translucent

/trænsˈluːsənt//trænzˈluːsnt/

معنی: ثاقب
معانی دیگر: (آنچه که نور را از خود رد می کند) ترا رخشا، نور تراو (در برابر: فرانما transparent)، مات، نیمه شفاف، (نادر) رجوع شود به: transparent، نیم شفاف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: translucently (adv.), translucence (n.), translucency (n.)
• : تعریف: permitting the diffused passage of light, so that images on the other side cannot be seen clearly.

- translucent glass
[ترجمه علی یارمحمدی] شیشه ی مات
|
[ترجمه گوگل] شیشه شفاف
[ترجمه ترگمان] شیشه مات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. thin paper is translucent but it is not trans- parent
کاغذ نازک نور تراواست ولی فرانما نیست.

2. The building is roofed entirely with translucent corrugated plastic.
[ترجمه گوگل]سقف ساختمان به طور کامل با پلاستیک موجدار نیمه شفاف ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]ساختمان به طور کامل با پلاستیک چین دار پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Delia's skin has a translucent quality.
[ترجمه گوگل]پوست دلیا کیفیت شفافی دارد
[ترجمه ترگمان]پوست دل Delia کیفیت شفافی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His skin was translucent with age.
[ترجمه گوگل]پوستش با افزایش سن شفاف بود
[ترجمه ترگمان]پوستش از نظر سنی شفاف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Blue veins showed through her translucent skin.
[ترجمه گوگل]رگهای آبی از روی پوست شفافش نمایان شد
[ترجمه ترگمان]رگ های آبی از میان پوست شفافش نمایان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had fair hair, blue eyes and translucent skin.
[ترجمه گوگل]موهای روشن، چشمان آبی و پوستی شفاف داشت
[ترجمه ترگمان]موهای بور، چشم های آبی و پوست شفاف داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In a translucent sky, the domes and spires of the city looked almost ethereal.
[ترجمه گوگل]در آسمانی نیمه شفاف، گنبدها و گلدسته های شهر تقریباً اثیری به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]در آسمان شفاف، گنبدها و مناره های شهر تقریبا اثیری به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Saute garlic and onion until onion is translucent. Add shrimp, salt and freshly ground black pepper to taste.
[ترجمه گوگل]سیر و پیاز را تفت دهید تا پیاز شفاف شود میگو، نمک و فلفل سیاه تازه آسیاب شده را برای طعم دادن اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]سیر و پیاز خرد شده تا پیاز که پیاز خرد می شود میگو، نمک و فلفل سیاه تازه را به سلیقه اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Saw the vomit, yellow and translucent on my training shoe lying beside the bunk.
[ترجمه گوگل]استفراغ، زرد و شفاف را روی کفش تمرینی ام دیدم که در کنار تخت خوابیده بود
[ترجمه ترگمان]استفراغ را دیدم، زرد و شفاف روی کفشم روی تخت دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Continue to cook mixture until it turns translucent caramel color, just before it begins to smoke.
[ترجمه گوگل]به پختن مخلوط ادامه دهید تا زمانی که رنگ کاراملی شفاف شود، درست قبل از اینکه شروع به دود شدن کند
[ترجمه ترگمان]تا قبل از اینکه شروع به سیگار کشیدن کند، تا قبل از اینکه شروع به سیگار کشیدن کند، به مخلوط آشپز ادامه دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A wafer thin translucent something undulated through the air towards her, chuckling gently to itself in a liquid voice.
[ترجمه گوگل]یک ویفر نازک چیزی نیمه شفاف در هوا به سمت او موج می زد و به آرامی با صدایی مایع به خودش می خندید
[ترجمه ترگمان]چیزی نازک و شفاف در هوا موج می زد و با صدایی آهسته آهسته به خود می خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With a few exceptions most of the translucent glasses contain below 1 % lead oxide.
[ترجمه گوگل]به استثنای چند مورد، بیشتر شیشه های شفاف حاوی کمتر از 1٪ اکسید سرب هستند
[ترجمه ترگمان]به استثنای چند استثنا، بیشتر لیوان های نیمه شفاف حاوی ۱ % اکسید سرب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She had the translucent skin of the very ancient and I would have guessed her age at not far from ninety.
[ترجمه گوگل]او پوستی شفاف از دوران بسیار باستانی داشت و سن او را نه چندان دور از نود سالگی حدس می زدم
[ترجمه ترگمان]او پوست مات باستان را داشت و من هم سن او را در حد نود سالگی حدس می زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Through his translucent skin showed the blue veins, his insides as visible and vulnerable as a tiny transparent shrimp.
[ترجمه گوگل]از طریق پوست شفافش رگهای آبی دیده می شد، درونش به اندازه یک میگوی ریز شفاف قابل مشاهده و آسیب پذیر بود
[ترجمه ترگمان]از میان پوست شفافش به رگ های آبی پدیدار شد، درونش مثل میگو نمایان و آسیب پذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ثاقب (صفت)
all-pervading, translucent

تخصصی

[عمران و معماری] نیم شفاف - نیمه شفاف
[نساجی] شفاف کننده - روشن کننده - شفاف - نیمه شفاف
[پلیمر] نیمه شفاف، مات

انگلیسی به انگلیسی

• transparent; partially clear, partly transparent; lucid; easily understandable; glowing
if something is translucent, light passes through it, so that it seems to glow.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Allowing light to pass through but not transparent; semi - transparent 🌫️
🔍 مترادف: Clear
✅ مثال: The translucent curtains allowed some light to filter into the room.
نیمه شفاف ( صفت ) : مربوط به آنچه که اجازه عبور نور را از خود می دهد، اما به اندازه ای نیست که اجسام طرف مقابل را به وضوح بتوان تشخیص داد.
نازک مانند روسری یا لباس نازکی که نور از آن رد میشود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : translucency / translucence
✅️ صفت ( adjective ) : translucent / translucid
✅️ قید ( adverb ) : translucently
تَراتاب: به چونا یا کیفیت یک ماده که امکان اجازه عبور نور را می دهد.
تراتاب پیشنهاد دکتر ملایری است.
مات
[لباس] بدن نما
نیمه شفاف_ نیمه مات - ( شیشه ) مات
مات - کدر - نیمه شفاف

بپرس