transmogrification

/ˌtrænzmɒɡrɪfɪˈkeɪʃn̩//ˌtrænzmɒɡrɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: تحول، تغییر شکل، تناسخ، دگرگون سازی
معانی دیگر: تناس

جمله های نمونه

1. Well, that is assuming the transmogrification polarity has not been reversed. . .
[ترجمه گوگل]خوب، این به این صورت است که قطبیت transmogrification معکوس نشده باشد
[ترجمه ترگمان]خب، این فکر میکنه که یه قطب مغناطیسی … برعکس نبوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Based on the results of consolidated and drained triaxial shear tests, the transmogrification of sand gravel is studied.
[ترجمه گوگل]بر اساس نتایج آزمایش های برشی سه محوری تلفیقی و زهکشی شده، انتقال شن ماسه بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]براساس نتایج حاصل از آزمون های برشی consolidated و زه کشی سه محوری، transmogrification ماسه ای sand مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Elastic statics mainly relates to the connection between force and transmogrification, elastic body's invalidation, the guide line of design in invalidation.
[ترجمه گوگل]استاتیک الاستیک عمدتاً به ارتباط بین نیرو و ترانسموگراسیون، باطل شدن بدنه الاستیک، خط راهنمای طراحی در بی اعتباری مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]استاتیک ارتجاعی به طور عمده به اتصال بین نیرو و transmogrification، نامعتبر شدن بدن، و خط راهنما برای نامعتبر شدن مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Welded bellows are a kind of new developed component, which have two prominent advantages: large transmogrification quantity and long duration.
[ترجمه گوگل]دم جوش داده شده نوعی جزء جدید توسعه یافته است که دارای دو مزیت برجسته است: مقدار زیاد انتقال و مدت زمان طولانی
[ترجمه ترگمان]نعره welded نوعی از مولفه های توسعه یافته جدید هستند که دارای دو مزیت مهم هستند: مقدار transmogrification بزرگ و مدت زمان طولانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The protein have wide antifungal spectrum, which can inhibited spore germination and penetrated hyphae, dan cause transmogrification of hyphal shape also.
[ترجمه گوگل]این پروتئین دارای طیف ضد قارچی گسترده ای است که می تواند جوانه زنی هاگ و نفوذ هیف ها را مهار کند و همچنین باعث تغییر شکل هیف شود
[ترجمه ترگمان]پروتیین، طیف وسیعی از ضد قارچی دارند که می توانند spore را مهار کرده و به hyphae نفوذ کنند، به دلیل این که transmogrification شکل hyphal را ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gnomish Poultryizer : Turns the target into a chicken for 15 seconds. Well, that is assuming the transmogrification polarity has not been reversed. . .
[ترجمه گوگل]مرغ‌ساز Gnomish: هدف را به مدت 15 ثانیه به مرغ تبدیل می‌کند خوب، این به این صورت است که قطبیت transmogrification معکوس نشده باشد
[ترجمه ترگمان] تبدیل شد به یه مرغ برای ۱۵ ثانیه خب، این فکر میکنه که یه قطب مغناطیسی … برعکس نبوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحول (اسم)
change, mutation, evolution, transition, upheaval, vicissitude, solstice, transmogrification

تغییر شکل (اسم)
transmutation, transformation, metamorphosis, sublation, evolution, transfiguration, palingenesis, transmogrification

تناسخ (اسم)
transmogrification

دگرگون سازی (اسم)
transmogrification

انگلیسی به انگلیسی

• total transformation

پیشنهاد کاربران

بپرس