transpierce

/trænsˈpiːəs//trænsˈpɪəs/

معنی: رسوخ کردن، سرتاسرسوراخ کردن، سرتاسر سوراخ شدن
معانی دیگر: سوراخ کردن (و از میان چیزی رد شدن)، توختن، رسو  کردن، سرتاسرسورا  کردن، سرتاسر سورا  شدن

مترادف ها

رسوخ کردن (فعل)
soak, pierce, perforate, transpierce

سرتاسر سوراخ کردن (فعل)
transpierce

سرتاسر سوراخ شدن (فعل)
transpierce

پیشنهاد کاربران

بپرس