادن (فعل)
transpire

فرا تراویدن (فعل)
transpire

انگلیسی به انگلیسی

• occur; emit vapor through the surface of an object; become known
when it transpires that something is the case, people discover that it is the case; a formal word.
when something transpires, it happens; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در انگلیسی، افعال **"happen"**، **"occur"** و افعال مشابه دیگر ( **"take place"**, **"transpire"**, **"befall"** و . . . ) همگی برای بیان **وقوع رویدادها** استفاده میشوند، اما تفاوت های ظریف در **کاربرد**، **سطح رسمیت** و **معنی** دارند. در ادامه تفاوت های کلیدی را با مثال توضیح می دهم:
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
### 🟠 **۱. Happen**
- **معنی**: وقوع غیرمنتظره یا تصادفی یک رویداد.
- **کاربرد**: رایج ترین فعل؛ هم برای رویدادهای عادی و هم غیرمنتظره.
- **مثال**:
- The accident **happened** on the highway. ( حادثه روی بزرگراه **اتفاق افتاد**. )
- What **happened** to you yesterday? ( دیروز چه **اتفاقی** برایت افتاد؟ )
- - -
### 🟢 **۲. Occur**
- **معنی**: وقوع رسمی تر یا برنامه ریزی شده؛ گاهی در متون علمی/اداری.
- **کاربرد**: تأکید بر **زمان و مکان دقیق** رویداد.
- **مثال**:
- The meeting **occurs** at 3 PM. ( جلسه **ساعت ۳ برگزار می شود**. )
- A rare event **occurred** in the sky. ( رویداد نادری در آسمان **رخ داد**. )
- - -
### 🔵 **۳. Take Place**
- **معنی**: وقوع **برنامه ریزی شده** یا سازمان یافته.
- **کاربرد**: مناسب برای مراسم، رویدادها، مسابقات.
- **مثال**:
- The concert **takes place** in the park. ( کنسرت **در پارک برگزار می شود**. )
- The Olympics **took place** in Tokyo. ( المپیک **در توکیو برگزار شد**. )
- - -
### 🟣 **۴. Transpire**
- **معنی**: وقوع **تدریجی** یا **فاش شدن** اطلاعات ( رسمی/ادبی ) .
- **کاربرد**: کمتر رایج؛ در متون رسمی یا خبری.
- **مثال**:
- It later **transpired** that he was lying. ( بعداً **فاش شد** که او دروغ می گفت. )
- What **transpired** during the meeting? ( در جلسه **چه گذشت**؟ )
- - -
### 🟡 **۵. Befall**
- **معنی**: وقوع رویداد **منفی** یا **بدشانسی** ( ادبی/رسمی ) .
- **کاربرد**: معمولاً برای اتفاقات ناگوار.
- **مثال**:
- A tragedy **befell** the village. ( فاجعه ای **دچارِ** روستا شد. )
- Misfortune **befell** him. ( بدشانسی **به او رو کرد**. )
- - -
### 📊 جدول مقایسه ای
| **فعل** | **سطح رسمیت** | **نوع رویداد** | **مثال کاربردی** |
| - - - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - |
| **Happen** | غیررسمی | عمومی/تصادفی | An idea **happened** to me. |
| **Occur** | رسمی | دقیق/علمی | The error **occurs** rarely. |
| **Take Place**| خنثی | برنامه ریزی شده | The wedding **takes place** in June. |
| **Transpire**| بسیار رسمی | فاش شدن اطلاعات | The truth **transpired**. |
| **Befall** | ادبی | منفی/تراژیک | Disaster **befell** them. |
- - -
### ❗️ نکات کلیدی
۱. **"Happen"** و **"occur"** گاهی جایگزین هم می شوند، اما **"occur"** رسمی تر است:
- ✅ The incident **occurred/happened** at midnight.

۲. **"Take place"** فقط برای رویدادهای **ازپیش تعیین شده** کاربرد دارد:
- ❌ ~~An earthquake **took place** suddenly. ~~ ( غیرطبیعی )
- ✅ An earthquake **happened/occurred** suddenly.
۳. **"Transpire"** در انگلیسی مدرن بیشتر برای **"فاش شدن"** استفاده می شود، نه صرفاً "اتفاق افتادن".
۴. **"Befall"** امروزه بیشتر در **متون ادبی** یا **تاریخی** دیده می شود.
- - -
### مثال های اشتباه رایج
- **غلط**: The concert **happened** at 8 PM. ( اگر برنامه ریزی شده بود، **take place** بهتر است ) .
- **صحیح**: The concert **took place** at 8 PM.
- **غلط**: It **transpired** a new idea. ( برای ایده ها از **occur** یا **happen** استفاده کنید ) .

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم spir
📌 این ریشه، معادل "breathe" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "breathe" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 spiracle: A hole through which an animal breathes
🔘 respiration: The process of breathing in and out
🔘 expire: To breathe out one's last breath
🔘 inspiration: The act of breathing in a good idea
🔘 perspiration: Sweat that is breathed out through the skin
🔘 transpire: To breathe across or happen
🔘 conspiracy: A secret plan where people breathe together to plot
🔘 conspire: To breathe together in secret planning
🔘 aspiration: The act of breathing towards a goal
🔘 aspire: To breathe towards achieving something
❗️دوستان دقت کنید که breathe در یه سری از توضحیات معنای ( نفس کشیدن ) نمی دهد؛ معانی متعدد این کلمه رو سرچ کنید تا بتونید راحت تر و بهتر توضیحات رو متوجه بشید

رخ دادن
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To happen or occur 😶
🔍 مترادف: Emerge
✅ مثال: It soon transpired that the meeting had been canceled.
۱. فاش شدن. ۲. اتفاق افتادن. پیش امدن ۳. عرق کردن
مثال:
It soon transpired that there were disagreements among them.
آن خیلی زود فاش شد که بین آنها مخالفتهایی وجود داشت.
اتفاق افتادن
آشکار کردن ، فاش کردن
بیرون تراوش کردن
بُرونتروادیدن/بُروتَراویدن.
فراتراویدن/
روی دادن یا اتفاق افتادن چیزی
مشخص شد ، فاش شد . . مثلا as it later transpired , he had known him at school همانطور که بعدا مشخص شد از زمان مدرسه او را می شناخته
مشخص شدن
فاش شدن
درز پیدا کردن
لو رفتن
به بیرون درز پیدا کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)