transmigratory


معنی: فراکوچ کننده، مهاجرتی، مربوط به تناسخ، تناسخی
معانی دیگر: مربوط به تناس

مترادف ها

فراکوچ کننده (صفت)
transmigratory

مهاجرتی (صفت)
transmigratory

مربوط به تناسخ (صفت)
transmigratory

تناسخی (صفت)
transmigratory

انگلیسی به انگلیسی

• wandering, moving from place to place; migrating, moving from one country to another

پیشنهاد کاربران

بپرس