transmigration

/ˌtrænzmaɪˈɡreɪʃn̩//ˌtrænzmaɪˈɡreɪʃn̩/

معنی: تبعید، فرهنگسار، فراکوچ
معانی دیگر: ترا کوچ، ترا کوچگری، حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the rebirth of the soul of a dead person in another's body. (See reincarnation.)

جمله های نمونه

1. They must have a fantastic traffic in the transmigration of souls.
[ترجمه گوگل]آنها باید ترافیک فوق العاده ای در انتقال ارواح داشته باشند
[ترجمه ترگمان]اونا باید یه ترافیک فوق العاده در the ارواح داشته باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The essence of religion is life transmigration, retributive justice and undying of soul.
[ترجمه گوگل]جوهره دین هجرت حیات، عدالت قصاص و فنا ناپذیری روح است
[ترجمه ترگمان]اساس مذهب life و retributive و undying روح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To achieve fidelity or transmigration of translation, a translater should retain the intention and context of the source text as the measure of translation.
[ترجمه گوگل]برای دستیابی به وفاداری یا انتقال ترجمه، مترجم باید قصد و زمینه متن مبدأ را به عنوان معیار ترجمه حفظ کند
[ترجمه ترگمان]برای دستیابی به وفاداری یا transmigration ترجمه، a باید نیت و متن متن مبدا را به عنوان معیاری برای ترجمه حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The idea of transmigration was never adopted into orthodox Judaism or Christianity.
[ترجمه گوگل]ایده انتقال هرگز در یهودیت ارتدکس یا مسیحیت پذیرفته نشد
[ترجمه ترگمان]ایده transmigration هرگز در یهودیت و یا مسیحیت اصیل پذیرفته نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So the original meaning of transmigration or metempsychosis was the revolution of the soul from body to body whether animal, human, angelic or of the gods.
[ترجمه گوگل]بنابراین معنای اصلی انتقال یا روان پریشی، انقلاب روح از بدن به بدن بود، خواه حیوان، انسان، فرشته و یا خدایان
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب معنای اصلی transmigration یا metempsychosis، انقلاب روح از بدن به بدن، چه حیوانی، فرشته، یا خدایان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The transmigration program has exported Muslims to Bali, Borneo, the Celebes, the Moluccas, and Papua, making Indonesia the most populous Muslim-majority nation in the world.
[ترجمه گوگل]برنامه مهاجرت مسلمانان را به بالی، بورنئو، سلب ها، ملوک ها و پاپوآ صادر کرده است و اندونزی را به پرجمعیت ترین کشور مسلمان جهان تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]برنامه transmigration مسلمانان را به بالی، بورنیو، the، جزایر Moluccas و پاپوآ صادر کرده است و اندونزی را پرجمعیت ترین کشور مسلمان در جهان می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Gnostics and the Manichaeans also believed in transmigration, but early Christians who adopted Gnostic and Manichaean doctrines were declared heretics by the church.
[ترجمه گوگل]گنوسی ها و مانوی ها نیز به انتقال اعتقاد داشتند، اما مسیحیان اولیه که آموزه های گنوسی و مانوی را پذیرفتند توسط کلیسا بدعت گذار اعلام شدند
[ترجمه ترگمان]The و the نیز به transmigration اعتقاد داشتند، ولی مسیحیان اولیه که عقاید Gnostic و Manichaean را پذیرفته بودند، بدعتگذاران را کلیسا اعلام داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The piece is called On the Transmigration of Souls.
[ترجمه گوگل]این قطعه On the Transmigration of Souls نام دارد
[ترجمه ترگمان]این قطعه در the ارواح خوانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Transmigration midstream Cheng He in years.
[ترجمه گوگل]انتقال وسط جریان چنگ او در سال
[ترجمه ترگمان] وسط رودخانه \"چنگ چنگ\" بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Transmigration, passing of the soul at death into a new body or new form of being.
[ترجمه گوگل]هجرت، انتقال روح در هنگام مرگ به بدن جدید یا شکل جدیدی از وجود
[ترجمه ترگمان]در حالی که روح مرده را به شکل جدید یا شکل تازه ای از زندگی در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the Hindu mind, unshakeable in its belief in the transmigration of souls, the ailing body is beside the point.
[ترجمه گوگل]برای ذهن هندو، که در اعتقادش به انتقال ارواح تزلزل ناپذیر است، بدن بیمار در کنار نقطه اصلی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]برای ذهن هندو، unshakeable در اعتقاد خود به the روح، بدن بیمار در کنار آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fairly long Chhandogya - upanishad develops the idea of transmigration of souls.
[ترجمه گوگل]Chhandogya - upanishad نسبتاً طولانی ایده انتقال ارواح را توسعه می دهد
[ترجمه ترگمان]The نسبتا طولانی ایده of روح را گسترش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion Both tetrose and mannan had the effects in blocking melanoma experimental liver metastasis, inhibiting transmigration of the liver, and prolonging the survival time of the mouse.
[ترجمه گوگل]ConclusionBoth تتروز و مانان اثرات در مسدود کردن متاستاز کبدی تجربی ملانوم، مهار انتقال از کبد، و طولانی کردن زمان بقای موش بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری هر دو tetrose و mannan دارای اثرات مربوط به جلوگیری از تکثیر سلول های سرطانی کبد و تکثیر سلول های سرطانی کبد، مهار transmigration کبد و طول عمر بقای موش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Meta - morphosis and resurrection are not synonymous with transmigration.
[ترجمه گوگل]متا شکل و رستاخیز مترادف با انتقال نیست
[ترجمه ترگمان]متا - و رستاخیز مترادف با transmigration نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبعید (اسم)
exile, banishment, deportation, expulsion, transportation, transmigration, proscription

فرهنگسار (اسم)
transmigration, metempsychosis

فراکوچ (اسم)
transmigration

انگلیسی به انگلیسی

• act of wandering, act of moving from place to place; emigration, act of moving from one country to another; reincarnation of a human soul

پیشنهاد کاربران

بپرس