transit time

/ˈtrænzətˈtaɪm//ˈtrænsɪttaɪm/

مدت گذر، مدت عبور

جمله های نمونه

1. Host factors such as transit time may also play a part.
[ترجمه گوگل]عوامل میزبان مانند زمان حمل و نقل نیز ممکن است نقش داشته باشند
[ترجمه ترگمان]عوامل میزبان مانند زمان ترانزیت نیز می تواند نقشی ایفا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Whole gut transit time and daily stool weight were also measured.
[ترجمه گوگل]زمان عبور کل روده و وزن مدفوع روزانه نیز اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]زمان حمل و نقل عمومی و وزن stool روزانه نیز اندازه گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Orocaecal transit time Orocaecal transit time was measured by hydrogen breath analysis.
[ترجمه گوگل]زمان حمل و نقل اوروکوهکال زمان گذر دهانی با تجزیه و تحلیل نفس هیدروژن اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]زمان ترانزیت از طریق آنالیز تنفس هیدروژن اندازه گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Therefore, comparisons of bowel function and transit time were made separately in the two age groups.
[ترجمه گوگل]بنابراین، مقایسه عملکرد روده و زمان انتقال به طور جداگانه در دو گروه سنی انجام شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مقایسه عملکرد روده و زمان ترانزیت به طور جداگانه در دو گروه سنی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Colonic transit time Colonic transit time was assessed by means of radioopaque markers.
[ترجمه گوگل]زمان عبور کولون زمان عبور کولون با استفاده از نشانگرهای رادیو شفاف ارزیابی شد
[ترجمه ترگمان]زمان ترانزیت colonic با استفاده از مارکرهای radioopaque مورد ارزیابی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Colonic transit time was significantly longer in the patients with cardiovascular autonomic neuropathy.
[ترجمه گوگل]زمان عبور کولون در بیماران مبتلا به نوروپاتی اتونوم قلبی عروقی به طور قابل توجهی طولانی تر بود
[ترجمه ترگمان]زمان ترانزیت colonic به طور قابل توجهی دیگر در بیماران مبتلا به ناخوشی قلبی عروقی، بیشتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The transit time in these patients was accelerated by a laxative, metoclopramide, and colonic lavage.
[ترجمه گوگل]زمان انتقال در این بیماران با ملین، متوکلوپرامید و لاواژ کولون تسریع شد
[ترجمه ترگمان]زمان ترانزیت در این بیماران با a، metoclopramide و colonic lavage تسریع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Prior etal found no change in transit time after hysterectomy.
[ترجمه گوگل]Prior etal هیچ تغییری در زمان انتقال پس از هیسترکتومی پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان]etal قبلی هیچ تغییری در زمان ترانزیت بعد از hysterectomy پیدا نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At the same time, the electron transit time of photomultiplier tube is obtained by means of cable delays.
[ترجمه گوگل]در همان زمان، زمان انتقال الکترون لوله فتو ضرب‌کننده با استفاده از تاخیر کابل به دست می‌آید
[ترجمه ترگمان]در همان زمان، زمان انتقال الکترون از لوله photomultiplier با استفاده از تاخیرات کابل بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Under normal conditions, the transit time for flights at Beijing Capital Airport is within 2 hours.
[ترجمه گوگل]در شرایط عادی، زمان ترانزیت پروازها در فرودگاه پایتخت پکن 2 ساعت است
[ترجمه ترگمان]در شرایط عادی، زمان ترانزیت برای پرواز در فرودگاه پایتخت پکن در عرض ۲ ساعت می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Understand local market, Achieve market leading Transit Time, Data Quality and Service Performance targets.
[ترجمه گوگل]درک بازار محلی، دستیابی به اهداف پیشرو در زمان حمل و نقل، کیفیت داده و عملکرد خدمات
[ترجمه ترگمان]درک بازار محلی، رسیدن به زمان ترانزیت پیشرو بازار، اهداف کیفیت داده و اهداف عملکرد خدمات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Please note estimated transit time in the Shipping and Handling area BEFOREselecting your shipping method.
[ترجمه گوگل]لطفاً قبل از انتخاب روش حمل و نقل، به زمان تخمینی حمل و نقل در منطقه حمل و نقل و حمل و نقل توجه کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا زمان ترانزیت برآورد شده در منطقه حمل و نقل و حمل و نقل را در روش حمل و نقل خود مورد توجه قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Transit time will be delayed if deliver to remote areas in Korea or Singapore.
[ترجمه گوگل]در صورت تحویل به مناطق دور افتاده در کره یا سنگاپور، زمان حمل و نقل به تعویق خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان]در صورت تحویل به مناطق دور افتاده در کره یا سنگاپور زمان ترانزیت به تاخیر خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The interval transit time is comprehensive expression of Physical properties of rock.
[ترجمه گوگل]فاصله زمانی گذر بیان جامعی از خصوصیات فیزیکی سنگ است
[ترجمه ترگمان]طول زمان ترانزیت عبارت است از بیان جامع ویژگی های فیزیکی سنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At the same timeelectron transit time of photomultiplier tube is obtained by means of cable delays.
[ترجمه گوگل]در همان زمان، زمان عبور الکترون از لوله فتو ضربی با استفاده از تاخیر کابل به دست می آید
[ترجمه ترگمان]در عین حال، زمان حمل و نقل لوله photomultiplier با استفاده از تاخیرات کابل بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] زمان گذر زمان لازم برای حرکت الکترون یا ذره ی باردار دیگر بین دو الکترود در لامپ الکترونی یا ترانزیستور .

پیشنهاد کاربران

دامپزشکی و علوم دامی
زمان عبور ( ماده حاجب یا دارو یا… )

بپرس