transmittal

/trænˈsmɪtəl//trænˈsmɪtəl/

معنی: ارسال، انتقال، پراکنش
معانی دیگر: transmittancy انتقال، سرایت، عبور، مخابره

جمله های نمونه

1. A transmittal letter should be used whenever draft reports are submitted or preliminary opinions given.
[ترجمه گوگل]هر زمان که پیش نویس گزارش ها ارائه می شود یا نظرات اولیه ارائه می شود، باید از نامه انتقالی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]یک نامه واگذاری باید در زمان ارسال گزارش یا نظرات اولیه مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Review the Investment Overview and related transmittal memo and consider submission of purchaser suggestions.
[ترجمه گوگل]مرور کلی سرمایه‌گذاری و یادداشت انتقال مربوطه را مرور کنید و ارسال پیشنهادات خریدار را در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]بازبینی کلی سرمایه گذاری و یادداشت واگذاری مربوطه و تحویل پیشنهادها خریدار را بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Anyone who reads Acheson's Letter of Transmittal to the end will attest to its superior logic.
[ترجمه گوگل]هر کسی که نامه انتقال آچسون را تا آخر بخواند، منطق برتر آن را تایید خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]هر کسی که نامه Acheson به Transmittal را بخواند، به منطق برتر آن گواهی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Airborne transmittal has also been confirmed. Brucellosis occurs worldwide and is, generally speaking, under - reported.
[ترجمه گوگل]انتقال هوایی نیز تایید شده است بروسلوز در سراسر جهان رخ می دهد و به طور کلی کمتر گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]transmittal هوابرد مورد تایید قرار گرفته است Brucellosis در سراسر جهان رخ می دهد و عموما در حال صحبت کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Basic telecommunication transmittal net is essential for the survival and development of the overall tele - business.
[ترجمه گوگل]شبکه انتقال پایه مخابراتی برای بقا و توسعه تجارت کلی از راه دور ضروری است
[ترجمه ترگمان]برای بقا و توسعه کل تجارت از راه دور، سود خالص ارتباطات اساسی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Distribution of controlled documents and the transmittal proforma to be used is defined in the attached document control list Table
[ترجمه گوگل]توزیع اسناد کنترل شده و پروفرمای ارسالی مورد استفاده در جدول لیست کنترل اسناد پیوست تعریف شده است
[ترجمه ترگمان]توزیع اسناد کنترل شده و the واگذاری که قرار است مورد استفاده قرار گیرد در جدول فهرست کنترل اسناد ضمیمه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She insisted that the boys vote as Avonites by absentee ballot and send the envelopes to her for transmittal to polling officials.
[ترجمه گوگل]او اصرار داشت که پسران با رای غیابی به عنوان آوونیت رای دهند و پاکت ها را برای او ارسال کنند تا به مقامات رای گیری ارسال شود
[ترجمه ترگمان]او اصرار داشت که این پسرها با رای دادن absentee رای بدهند و پاکت ها را برای واگذاری به مقامات حوزه رای گیری به او بفرستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All those lasers mentioned above are based on the model of F-P cavity. The volume, the mode and the transmittal mode of these lasers are not helpful to structure simple and compact sensing system.
[ترجمه گوگل]تمام لیزرهای ذکر شده در بالا بر اساس مدل حفره F-P هستند حجم، حالت و حالت انتقال این لیزرها برای ساختار سیستم سنجش ساده و فشرده مفید نیست
[ترجمه ترگمان]تمام آن لیزرها که در بالا ذکر شدند براساس مدل حفره F - P هستند حجم، حالت و حالت واگذاری این لیزرها به ساختار سنجش ساده و فشرده کمک نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper discuss how to optimize data flux and improve stability of data transmittal when cosmical GPRS data communication happen.
[ترجمه گوگل]این مقاله چگونگی بهینه‌سازی شار داده‌ها و بهبود پایداری انتقال داده‌ها را در هنگام برقراری ارتباط داده‌های GPRS کیهانی مورد بحث قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بحث در مورد چگونگی بهینه سازی شار داده های و بهبود پایداری داده ها در زمانی که ارتباطات GPRS داده رخ می دهد را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The audit report, the management report, the letter of transmittal to a tax return are forms of communication.
[ترجمه گوگل]گزارش حسابرسی، گزارش مدیریت، نامه انتقال به اظهارنامه مالیاتی اشکال ارتباطی هستند
[ترجمه ترگمان]گزارش حسابرسی، گزارش مدیریت، نامه واگذاری به بازگشت مالیاتی، اشکال ارتباط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Informatization is a great change of human's social activities, and the technical basis of this change is just the change to information processing, storage and the use and transmittal mode.
[ترجمه گوگل]اطالع رساني تغيير بزرگي در فعاليت هاي اجتماعي انسان است و مبناي فني اين تغيير صرفاً تغيير در پردازش اطلاعات، ذخيره سازي و نحوه استفاده و انتقال اطلاعات است
[ترجمه ترگمان]informatization یک تغییر بزرگ فعالیت های اجتماعی انسانی است و اساس فنی این تغییر، تنها تغییر جهت پردازش اطلاعات، ذخیره سازی و استفاده و مد واگذاری می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Please read carefully the explanatory noted on the reserve side of the Letter of Transmittal.
[ترجمه گوگل]لطفاً توضیحات توضیحی در سمت ذخیره نامه انتقال را به دقت بخوانید
[ترجمه ترگمان]لطفا در قسمت ذخیره نامه of به دقت مطالعه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cut-off ratio may be defined in general, as the percentage of established facsimile calls that are terminated prior to the transmittal of all the pages in the facsimile transaction.
[ترجمه گوگل]نسبت قطع ممکن است به طور کلی تعریف شود، به عنوان درصدی از تماس‌های فاکس برقرار شده که قبل از ارسال تمام صفحات در تراکنش فکس پایان یافته است
[ترجمه ترگمان]نسبت برش به حذف ممکن است به طور کلی تعریف شود، به عنوان درصد of که قبل از واگذاری کل صفحات در تراکنش نمابر شرکت کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارسال (اسم)
address, transmission, forwarding, dispatch, transmittance, transmittal, consignment, intromission, transmittancy

انتقال (اسم)
transfer, shunt, transmission, transmittance, transmittal, shift, devolution, turnover, transportation, conveyance, transition, conductance, conduction, remittance, reassignment, remitment, transmittancy

پراکنش (صفت)
transmittal

انگلیسی به انگلیسی

• delivery, handing over; broadcast

پیشنهاد کاربران

بپرس