transcendental

/ˌtrænsənˈdentl̩//ˌtrænsenˈdentl̩/

(ریاضی) غیر جبری، ترا، فرازنده، عالی، ترانساندان، متعالی، برین، متعالیه، فراز گرایانه، تعالی گرایانه، فراز گرانه، ترا گذرا، فراسو رونده، فرا رونده، فوق طبیعی، شهودی، اشراقی، غیر جبری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: transcendentally (adv.)
(1) تعریف: beyond the limits of ordinary experience, thought, or belief; supernatural, visionary, or mystical.
مشابه: mystic, mystical, psychic, supernatural

- The bizarre and fantastic imagery of the painting transports us into a transcendental realm.
[ترجمه گوگل] تصاویر عجیب و خارق العاده نقاشی ما را به قلمروی ماورایی منتقل می کند
[ترجمه ترگمان] تصاویر عجیب و غریب این نقاشی ما را به یک قلمرو متعالی منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of, pertaining to, based on, or involving a priori elements of knowledge not dependent on the senses.

جمله های نمونه

1. transcendental function
تابع غیر جبری

2. A court ruled similarly on the inclusion of Transcendental Meditation in the curriculum.
[ترجمه گوگل]یک دادگاه به همین ترتیب در مورد گنجاندن مراقبه متعالی در برنامه درسی حکم داد
[ترجمه ترگمان]یک دادگاه نیز به طور مشابه بر روی گنجاندن تفکر Transcendental در برنامه درسی رای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And during these nine minutes of transcendental improvisation, every note falls magically into Platonic patterns of perfection.
[ترجمه گوگل]و در طول این نه دقیقه بداهه پردازی متعالی، هر نت به طرزی جادویی در الگوهای افلاطونی کمال قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]و در طول این نه دقیقه از بداهه سازی متعالی، هر نوت به طور جادویی به الگوهای افلاطونی کمال تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Transcendental Meditation has never acquired the reputation of a sinister cult, but doubts are sometimes voiced about it.
[ترجمه گوگل]مدیتیشن متعالی هرگز شهرت یک فرقه شوم را به دست نیاورده است، اما گاهی اوقات تردیدهایی در مورد آن مطرح می شود
[ترجمه ترگمان]تفکر Transcendental هرگز شهرت یک فرقه مذهبی را به دست نیاورده است، اما گاهی شک و تردیدهایی در مورد آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The study found that transcendental meditation was twice as effective as muscle relaxation in reducing blood pressure.
[ترجمه گوگل]این مطالعه نشان داد که مدیتیشن ماورایی دو برابر آرام سازی عضلانی در کاهش فشار خون موثر است
[ترجمه ترگمان]این مطالعه نشان داد که تمرکز متعالی دوبار به اندازه استراحت ماهیچه در کاهش فشار خون موثر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The remaining boundary condition leads to a transcendental equation.
[ترجمه گوگل]شرط مرزی باقی مانده به یک معادله ماورایی منجر می شود
[ترجمه ترگمان]شرایط مرزی باقیمانده منجر به یک معادله متعالی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kart's transcendental philosophy focuses on the issues about Existence and man's freedom, which defines psychology and corrects the incorrect tendencies involved in the study of psychology.
[ترجمه گوگل]فلسفه استعلایی کارت بر مسائلی در مورد هستی و آزادی انسان تمرکز دارد که روانشناسی را تعریف می کند و گرایش های نادرست موجود در مطالعه روانشناسی را تصحیح می کند
[ترجمه ترگمان]فلسفه تعالی کارت بر مسائل مربوط به وجود آزادی و آزادی بشر متمرکز است، که روان شناسی را تعریف می کند و رونده ای نادرست درگیر در مطالعه روان شناسی را اصلاح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The complex transcendental equation will be usually encountered in measuring material permittivity.
[ترجمه گوگل]معادله ماورایی پیچیده معمولاً در اندازه گیری گذردهی مواد با آن مواجه می شود
[ترجمه ترگمان]معادله متعالی پیچیده معمولا در اندازه گیری گذردهی الکتریکی موادی با هم برخورد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A transcendental equation is used to determine the vibration frequency with given materials and plate thicknesses.
[ترجمه گوگل]یک معادله ماورایی برای تعیین فرکانس ارتعاش با مواد داده شده و ضخامت صفحه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک معادله متعالی برای تعیین فرکانس ارتعاش با مواد معین و ضخامت صفحه به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In one way, transcendental externalism is a stronger form of doctrine.
[ترجمه گوگل]از یک جهت، بیرون گرایی استعلایی شکل قوی تری از دکترین است
[ترجمه ترگمان]به هر حال، externalism متعالی یک شکل قوی از اصول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Transcendental Philosophy is only the idea of a science.
[ترجمه گوگل]فلسفه استعلایی فقط ایده یک علم است
[ترجمه ترگمان]فلسفه Transcendental تنها ایده علم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gazing at that majestic painting was for me an almost transcendental experience.
[ترجمه گوگل]خیره شدن به آن نقاشی با شکوه برای من تجربه ای تقریباً ماورایی بود
[ترجمه ترگمان]با نگاه خیره به این نقاشی باشکوه، یک تجربه تقریبا متعالی برای من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But this does not alter the fact that there is an issue between Eckhart and Snyder, between incarnation and transcendental release.
[ترجمه گوگل]اما این واقعیت را تغییر نمی دهد که بین اکهارت و اسنایدر، بین تجسم و آزادی ماورایی، مسئله ای وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما این مساله این واقعیت را تغییر نمی دهد که بین اکهارت و اسنایدر، بین تجسد و آزادی متعالی، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But let us look directly at Quine's discussions of transcendental arguments and transcendental reflection.
[ترجمه گوگل]اما اجازه دهید مستقیماً به بحث‌های کواین درباره استدلال‌های متعالی و تأملات متعالی نگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]اما اجازه دهید به بحث های کواین از بحث های متعالی و بازتاب تعالی نگاهی بیندازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] غیر تجربی، فرازنده، متعالی
[ریاضیات] متعالی (غیر جبری)

