transferable

/trænsˈfɜːrəbl̩//trænsˈfɜːrəbl̩/

معنی: قابل انتقال، انتقال پذیر
معانی دیگر: قابل واگذاری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of transfer.

جمله های نمونه

1. We aim to provide our students with transferable skills .
[ترجمه گوگل]هدف ما ارائه مهارت های قابل انتقال به دانش آموزان است
[ترجمه ترگمان]هدف ما این است که دانش آموزان خود را با مهارت های قابل انتقال آماده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The shares are freely transferable.
[ترجمه گوگل]سهام آزادانه قابل انتقال است
[ترجمه ترگمان]سهام به راحتی قابل انتقال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tickets are transferable between members of the same family.
[ترجمه گوگل]بلیط ها بین اعضای یک خانواده قابل انتقال است
[ترجمه ترگمان]بلیط ها بین اعضای یک خانواده نیز قابل انتقال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your Railcard is not transferable to anyone else.
[ترجمه گوگل]Railcard شما قابل انتقال به شخص دیگری نیست
[ترجمه ترگمان]Railcard تو قابل transferable برای کس دیگه ای نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The single transferable vote system operates.
[ترجمه گوگل]سیستم رأی واحد قابل انتقال عمل می کند
[ترجمه ترگمان]سیستم رای گیری قابل انتقال هم عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Eurobonds are principally in bearer form, transferable by delivery with no record of holder, thereby preserving anonymity.
[ترجمه گوگل]اوراق قرضه یورو اصولاً به شکل حامل هستند و با تحویل بدون سابقه دارنده قابل انتقال هستند و در نتیجه ناشناس ماندن آنها حفظ می شود
[ترجمه ترگمان]اوراق قرضه اروپائی به طور عمده به فرم حامل، انتقال بدون هیچ سابقه ای از نگهدارنده، انتقال داده می شوند و بدین ترتیب نخواستند نامشان فاش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Read each transferable skill listed on the grid.
[ترجمه گوگل]هر مهارت قابل انتقال فهرست شده در شبکه را بخوانید
[ترجمه ترگمان]هر مهارت قابل انتقال فهرست شده در شبکه را مطالعه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. While not all manufacturing efficiency gains are directly transferable to construction, many are translatable.
[ترجمه گوگل]در حالی که همه دستاوردهای بهره وری تولید به طور مستقیم قابل انتقال به ساخت و ساز نیستند، بسیاری از آنها قابل ترجمه هستند
[ترجمه ترگمان]در حالی که همه دستاوردهای بهره وری تولید مستقیما به ساخت وساز قابل انتقال نیستند، بسیاری از آن ها translatable هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This ticket is not transferable .
[ترجمه گوگل]این بلیط قابل انتقال نیست
[ترجمه ترگمان]این بلیط قابل انتقال نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All free minutes are non - transferable and non - redeemable for cash.
[ترجمه گوگل]تمام دقایق رایگان غیرقابل انتقال و غیرقابل بازخرید به صورت نقدی هستند
[ترجمه ترگمان]تمام دقایق آزاد قابل انتقال و غیر - برای پول نقد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Transcript and report card - courses transferable credit, and report card for records of past performance.
[ترجمه گوگل]کارنامه و کارت گزارش - اعتبار قابل انتقال دوره ها و کارت گزارش برای سوابق عملکرد گذشته
[ترجمه ترگمان]Transcript و کارت گزارش - دوره های اعتبار قابل انتقال، و کارت گزارش برای سوابق عملکرد گذشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Should this be a transferable credit and should we be authorized to effect such transfer, please note that we are under no obligation to do so.
[ترجمه گوگل]اگر این یک اعتبار قابل انتقال باشد و آیا ما مجاز به انجام چنین انتقالی هستیم، لطفاً توجه داشته باشید که ما هیچ تعهدی به انجام آن نداریم
[ترجمه ترگمان]اگر این اعتبار قابل انتقال باشد و باید اجازه اجرای چنین انتقال را داشته باشیم، لطفا توجه داشته باشید که ما ملزم به انجام این کار نیستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Because you use these skills automatically you probably will not be aware of the large number of transferable skills you possess.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که شما از این مهارت ها به صورت خودکار استفاده می کنید، احتمالاً از تعداد زیادی مهارت های قابل انتقال که دارید آگاه نخواهید بود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که شما از این مهارت ها به طور خودکار استفاده می کنید احتمالا از تعداد زیادی از مهارت هایی که دارید، آگاه نخواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل انتقال (صفت)
alienable, transferable, portable, transmissible, inheritable

انتقال پذیر (صفت)
transferable, transmissible

تخصصی

[برق و الکترونیک] قابل انتقال
[زمین شناسی] قابل انتقال
[حقوق] قابل انتقال، قابل واگذاری
[آمار] قابل انتقال

انگلیسی به انگلیسی

• passable, crossable
if something is transferable, it can be passed to another person or organization and used by them.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transfer
✅️ اسم ( noun ) : transfer / transferability / transferral / transference
✅️ صفت ( adjective ) : transferable
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس