transfuse

/trænsˈfjuːz//trænsˈfjuːz/

(خون و غیره) تزریق کردن، منتقل کردن، درآژیدن، ترامیختن، از یک ظرف بظرف دیگر ریختن، چیزی را نقل وانتقال دادن، رسو  یافتن در، تزریق کردن در

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: transfuses, transfusing, transfused
مشتقات: transfusible (adj.), transfusive (adj.), transfuser (n.)
(1) تعریف: to transmit or impart, as by causing to flow or become diffused.

(2) تعریف: to spread into; permeate or imbue.
مشابه: penetrate, suffuse

جمله های نمونه

1. The teacher transfused a love of literature to his students.
[ترجمه گوگل]معلم عشق به ادبیات را به شاگردانش انتقال داد
[ترجمه ترگمان]معلم عشق به ادبیات را به دانشجویانش منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We excluded recently transfused patients and no patients had increased reticulocyte counts.
[ترجمه گوگل]ما بیمارانی که اخیراً تزریق شده بودند را حذف کردیم و هیچ بیماری تعداد رتیکولوسیت‌ها افزایش نیافته بود
[ترجمه ترگمان]ما اخیرا بیماران transfused را حذف کردیم و هیچ بیمار تعداد reticulocyte را افزایش نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The sunlight transfused the bay.
[ترجمه گوگل]نور خورشید خلیج را انتقال داد
[ترجمه ترگمان]نور خورشید به خلیج نفوذ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He cannot transfuse the knowledge into your brain.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند دانش را به مغز شما انتقال دهد
[ترجمه ترگمان] اون نمی تونه دانش رو به مغز تو نفوذ کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Results The chief transfuse reactions are fever and cutaneous eruption.
[ترجمه گوگل]نتایج اصلی ترین واکنش های انتقال خون تب و فوران پوستی است
[ترجمه ترگمان]نتایج واکنش های عمده transfuse تب و فوران پوست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the past, the flow of vein transfuse belonged to pure technology flow.
[ترجمه گوگل]در گذشته، جریان انتقال ورید متعلق به جریان فناوری خالص بود
[ترجمه ترگمان]در گذشته، جریان vein متعلق به جریان فن آوری خالص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The restructuration flow is that combines warm vein transfuse flow with using vein indwelling needle.
[ترجمه گوگل]جریان بازسازی به این صورت است که جریان انتقال خون ورید گرم را با استفاده از سوزن ساکن ورید ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]جریان restructuration عبارت است از ترکیبی از جریان داغ transfuse با استفاده از سوزن indwelling vein
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This left him defenceless against the foreign white blood cells in the transfused blood.
[ترجمه گوگل]این امر او را در برابر گلبول های سفید خارجی موجود در خون تزریق شده بی دفاع کرد
[ترجمه ترگمان]این امر او را در برابر سلول های سفید خارجی خون در خون به جا گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If blood loss during operation has been excessive, previously cross-matched blood will be transfused.
[ترجمه گوگل]اگر از دست دادن خون در حین عمل بیش از حد باشد، خون متقاطع قبلی تزریق می شود
[ترجمه ترگمان]اگر از دست دادن خون در طول عمل بیش از حد باشد، خون قبلی از قبل منقبض خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To study Non - PVC officinal compounding velamen and glass bottle with transfuse of compatibility.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ولامن و بطری شیشه ای غیر پی وی سی ترکیبی رسمی با ترانسفیوژن سازگاری
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه Non ترکیبات PVC و شیشه شیشه ای با transfuse سازگاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are the only medevac service to have doctors on board able to transfuse blood while in the air, and they use some of the most innovative techniques in the field.
[ترجمه گوگل]آنها تنها سرویس مدواک هستند که پزشکانی را در داخل هواپیما دارد که قادر به تزریق خون در هوا هستند و از برخی از نوآورانه‌ترین تکنیک‌ها در این زمینه استفاده می‌کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تنها سرویس medevac هستند که پزشکان می توانند در هنگام تنفس در هوا، خون ریزی داشته باشند، و از برخی تکنیک های خلاقانه در این زمینه استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• impart, transfer, pass on; (medicine) introduce into the circulatory system through a vein (i.e. blood, medication, etc.); transfer from one container to another (archaic)

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: To transfer blood or fluids into a person's body 🩸💉
🔍 مترادف: Infuse
✅ مثال: The doctor will transfuse the patient with a blood donation to stabilize them.
برانگیختن، تأثیر گذاشتن

بپرس