transmittable

/trænzˈmɪtəbəl//trænzˈmɪtəbəl/

قابل فرا فرستی، قابل پراکنی بوسیله رادیو وغیره

جمله های نمونه

1. For the transmittable thing in a story is the identifying essence, the characterising savour, the peculiar quality and point of view of the humour, pathos, or interest.
[ترجمه گوگل]زیرا امر قابل انتقال در یک داستان، جوهره شناسایی، طعم مشخصه، کیفیت خاص و دیدگاه طنز، ترحم یا علاقه است
[ترجمه ترگمان]برای نخستین چیز در یک داستان، شناسایی ماهیت، توصیف و مزه، کیفیت خاص و نقطه نظرات خلق و خوی، گیرایی و یا علاقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The influence on the maximum transmittable torque from the number of magnetic poles, air gap, permanent materials, operating temperature, demagnetization and magnetic masking is studied.
[ترجمه گوگل]تأثیر بر حداکثر گشتاور قابل انتقال از تعداد قطب های مغناطیسی، شکاف هوا، مواد دائمی، دمای عملیاتی، مغناطیس زدایی و پوشش مغناطیسی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]تاثیر روی بیش ترین گشتاور transmittable ناشی از تعداد قطب های مغناطیسی، شکاف هوایی، مواد دایم، دمای عملیاتی، demagnetization و پوشش مغناطیسی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Why is this the transmittable disease whose transmission equates to criminality?
[ترجمه گوگل]چرا این بیماری قابل انتقالی است که انتقال آن مساوی با جنایت است؟
[ترجمه ترگمان]چرا این بیماری transmittable است که انتقال آن ها معادل جرم است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Prions are not readily transmittable from species to species, but once they have broken through the species barrier they can rapidly adapt and become contagious within the species.
[ترجمه گوگل]پریون ها به آسانی از گونه ای به گونه دیگر قابل انتقال نیستند، اما هنگامی که از سد گونه ها عبور کردند، می توانند به سرعت سازگار شوند و در گونه مسری شوند
[ترجمه ترگمان]prions به آسانی از گونه هایی به گونه دیگر جدا نمی شوند، اما زمانی که از مانع گونه ها شکسته شوند، می توانند به سرعت خود را وفق دهند و در درون گونه ها مسری شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bird-flu virus manages to become easily transmittable between humans.
[ترجمه گوگل]ویروس آنفولانزای پرندگان به راحتی بین انسان قابل انتقال است
[ترجمه ترگمان]ویروس آنفلوآنزای مرغی مدیریت می شود تا به راحتی بین انسان ها تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Transmittable function of intestines of mice in the experimental group and control group was compared with mean mass of feces every day and activated carbon suspension pushing test.
[ترجمه گوگل]عملکرد قابل انتقال روده موش‌های گروه آزمایش و گروه کنترل با میانگین جرم مدفوع روزانه و تست هل دادن سوسپانسیون کربن فعال مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]تابع Transmittable of موش در گروه آزمایش و گروه کنترل با مقدار متوسط مدفوع در هر روز و آزمایش فشار کربن فعال در تست مقایسه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stay abreast of any reported transmittable infectious diseases in your area. Call your doctor if you are concerned your child may have one.
[ترجمه گوگل]از هرگونه بیماری عفونی قابل انتقال گزارش شده در منطقه خود مطلع باشید اگر نگران هستید که فرزند شما ممکن است این بیماری را داشته باشد، با پزشک خود تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]در کنار هر گونه بیماری عفونی transmittable عفونی شده در منطقه خود بمانید اگر نگران فرزندتان هستید، به پزشک خود زنگ بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The maximum transmittable torque is the most important parameter that illuminates ability of Non-contact Permanent Magnetic Gear transmission mechanism.
[ترجمه گوگل]حداکثر گشتاور قابل انتقال مهمترین پارامتری است که توانایی مکانیزم انتقال دنده مغناطیسی دائمی غیر تماسی را روشن می کند
[ترجمه ترگمان]حداکثر گشتاور transmittable مهم ترین پارامتر است که توانایی ایجاد مکانیزم انتقال بدون تماس را روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Eighty percent of ARAS'clients test positive for the more easily transmittable Hepatitis C, so it's obvious they share injecting equipment, including the water vials in which they dissolve heroine.
[ترجمه گوگل]80 درصد از مشتریان ARAS برای هپاتیت C که به راحتی قابل انتقال است، مثبت می‌شوند، بنابراین بدیهی است که آنها از تجهیزات تزریقی مشترک استفاده می‌کنند، از جمله ویال‌های آبی که در آن هروئین را حل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]هشتاد درصد از مشتریان aras برای درمان آسان تر هپاتیت سی مثبت آزمایش می کنند، پس واضح است که آن ها تجهیزات تزریق را به اشتراک می گذارند، از جمله شیشه آبی که در آن ها قهرمان زن را منحل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Using more than one condom enhances the chances that a sexually transmittable infection or disease will be . . . transmitted.
[ترجمه گوگل]استفاده از بیش از یک کاندوم احتمال ابتلا به عفونت یا بیماری مقاربتی را افزایش می دهد منتقل شده است
[ترجمه ترگمان]استفاده بیش از یک کاندوم، شانس ابتلا به یک بیماری یا بیماری مسری جنسی را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But AIDS is different because it is caused by a virus, (called HIV) and the virus is transmittable through blood or bodily fluids.
[ترجمه گوگل]اما ایدز متفاوت است زیرا توسط یک ویروس ایجاد می شود (به نام HIV) و ویروس از طریق خون یا مایعات بدن قابل انتقال است
[ترجمه ترگمان]اما ایدز متفاوت است زیرا از ویروس، (به نام HIV)ناشی می شود و ویروس از طریق مایعات بدن و یا بدن منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are many parameters that they influence the maximum transmittable torque, such as the number of poles, the rate of length and diameter, gap and magnetic material etc.
[ترجمه گوگل]پارامترهای زیادی وجود دارند که بر حداکثر گشتاور قابل انتقال تأثیر می گذارند، مانند تعداد قطب ها، سرعت طول و قطر، شکاف و مواد مغناطیسی و غیره
[ترجمه ترگمان]پارامترهای بسیاری وجود دارند که بر روی حداکثر گشتاور transmittable، مانند تعداد قطب ها، نرخ طول و قطر، شکاف و مواد مغناطیسی تاثیر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's a natural reaction not to want to be in large groups when there is an easily transmittable disease afoot.
[ترجمه گوگل]این یک واکنش طبیعی است که وقتی یک بیماری به راحتی قابل انتقال وجود دارد، نمی خواهید در گروه های بزرگ قرار بگیرید
[ترجمه ترگمان]این یک واکنش طبیعی است که نمی خواهد در گروه های بزرگ وجود داشته باشد، زمانی که بیماری transmittable در حال وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, with the increase of well depth, complex architectual well and transmittable speed, the wired signal transmission is the inevitable development trends of intelligent drilling.
[ترجمه گوگل]با این حال، با افزایش عمق چاه، چاه معماری پیچیده و سرعت قابل انتقال، انتقال سیگنال سیمی روند توسعه اجتناب ناپذیر حفاری هوشمند است
[ترجمه ترگمان]با این حال، با افزایش عمق چاه، سرعت architectual و سرعت transmittable، انتقال سیگنال تلگرافی، رونده ای توسعه اجتناب ناپذیر حفاری هوشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being transmitted, conveyable

پیشنهاد کاربران

بپرس