انگلیسی به انگلیسی

• superior, supreme, supernatural
a transcendental experience or idea is based on things that lie beyond normal experience, and cannot be discovered or understood by ordinary reasoning; a formal word.

پیشنهاد کاربران

transzendental ( در زبان آلمانی بجای c از حرف z استفاده شده ) با تلفظ ترانسِندتال به معنای امکان بالقوه درونی میباشد و نه حقیقت و واقعیت ماورائی. مثال ساده عددی زیر شاید بتواند موضوع را روشن کند: عدد ۵۴۸
...
[مشاهده متن کامل]
همین طور که نوشته شده، یک واقعیت عددی، تجربی ، به فعلیت رسیده و پدیدار شده یا فنومنی میباشد، اما این عدد دارای پنج امکان ترکیبی دیگر در پشت پرده ی ظاهر عددی خود هم میباشد که در مقابل چشمان سر ناپیدا یا پنهان اند. این پنج امکان از راه یا طریق جابجائی این سه رقم به عنوان خمیر مایه ساختاری میتوانند به فعلیت برسند و پیدا شوند و به کمک چشمان سر قابل مشاهده شوند به شکل های زیر: ۵۸۴، ۴۵۸، ۴۸۵، ۸۵۴، ۸۴۵. یک مثل ساده دیگر که به این سادگی این مثال عددی نمیباشد بلکه اندکی پیچیده تر ، اما اگر به روش استعلائی شرح و توضیح داده شود، آنگاه شاید برای هر فرد انسانی به سادگی قابل دریافت و تغذیه و هضم و جذب و فهم و درک باشد و آنهم بدون تولید مواد زائد از قبیل ابهامات و اوهامات و خرافات بد یا خوش بو: هر فرد انسانی دارای یک نیمزوج ملکوتی یا آسمانی و جاودانه ی خاص و ویژه ی خویش با جنسیت معکوس میباشد. این دو نیمزوج ؛ یکی دنیوی و دیگری آسمانی در آفرینش اولیه این دنیا در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین، بطور همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی و در سرای آسمانی خاص و ویژه خویش آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند. نفس مجرد یا من آن نیمزوج آسمانی در همین لحظه ی جاودانه حال و در طی حالت برزخ در نفس یا من واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی در خواب سنگین، ژرف و شیرین به سر میبرد و به موازات آن به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل بیکران خدا از مشاهده و تجربه عشق و زندگی روئیای با کمیت و کیفیت بهشت برین بهمراه توانائی و دانائی و هنرمندی و دانش کامل برخوردار میباشد. آن نیمزوج آسمانی و این نیمزوج دنیوی نمیتوانند در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) بصورت دوقلو از یک مادر متولد شوند و عشق و زندگی کوتاه مدت دنیوی خود را در کنار هم تجربه و سپری نمایند بلکه در طول هم و پشت سر همدیگر در دو دنیای مادی روانی با بذر قابل رشد روحی ( آن دنیای دیگر درست مثل همین دنیا ) از دو مادر و آنهم هرکدام نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول و یا به بیانی دیگر هرکدام به تعداد یک هفتم کلیه مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پایین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی تا رسیدن و بازگشتن به همان حالت آفرینش اولیه با کمیت و کیفیت بهشت برین پس از وقوع آخرین مهبانگ. آن دو نیمزوج پس از وقوع آخرین بیگ بنگ از قبر بر انگیخته نمی شوند بلکه در کنار هم و در یک لحظه بسیار کوتاه زمانی یا بطور