transitivity

/ˌtrænsəˈtɪvəti//ˌtrænsəˈtɪvəti/

معنی: زود گذری، حالت متعدی، انتقال پذیری
معانی دیگر: زودگذری، انتقال پذیری، حالت متعدی

جمله های نمونه

1. Then, transitivity analysis has been applied to various types of discourse for decades.
[ترجمه گوگل]سپس، تجزیه و تحلیل گذرا برای چندین دهه برای انواع مختلف گفتمان اعمال شده است
[ترجمه ترگمان]سپس، تحلیل transitivity برای چندین دهه مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Many scholars have applied transitivity analysis in interpreting and criticizing literary works and prove that this linguistic model is very powerful in analyzing the characterization and theme.
[ترجمه گوگل]بسیاری از محققان در تفسیر و نقد آثار ادبی از تحلیل گذرا استفاده کرده‌اند و ثابت کرده‌اند که این الگوی زبانی در تحلیل شخصیت‌پردازی و مضمون بسیار قدرتمند است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از محققان تحلیل transitivity را در تفسیر و انتقاد از آثار ادبی به کار گرفته اند و ثابت می کنند که این مدل زبانی در تجزیه و تحلیل مشخصات و موضوع بسیار قدرتمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In this paper, from the transitivity of criticism, criticism of reason and tolerance of criticism and so on. It starts to hackle in the letter of the rationale for these features.
[ترجمه گوگل]در این نوشتار از گذر نقد، نقد عقل و مدارا در نقد و شروع به هک کردن در نامه منطقی برای این ویژگی ها می کند
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، از the نقد، انتقاد از عقل و تحمل انتقاد و غیره در نامه منطقی برای این ویژگی ها شرح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This paper tries to explore the relations between transitivity and functional tenor in a text.
[ترجمه گوگل]در این مقاله سعی شده است روابط بین گذرا و تنور عملکردی در یک متن بررسی شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله تلاش می کند تا روابط بین transitivity و تنور عملکردی را در یک متن مورد بررسی قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The present study will be on the transitivity analysis of crime news texts in English newspapers.
[ترجمه گوگل]پژوهش حاضر بر روی تحلیل گذری متون خبری جنایی در روزنامه های انگلیسی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]پژوهش حاضر در مورد تحلیل transitivity متون اخبار جنایی در روزنامه های انگلیسی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Increase the number of times, added transitivity.
[ترجمه گوگل]تعداد دفعات را افزایش دهید، گذرا اضافه شده است
[ترجمه ترگمان]transitivity افزود: تعداد دفعاتی را افزایش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The problem of the transitivity of English mid - verbs cannot be solved in traditional grammar.
[ترجمه گوگل]مشکل گذرا بودن افعال میانی انگلیسی در دستور زبان سنتی قابل حل نیست
[ترجمه ترگمان]مشکل the of انگلیسی را نمی توان با دستور زبان سنتی حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The highest level of verbal information that can reasonably be expected from an automatic tagger is the transitivity of the verb.
[ترجمه گوگل]بالاترین سطح اطلاعات کلامی که به طور منطقی از یک برچسب خودکار انتظار می رود، گذرا بودن فعل است
[ترجمه ترگمان]بالاترین سطح اطلاعات شفاهی که می تواند به طور منطقی از یک tagger اتوماتیک انتظار رود the verb است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The main contents of this thesis involve two aspects of digraphs: the transitivity of multipartite tournaments and the 3— kings-of-kings in semicomplete multipartite digraphs.
[ترجمه گوگل]محتوای اصلی این پایان نامه شامل دو جنبه از دیگراف است: گذرا بودن مسابقات چند جانبه و 3-پادشاهان پادشاهان در دو نمودار نیمه کامل چند جانبه
[ترجمه ترگمان]مضامین اصلی این پایان نامه شامل دو جنبه از digraphs ها می باشد: the of multipartite و the - - پادشاهان در semicomplete multipartite digraphs
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The global stock market, the foreign exchange, the debt city as well as the bulk commodity market's linkage and the risk transitivity are strengthening unceasingly, and presents resonates highly.
[ترجمه گوگل]بازار سهام جهانی، ارز خارجی، شهر بدهی و همچنین ارتباط بازار کالاهای عمده و گذر ریسک بی وقفه در حال تقویت هستند و ارائه به شدت طنین انداز می شود
[ترجمه ترگمان]بازار سهام جهانی، مبادلات خارجی، شهر بدهی و همچنین پیوند بازار کالاهای فله و خطر transitivity مداوم، پیوسته تقویت می شوند و هدایایی به شدت طنین انداز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Even if the principal process types are the same, positions of the participants and process types of the transitivity in the subordinate clause are quite different.
[ترجمه گوگل]حتی اگر انواع فرآیندهای اصلی یکسان باشند، موقعیت‌های شرکت‌کنندگان و انواع فرآیند گذرا در بند فرعی کاملاً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]حتی اگر انواع فرآیند اصلی مشابه باشند، موقعیت شرکت کنندگان و انواع فرآیند the در بند فرعی کاملا متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زودگذری (اسم)
transience, caducity, transitivity, temporality

حالت متعدی (اسم)
transitivity

انتقال پذیری (اسم)
transitivity, transmissibility

تخصصی

[زمین شناسی] زودگذرى ،انتقال پذیرى ،حالت متعدى ،ترایایی
[ریاضیات] تراگذاری، خاصیت متعدی، انتقال پذیری، خاصیت تعدی، سرایت پذیری، ترایابی، تعدی
[آمار] ترایایی

انگلیسی به انگلیسی

• temporariness, impermanence

پیشنهاد کاربران

در بحث ریاضیات به معنای تعدی است به این صورت که
اگر A کوچک تر از B باشد و B کوچک تر از C باشد میگوییم A کوچک تر از C است.
Transitivity = تعدی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transit / transition
✅️ اسم ( noun ) : transition / transitivity / transitoriness
✅️ صفت ( adjective ) : transitional / transitive / transitory / transitable
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : transitionally / transitively / transitorily

transitivity ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: گذرایی
تعریف: مقوله ای دستوری مبتنی بر رابطۀ فعل گذرا و عناصر وابسته به آن در جمله

بپرس