translocate

/trænsˈloʊkeɪt//trænsˈləʊkeɪt/

معنی: جابجا کردن، از جای خود برون کردن
معانی دیگر: موجب عوض شدن جا شدن، ترا جا کردن

جمله های نمونه

1. To translocate the effector proteins into the plant cell is the primary function during the process of pathogen-host interaction.
[ترجمه گوگل]انتقال پروتئین‌های عامل به داخل سلول گیاهی وظیفه اصلی در طول فرآیند برهمکنش پاتوژن-میزبان است
[ترجمه ترگمان]برای translocate کردن پروتیین های سازمان یافته به داخل سلول گیاه، وظیفه اصلی در طول فرآیند تعامل پاتوژن میزبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In order to translocate N efficiently within plant and maximize growth, the relationship between nitrogen nutrition and the cost of C, photosynthesis, and water equilibrium were discussed.
[ترجمه گوگل]به منظور انتقال موثر نیتروژن در داخل گیاه و به حداکثر رساندن رشد، رابطه بین تغذیه نیتروژن و هزینه C، فتوسنتز و تعادل آب مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]برای to N بطور موثر در کارخانه و به حداکثر رساندن رشد، رابطه بین تغذیه نیتروژن و هزینه C، فتوسنتز و تعادل آب مورد بحث قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Phospho - ERK, or phosphorylated activated ERK, may translocate into nucleus to regulate the expression of certain genes through phosphorylation on transcription factors.
[ترجمه گوگل]فسفو - ERK یا ERK فعال شده فسفریله شده ممکن است به هسته انتقال یابد تا بیان ژن های خاصی را از طریق فسفوریلاسیون بر روی فاکتورهای رونویسی تنظیم کند
[ترجمه ترگمان]ERK - ERK، یا phosphorylated فعال شده، ممکن است به هسته translocate تا بیان ژنه ای خاصی را از طریق فسفریلاسیون بوسیله عوامل رونویسی تنظیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. More recently, PLSCR1 was found to translocate into the nuclei under certain conditions, though its nuclear function remains unclear.
[ترجمه گوگل]اخیراً مشخص شد که PLSCR1 تحت شرایط خاصی به هسته منتقل می شود، اگرچه عملکرد هسته ای آن نامشخص است
[ترجمه ترگمان]اخیرا، PLSCR۱ به translocate در هسته تحت شرایط خاص پیدا شد، هر چند که عملکرد هسته ای آن نامعلوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. ATP/ADP translocate protein(AATP), located at the inner membrane of plant plastids, is responsible to the balance of ATP between the stromal and the cytosol.
[ترجمه گوگل]پروتئین ترانسلوکات ATP/ADP (AATP)، واقع در غشای داخلی پلاستیدهای گیاهی، مسئول تعادل ATP بین استروما و سیتوزول است
[ترجمه ترگمان]پروتیین ATP ADP (AATP)، که در غشا داخلی of گیاهی واقع شده است، مسیول تعادل ATP بین the and و the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Plants generally absorb and translocate relatively small amounts of arsenic into aboveground parts.
[ترجمه گوگل]گیاهان معمولاً مقادیر نسبتاً کمی آرسنیک را جذب و به قسمت های بالای زمین منتقل می کنند
[ترجمه ترگمان]گیاهان عموما مقدار نسبتا کمی آرسنیک را به قطعات aboveground جذب و جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some plants have developed mechanisms to absorb, translocate and conjugate or bind the poisonous molecules with plant constituents.
[ترجمه گوگل]برخی از گیاهان مکانیسم هایی را برای جذب، جابجایی و مزدوج کردن یا پیوند مولکول های سمی با ترکیبات گیاهی ایجاد کرده اند
[ترجمه ترگمان]برخی از گیاهان مکانیسم را برای جذب، translocate و مزدوج کردن یا پیوند دادن مولکول های سمی با ترکیبات گیاهی توسعه داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. phospho-ERK, or phosphorylated activated ERK, may translocate into nucleus to regulate the expression of certain genes through phosphorylation on transcription factors.
[ترجمه گوگل]phospho-ERK، یا ERK فعال فسفریله شده، ممکن است برای تنظیم بیان ژن های خاص از طریق فسفوریلاسیون بر روی فاکتورهای رونویسی، به هسته منتقل شود
[ترجمه ترگمان]ERK - ERK، یا phosphorylated فعال شده، ممکن است به هسته translocate تا بیان ژنه ای خاصی را از طریق فسفریلاسیون بوسیله عوامل رونویسی تنظیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Recently, many peptides have been demonstrated to be able to translocate across the plasma membrane of eukaryotic cells into cytoplasm or even nucleus by a non-classical endocytosis pathway.
[ترجمه گوگل]اخیراً، بسیاری از پپتیدها نشان داده اند که می توانند از طریق یک مسیر اندوسیتوز غیرکلاسیک در سراسر غشای پلاسمایی سلول های یوکاریوتی به سیتوپلاسم یا حتی هسته منتقل شوند
[ترجمه ترگمان]اخیرا، بسیاری از پپتید به گونه ای نشان داده شده اند که قادر به عبور از غشای پلاسما از سلول های یوکاریوتی به سیتوپلاسم یا حتی هسته توسط یک مسیر non غیر کلاسیک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We show that another function of the C-terminal domain is to translocate the genome into the procapsid.
[ترجمه گوگل]ما نشان می‌دهیم که یکی دیگر از عملکردهای دامنه C ترمینال، انتقال ژنوم به پروکاپسید است
[ترجمه ترگمان]ما نشان می دهیم که یک تابع دیگر از حوزه C - پایانه to کردن ژنوم به the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In vascular plants, the xylem and phloem serve to translocate such substances.
[ترجمه گوگل]در گیاهان آوندی، آوند چوبی و آبکش برای جابجایی چنین موادی عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]در گیاهان آوندی، بافت چوبی و بافت لیفی به translocate چنین موادی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Experimental studies have shown that clonal plants can reciprocally translocate resources between interconnected ramets in heterogeneous environments.
[ترجمه گوگل]مطالعات تجربی نشان داده اند که گیاهان کلونال می توانند به طور متقابل منابع را بین رمت های به هم پیوسته در محیط های ناهمگن جابه جا کنند
[ترجمه ترگمان]مطالعات تجربی نشان داده اند که گیاهان کلونی می توانند به طور متقابل منابع بین ramets به هم پیوسته در محیط های ناهمگن را مورد بررسی مجدد قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The mechanism of SBP is mainly decreased intestinal mucosal defense function and increased permeability, by which bacteria colonized in intestinal cavity translocate to the peritoneal cavity.
[ترجمه گوگل]مکانیسم SBP عمدتاً کاهش عملکرد دفاعی مخاط روده و افزایش نفوذپذیری است که توسط آن باکتری های کلون شده در حفره روده به حفره صفاقی منتقل می شوند
[ترجمه ترگمان]هدف بانک مرکزی پاکستان عمدتا کاهش عملکرد دفاعی mucosal روده و افزایش نفوذپذیری است که در آن باکتری ها در حفره روده ای translocate تا حفره peritoneal استعمار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our rescue team works hard to save them by translocate to another area.
[ترجمه گوگل]تیم نجات ما سخت تلاش می کند تا آنها را با انتقال به منطقه دیگر نجات دهد
[ترجمه ترگمان]تیم نجات ما به سختی تلاش می کند تا آن ها را با translocate به منطقه دیگری نجات دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جابجا کردن (فعل)
displace, substitute, heave, replace, winkle, supplant, dislocate, translocate, reposit, unhorse

از جای خود برون کردن (فعل)
translocate

پیشنهاد کاربران

بپرس