transpiration

/ˌtrænspɪˈreɪʃn̩//ˌtrænspɪˈreɪʃn̩/

معنی: نفوذ، ترشح، افشاء، خروج، نشر، حلول، تعرق، فراتراوش
معانی دیگر: ترا دمش

جمله های نمونه

1. Apart from mysterious perfumes, the transpiration of this unusual liquid is the most frequently reported phenomenon.
[ترجمه گوگل]جدای از عطرهای اسرارآمیز، تعرق این مایع غیرعادی شایع ترین پدیده گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]به غیر از عطرهای مرموز، فرا تراوش این مایع غیر معمول بیش ترین پدیده گزارش شده را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Guard cell regulates photosynthesis and transpiration, which play an important role in the life of plant, with their special cell wall structure.
[ترجمه دکتر اکبری] سلول محافظ روزنه با ساختار ویژه ی دیواره ی سلولی که دارد، فتوسنتز و تعرق را تنظیم میکند که نقش مهمی در حیات گیاه ایفا می نماید.
|
[ترجمه گوگل]سلول نگهبان با ساختار دیواره سلولی خاص خود فتوسنتز و تعرق را که نقش مهمی در زندگی گیاه دارند، تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]سلول نگهبانی فتوسنتز و فرا تراوش را کنترل می کند، که نقش مهمی در زندگی گیاهی با ساختار دیوار سلول ویژه خود ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Leaves and fruits of 'Hai-li' tangor had higher transpiration rates than 'Tankan' tangor in outdoor condition. The difference might be a factor which made 'Hai-li' having lower juice content.
[ترجمه گوگل]برگ‌ها و میوه‌های تنگور Hai-li نرخ تعرق بالاتری نسبت به تنگور «تانکان» در شرایط بیرونی داشتند این تفاوت ممکن است عاملی باشد که باعث شده «Hai-li» محتوای آب کمتری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]برگ های و میوه ها of - لی tangor نسبت به Tankan tangor در شرایط بیرونی دارای نرخ تبخیر بالاتری بودند تفاوت ممکن است عاملی باشد که Hai - لی دارای محتوای آب میوه پایین تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Land Freight Forwarding: We have the powerful transpiration network to provide the best services.
[ترجمه گوگل]حمل و نقل زمینی: ما شبکه قدرتمند انتقال بار را برای ارائه بهترین خدمات داریم
[ترجمه ترگمان]ارسال ارسال ارسال زمینی: ما شبکه فرا تراوش قدرتمند را داریم تا بهترین خدمات را فراهم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Day change of intercropping wheat's transpiration intensity and that of wheat in field is unimodal, and the anterior is stronger than the latter.
[ترجمه گوگل]تغییر روز شدت تعرق گندم مخلوط و گندم در مزرعه یک وجهی است و قدامی قویتر از دومی است
[ترجمه ترگمان]تغییر روز شدت تعرق intercropping و مقدار گندم در میدان unimodal است و بخش جلویی از دومی قوی تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cost of Inland transpiration will be borne by the buyer.
[ترجمه گوگل]هزینه تعرق داخلی به عهده خریدار می باشد
[ترجمه ترگمان]هزینه فرا تراوش داخلی توسط خریدار تامین خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Who will bear all the transpiration cost of the goods?
[ترجمه گوگل]چه کسی تمام هزینه تعرق کالا را تقبل می کند؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی تمام هزینه تراوش کالا را تحمل خواهد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Plants release water through their leaves by transpiration.
[ترجمه گوگل]گیاهان با تعرق آب را از طریق برگ های خود آزاد می کنند
[ترجمه ترگمان]گیاهان از طریق فرا تراوش آب را از میان برگ های خود آزاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. France holly cuttings, scaffolding shade requirements to reduce transpiration and direct sunlight seedbed.
[ترجمه گوگل]قلمه هالی فرانسه، نیاز به سایه داربست برای کاهش تعرق و نور مستقیم خورشید بستر بذر
[ترجمه ترگمان]برش درخت راج، الزامات سایه داربست برای کاهش تعرق و تبخیر مستقیم نور خورشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Loss of water also includes the transpiration of water to the atmosphere from plants.
[ترجمه گوگل]از دست دادن آب همچنین شامل تعرق آب از گیاهان به اتمسفر است
[ترجمه ترگمان]هم چنین فقدان آب شامل فرا تراوش آب به اتمسفر از گیاهان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Monterey's transpiration of pistils and stigmas are lowest.
[ترجمه گوگل]تعرق مادگی و کلاله مونتری کمترین میزان است
[ترجمه ترگمان]مرکز فرا تراوش Monterey و stigmas پایین ترین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The factors that influence the effectiveness of transpiration cooling were also discussed.
[ترجمه گوگل]عواملی که بر اثربخشی خنک کننده تعرق تأثیر می گذارد نیز مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]عواملی که بر تاثیر خنک سازی تعرق تاثیر می گذارند نیز مورد بحث قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The public transpiration took a large proportion of service, including Metro.
[ترجمه گوگل]حمل و نقل عمومی بخش زیادی از خدمات از جمله مترو را به خود اختصاص داد
[ترجمه ترگمان]فرا تراوش عمومی بخش بزرگی از خدمات از جمله مترو را به خود اختصاص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Plant roots in the peats and estuarine sediments concentrate uranium in cell walls, especially in regions associated with transpiration processes.
[ترجمه گوگل]ریشه های گیاه در پیت ها و رسوبات دهانه رودخانه اورانیوم را در دیواره های سلولی، به ویژه در مناطق مرتبط با فرآیندهای تعرق، متمرکز می کنند
[ترجمه ترگمان]ریشه های گیاهی در رسوبات peats و estuarine، اورانیوم را در دیواره ای سلول به خصوص در مناطق مرتبط با فرآیندهای تبخیر متمرکز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نفوذ (اسم)
influx, prevalence, force, influence, authority, leading, penetration, infiltration, permeation, dominance, importance, transpiration, transudation, insinuation, seepage, prestige

ترشح (اسم)
discharge, spatter, spray, sprinkle, leak, leakage, secretion, transpiration, transudation, splutter

افشاء (اسم)
revelation, disclosure, exposure, overture, divulgence, transpiration

خروج (اسم)
emersion, emergence, exhaust, outgo, exodus, transpiration, egress, exit, egression

نشر (اسم)
publication, transpiration, emission

حلول (اسم)
penetration, transduction, transpiration, reincarnation

تعرق (اسم)
transpiration

فرا تراوش (اسم)
transpiration

تخصصی

[عمران و معماری] تعریق
[زمین شناسی] تعرق - فرآیندی که درآن آب بوسیله ریشه درختان بصورت مستقیم به اتمسفر بازمی گردد.
[آب و خاک] تعرق

انگلیسی به انگلیسی

• act of transpiring; emission of vapor through the surface of an object

پیشنهاد کاربران

transpiration ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: ترادَمش
تعریف: خروج آب به صورت بخار از سطح گیاه|||متـ . تعرق

بپرس