خلق الساعه و معجزه آسا در همان سرای اولیه آسمانی خاص و ویژه خویش و در همان سن ملکوتی معتدل اولیه از نو آفریده خواهند شد، بدون اینکه جای دو ذره اتمی ( نه اتم های معمولی ) اندکی باهم کج و معوج شوند. خوشبختانه تا رسیدن به آن نیمزوج برزخی راه درازی در پیش پای این نیمزوج دنیوی قرار ندارد. طول زمانی این راه به قول آینشتاین ( Einstein به زبان آلمانی به معنای یکسنگ یا سنگ واحد ) نسبی می باشد، یعنی از دیدگاه نیمزوج برزخی که در کمال سلامتی و صلح صفا و آرامش و امنیت و سعادت و خوشبختی زندگی میکند و غرق در لذت و شادی و آزادی و عدالت و اخلاق نیکو و مساوات و برابری با کمیت و کیفیت بهشت برین ( البته در قالب روئیاهای حقیقی و روشن و بطور مطلق مستقل از کلیه پندار ها، گفتارها، کردار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی ) میباشد، طول عمر و دوری یک یا صد ساله زندگی نیمزوج دنیوی برایش بیش از یک ثانیه طول نمی کشد، اما از دیدگاه نیمزوج دنیوی که در بین این سنگ ها، خاک ها، خار و خاشاک ها، فقر و بدبختی و نادانی و ناتوانی ها ، جنگ ها، بیماری ها، بی عدالتی ها و سلب آزادی ها و نابرابری ها زندگی میکند و در انتظار مرگ رهائی بخش میباشد، همین زندگی کوتاه مدت دنیوی انگار صد ها هزار سال طول میکشد. نفس مجرد یا من این نیمزوج دنیوی یک لحظه ی بسیار کوتاه زمانی پس از مرگ در همان سرای ملکوتی و در کنار نیمزوج آسمانی از همان عشق و زندگی روئیای با کمیت و کیفیت بهشت برین برخوردار خواهد گردید و تا بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر. و لذا نه انکیر و نه منکر در قبر به سراغ وی نمی آیند و هیچ فشاری هم در قبر به وی نخواهد رسید و سرش هم به سنگ قبر نخواهد خورد ، زیرا نفس مجرد یا من بهمراه جسد به خاک سپرده نمیشود بلکه در حالت برزخ به کمک حواس بیکران خدا و در کنار نیمزوج آسمانی خود هردو مراسم به خاک سپاری و شیون و گریه و زاری بازماندگان را مشاهده میکنند، بدون اینکه تحت تاثیر این اعمال کودکانه ی زندگان قرار گیرند. نتیجه منطقی استعلایی اینکه پس از مرگ هیچ تله یا دام مخوف و هولناکی در انتظار هیچ فرد انسانی ( منجمله هیچ نبات و حیوانی ) در کمین ننشسته است از قبیل شعله های آتش سوزان جاروب کننده و تَف دهنده و سوزاننده ی گناهان ارواح و روان های کُفار بیجسد اموات در جهنم از دیدگاه مسیحیان و گودال های جهنمی موقتی برزخی از دیدگاه مسلمانان.

تعالی گرایانه
استعلایی [در فلسفه]
عددی که جبری نباشد، عدد تَرافَرازَنده ( Transcendental number ) یا عدد متعالی یا عدد غیرجبری نامیده می شود.
ویکیپدیا
Meaning:
beyond the limits of ordinary experience, thought, or belief; supernatural, visionary, or mystical

transcendental moment
لحظه ماورایی - فوق طبیعی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transcend
✅️ اسم ( noun ) : transcendence
✅️ صفت ( adjective ) : transcendent / transcendental
✅️ قید ( adverb ) : _
ازلی
برابر فارسی: تَرافَرازَنده
فرا رونده، فوق طبیعی
در فلسفه صدرالمتالهین:متعالی
ماورایی
استعلایی
در فلسفه کانت : استعلایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس