transmogrify

/trænzˈmɒɡrɪfaɪ//trænzˈmɒɡrɪfaɪ/

معنی: تغییر شکل دادن، نسخ کردن
معانی دیگر: (کاملا) دگرگون کردن، عجیب و غریب کردن، نس  کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: transmogrifies, transmogrifying, transmogrified
مشتقات: transmogrification (n.)
• : تعریف: to change, transform, or mutate, esp. in a grotesque or strange way.

جمله های نمونه

1. Almost overnight, that sweet little child had transmogrified into an anti-social monster.
[ترجمه گوگل]تقریباً یک شبه، آن کودک نازنین به هیولایی ضد اجتماعی تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]تقریبا یک شبه، آن بچه کوچک شیرین به یک هیولای anti تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Love had transmogrified him into a romantic idiot.
[ترجمه گوگل]عشق او را به یک احمق رمانتیک تبدیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]عشق او را تبدیل به یک ابله رمانتیک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But with a torch, suddenly the Buddhas transmogrify en masse, a magical entity dazzling out of the darkness.
[ترجمه گوگل]اما با یک مشعل، بوداها به طور دسته جمعی تغییر شکل می دهند، موجودی جادویی که از تاریکی خیره می شود
[ترجمه ترگمان]اما با یک مشعل، ناگهان the Buddhas، یک نهاد جادویی از تاریکی بیرون زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The "operators" defined in the Scala class transmogrify into method calls in the best tradition of Java programming, though they do seem to be based on funny names.
[ترجمه گوگل]"اپراتورهای" تعریف شده در کلاس Scala در بهترین سنت برنامه نویسی جاوا به فراخوانی متد تبدیل می شوند، اگرچه به نظر می رسد که بر اساس نام های خنده دار هستند
[ترجمه ترگمان]\"عملگرهای\" که در کلاس Scala تعریف شده اند به روش فراخوانی در بهترین سنت برنامه های جاوا هستند، اگرچه به نظر می رسد که آن ها براساس نام های خنده دار ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't fight it, embrace it. Allow the Darkfall to absorb you, allow it to transmogrify you.
[ترجمه گوگل]با آن نجنگید، آن را در آغوش بگیرید اجازه دهید تاریکی شما را جذب کند، اجازه دهید تا شما را متحول کند
[ترجمه ترگمان]با آن مبارزه نکن، آن را در آغوش بگیر اجازه بدهید Darkfall را جذب کنم و به شما اجازه بدهم که به شما کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Resources section contains a link to the complete code, or follow the modification instructions below as we transmogrify Part 1 into the completed Part 2 program.
[ترجمه گوگل]بخش منابع حاوی پیوندی به کد کامل است، یا دستورالعمل‌های اصلاح زیر را دنبال کنید، زیرا قسمت 1 را به برنامه تکمیل شده قسمت 2 تبدیل می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]بخش منابع شامل یک پیوند با کد کامل است، یا دستورالعمل های اصلاح را در پایین دنبال می کند همانطور که ما بخش ۱ را به برنامه دوم بخش ۲ تبدیل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, unlike Republicans or Democrats, Independents preferred the ability to transmogrify over any of Harry Potter's other magical powers at 24%.
[ترجمه گوگل]با این حال، برخلاف جمهوری‌خواهان یا دموکرات‌ها، مستقل‌ها توانایی تغییر شکل دادن را به سایر قدرت‌های جادویی هری پاتر با 24 درصد ترجیح دادند
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخلاف جمهوری خواهان یا دموکرات ها، مستقل ها این توانایی را بر ضد هر کدام از قدرت های جادویی دیگر هری پاتر در ۲۴ درصد ترجیح دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تغییر شکل دادن (فعل)
transform, metamorphose, misshape, transfigure, reshape, transmogrify, transshape

نسخ کردن (فعل)
transform, transmogrify

انگلیسی به انگلیسی

• change entirely, transform drastically

پیشنهاد کاربران

این کلمه بار طنز داره
شاید بشه به فارسی جنی شدن ترجمه ش کرد
Almost overnight, that sweet, little child had transmogrified into an antisocial monster
یک شب نشد، اون دختر کوچیک و دلربا جنی شد و تبدیل شد به یه هیولای جامعه ستیز

بپرس