transience

/ˈtrænziəns//ˈtrænzɪəns/

معنی: کوتاهی، زود گذری، ناپایداری، بی ثباتی، فراگذری
معانی دیگر: فراگذری، ناپایداری، زود گذری، بی ثباتی، کوتاهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or quality of being transient.

جمله های نمونه

1. But the Liberal leader did not let its transience spoil the effect.
[ترجمه گوگل]اما رهبر لیبرال اجازه نداد گذرا بودن آن اثر را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]اما رهبر لیبرال اجازه نداد که transience اثر خود را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In a landscape of such transience and amnesia, the burden of creating a world shifts to the watcher.
[ترجمه گوگل]در منظره ای چنین گذرا و فراموشی، بار خلق جهان به دوش ناظر می رود
[ترجمه ترگمان]در یک چشم انداز از چنین transience و فراموشی، بار ایجاد یک جهان به یک ناظر تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is a sense of transience about her, a feeling that she has only stopped off here en route to another place.
[ترجمه گوگل]یک حس گذرا در او وجود دارد، این احساس که او فقط در مسیر رسیدن به مکان دیگری اینجا متوقف شده است
[ترجمه ترگمان]احساس transience در او وجود دارد، احساسی که او فقط در راه رفتن به مکان دیگری توقف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Transience can be seen in both short - and long - term memory.
[ترجمه گوگل]گذرا را می توان هم در حافظه کوتاه مدت و هم در حافظه بلند مدت مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]transience را می توان در حافظه کوتاه مدت و هم بلند مدت دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. China transience makes the background of the development of adolescences of new generation.
[ترجمه گوگل]گذرا بودن چین زمینه رشد نوجوانان نسل جدید را می سازد
[ترجمه ترگمان]چین transience زمینه توسعه of نسل جدید را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Other common themes are social fragmentation and transience.
[ترجمه گوگل]دیگر موضوعات رایج، پراکندگی اجتماعی و گذرا هستند
[ترجمه ترگمان]موضوعات متداول دیگر fragmentation اجتماعی و transience هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. History is a combination between permanence and transience.
[ترجمه گوگل]تاریخ ترکیبی است بین ماندگاری و گذرا
[ترجمه ترگمان]تاریخ ترکیبی از دوام و دوام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is a sense of transience about her.
[ترجمه گوگل]یک حس گذرا در او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]احساس of در او وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The result is a culture of transience and disposability.
[ترجمه گوگل]نتیجه فرهنگ گذرا و دور ریختنی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه فرهنگ of و disposability است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. During the transience the electron and photon populations deviate slightly from their equilibrium values respectively.
[ترجمه گوگل]در طول گذرا، جمعیت الکترون و فوتون به ترتیب کمی از مقادیر تعادل خود منحرف می شوند
[ترجمه ترگمان]در طول the جمعیت های الکترون و فوتون به ترتیب از مقادیر تعادل خود منحرف شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She differs from Proust, however, in dwelling on the reality and hence irredeemable transience of the past.
[ترجمه گوگل]با این حال، او با پروست در سکون بر واقعیت و در نتیجه گذرا بودن گذشته غیرقابل جبران تفاوت دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، او از پروست با توجه به واقعیت و از این رو irredeemable transience گذشته متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Further, fragmentation is encouraged in many states by the relative transience of the political authority compared with the permanent state administration.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، چندپارگی در بسیاری از ایالت ها به دلیل گذرا بودن اقتدار سیاسی در مقایسه با اداره دائمی دولتی تشویق می شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تکه تکه شدن در بسیاری از ایالت ها توسط the نسبی قدرت سیاسی در مقایسه با مدیریت دائم دولت تشویق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This too was in the Nature of Things wherein all works were wonders, and all things were known eternally and were poignant in their transience.
[ترجمه گوگل]این نیز در طبیعت اشیاء بود که در آن همه کارها عجایب بودند، و همه چیز برای همیشه شناخته شده بود و در گذرا بودن خود کوبنده بود
[ترجمه ترگمان]این هم در طبیعت چیزهائی بود که در آن همه آثار عجایب بود، و همه چیز به طور ابدی شناخته می شد و در their موثر می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rate at which new and sometimes contradictory information comes at us further contributes to our feelings of instability and transience .
[ترجمه گوگل]سرعتی که اطلاعات جدید و گاه متناقض به ما می رسد بیشتر به احساس بی ثباتی و گذرا بودن ما کمک می کند
[ترجمه ترگمان]نرخی که در آن اطلاعات متناقض و گاهی متناقض به ما می رسد، بیشتر در احساسات ما از بی ثباتی و بی ثباتی نقش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Compared with luxuriant grasses and flying nightingales in South River Land in spring, we feel the warmth after cold, the floweriness after doomsday and the real transience in Early Spring series.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با علف‌های سرسبز و بلبل‌های پرنده در سرزمین رودخانه جنوبی در بهار، ما گرما پس از سرما، گل‌دهی پس از قیامت و گذرا بودن واقعی را در مجموعه‌های Early Spring احساس می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با علف های انبوه و nightingales پرواز در سرزمین رودخانه جنوبی در بهار، ما احساس گرما را پس از سردی، floweriness پس از روز رستاخیز و the واقعی در سری بهار اولیه احساس می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوتاهی (اسم)
brevity, compendium, abridgment, failure, default, delinquency, transience, compend

زودگذری (اسم)
transience, caducity, transitivity, temporality

ناپایداری (اسم)
transience, variation, evanescence, inconstancy

بی ثباتی (اسم)
tergiversation, transience, variation, fluctuation, inconsistency, mutability, inconstancy, instability

فراگذری (اسم)
transience

انگلیسی به انگلیسی

• temporariness, impermanence
transience is the quality of not lasting for very long; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : transience / transient
صفت ( adjective ) : transient
قید ( adverb ) : _

بپرس