transactional
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
📋 دوستان در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم act
📌 این ریشه، معادل "Do" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "Do" مربوط هستند.
📂 مثال:
🔘 act: A specific "do" or behavior performed intentionally
... [مشاهده متن کامل]
🔘 action: The process of doing something; an action involves a deliberate "do" to achieve a goal
🔘 active: Engaging in or ready to "do" something; characterized by energetic activity
🔘 activity: A state of being active; something you "do" or engage in
🔘 actor: A person who "does" actions in plays, movies, or television shows
🔘 actress: A female actor who "does" performances in theater or film
🔘 activate: To cause something to "do" its function or become operative
🔘 activation: The process of making something active or enabling it to "do" its function
🔘 activist: A person who takes action or "does" work to bring about social or political change
🔘 deactivate: To stop something from being active or "doing" its function
🔘 enact: To officially "do" something by making it law or regulation
🔘 enactment: The process of "doing" something by passing it into law
🔘 react: To respond or "do" something in response to an action or stimulus
🔘 reaction: A response or "do" in response to a specific act or event
🔘 reactive: Tending to respond or "do" something in response to a stimulus
🔘 overreact: To respond or "do" something excessively in reaction to an act
🔘 interact: To "do" actions that affect or involve another person or thing
🔘 interaction: The process of "doing" actions together or influencing each other
🔘 transaction: An act of buying or selling something; a business "do" involving specific acts
🔘 transact: To carry out a business "do" or deal
🔘 exact: Precise and accurate in every act or "do" detail
🔘 exacting: Making great demands on one's "do, " skill, or resources
🔘 counteract: To "do" something against another action to reduce its effect
🔘 proactive: Taking action to "do" something before problems happen
🔘 inactive: Not taking action or "doing" anything; lacking activity
📌 این ریشه، معادل "Do" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "Do" مربوط هستند.
📂 مثال:
... [مشاهده متن کامل]
معامله گرانه
به جمله ای از مقاله ای چاپ شده در Stimson در مورد ایران توجه فرمایید:
Iranian leaders have tended to prefer Republican U. S. presidents who have historically sought transactional deals, delivered on arms sales, and refrained from punishing human rights abuses in the region
... [مشاهده متن کامل]
رهبران ایران در تاریخ، روسای جمهور جمهوری خواهی را ترجیح داده اندکه به دنبال توافق های معامله گرانه بوده اند، سلاح فروخته اند و از مجازات نقض حقوق بشری در منطقه رویگردان بوده اند.
به جمله ای از مقاله ای چاپ شده در Stimson در مورد ایران توجه فرمایید:
... [مشاهده متن کامل]
رهبران ایران در تاریخ، روسای جمهور جمهوری خواهی را ترجیح داده اندکه به دنبال توافق های معامله گرانه بوده اند، سلاح فروخته اند و از مجازات نقض حقوق بشری در منطقه رویگردان بوده اند.
بده بستون
یا
بده بستان
یا
بده بستان
معامله ای
مجبور به استفاده از جدول بندی زمانی برای پردازش مرحله ای می شود.
در حوزه کامپیوتر و برنامه نویسی به �اجرا یا نوشتن چند برنامه گفته می شود در نتیجه پردازنده برای رسیدگی به آن ها مجبور به جدول بندی زمانی برای پردازش مرحله ای می شود. �
تراکنشی/تبادلی/مبادله ای.
تعامل، مثلا گفته میشه transaction between تعامل میان
سوداگری، دادوستد، مبادله ای
مبادله ای. تعاملی
مثال:
Many interactions change from transactional to transformational,
بسیاری از ارتباط ها از مبادله ای {و تعاملی} به تحول آفرین تغییر می کنند.
مثال:
بسیاری از ارتباط ها از مبادله ای {و تعاملی} به تحول آفرین تغییر می کنند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transact
✅️ اسم ( noun ) : transaction
✅️ صفت ( adjective ) : transactional
✅️ قید ( adverb ) : _
✅ فعل ( verb ) : transact
✅️ اسم ( noun ) : transaction
✅️ صفت ( adjective ) : transactional
✅️ قید ( adverb ) : _
تعامل همراه با تجزیه و تحلیل
تعاملی
به همراه آنالیز بیاید تحلیل رفتار متقابل در روانشناسی
بده بستانی
تبادل گرا، مبادله ای، تعامل گرا ( مدیریت )
رفتار متقابل
مراوده ای
مبادله ای
فراکنشی
میان کنشی
تبادلی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)