📋 دوستان در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم form
📌 این ریشه، معادل "Shape" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "Shape" مربوط هستند.
📂 مثال:
🔘 form: The visible shape or configuration of something
... [مشاهده متن کامل]
🔘 formal: Following established conventions in shape or structure
🔘 informal: Relaxed in shape or structure; not following strict rules
🔘 formation: The process of developing a particular shape or structure
🔘 transform: To change in shape or appearance
🔘 transformation: A thorough change in shape or form
🔘 reform: To improve by changing its shape or structure
🔘 reformation: The act of reshaping or restructuring for improvement
🔘 conform: To align one's shape or behavior with standards or norms
🔘 conformation: The shape or structure of something, especially an animal
🔘 inform: To give shape to knowledge by conveying facts
🔘 information: Data that shapes understanding or knowledge
🔘 deform: To distort the shape of something
🔘 deformation: The action of changing shape, especially through pressure
🔘 uniform: Not changing in shape; consistent in form
🔘 uniformity: The quality of having the same shape or form throughout
🔘 formula: A mathematical rule expressed in symbols that shapes calculations
🔘 formulate: To create or devise methodically, shaping a strategy or proposal
🔘 perform: To carry out an action, shaping it to fulfill a task or function
🔘 performance: The act of presenting a form of entertainment, shaping an experience for an audience
📌 این ریشه، معادل "Shape" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "Shape" مربوط هستند.
📂 مثال:
... [مشاهده متن کامل]
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )
•
⚫ واژه ی برنهاده: تَرادیسِشال
•
⚫ نگارش به خط لاتین: Tarādiseshāl
•
⚫ آمیخته از: ترادیسیدن ( transform ) و �ِش� ( ation ) و �ال� ( al )
... [مشاهده متن کامل]
•
⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی
•
⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.
•
⚫ واژه ی برنهاده: تَرادیسِشال
•
⚫ نگارش به خط لاتین: Tarādiseshāl
•
⚫ آمیخته از: ترادیسیدن ( transform ) و �ِش� ( ation ) و �ال� ( al )
... [مشاهده متن کامل]
•
⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی
•
⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.
صفت/ قادر به ایجاد یک تغییر یا بهبود بزرگ در یک موقعیت
تحول آفرین
... [مشاهده متن کامل]
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transform
✅️ اسم ( noun ) : transformation
✅️ صفت ( adjective ) : transformational / transformable / transformative
✅️ قید ( adverb ) : _
✅ فعل ( verb ) : transform
✅️ اسم ( noun ) : transformation
✅️ صفت ( adjective ) : transformational / transformable / transformative
✅️ قید ( adverb ) : _
بسیاری از ارتباط ها از تعامل گرا به تحول آفرین تغییر می کنند.
transformational ( زبانشناسی )
واژه مصوب: گشتاری 1
تعریف: مربوط به گشتار
واژه مصوب: گشتاری 1
تعریف: مربوط به گشتار
قابلیت تبدیل شوندگی
دگرگون کننده
تحول آفرین
تحول گرا
تحول گرا