transactional
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
بده بستون
یا
بده بستان
یا
بده بستان
معامله ای
مجبور به استفاده از جدول بندی زمانی برای پردازش مرحله ای می شود.
در حوزه کامپیوتر و برنامه نویسی به �اجرا یا نوشتن چند برنامه گفته می شود در نتیجه پردازنده برای رسیدگی به آن ها مجبور به جدول بندی زمانی برای پردازش مرحله ای می شود. �
تراکنشی/تبادلی/مبادله ای.
تعامل، مثلا گفته میشه transaction between تعامل میان
سوداگری، دادوستد، مبادله ای
مبادله ای. تعاملی
مثال:
Many interactions change from transactional to transformational,
بسیاری از ارتباط ها از مبادله ای {و تعاملی} به تحول آفرین تغییر می کنند.
مثال:
بسیاری از ارتباط ها از مبادله ای {و تعاملی} به تحول آفرین تغییر می کنند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transact
✅️ اسم ( noun ) : transaction
✅️ صفت ( adjective ) : transactional
✅️ قید ( adverb ) : _
✅ فعل ( verb ) : transact
✅️ اسم ( noun ) : transaction
✅️ صفت ( adjective ) : transactional
✅️ قید ( adverb ) : _
تعامل همراه با تجزیه و تحلیل
تعاملی
به همراه آنالیز بیاید تحلیل رفتار متقابل در روانشناسی
بده بستانی
تبادل گرا، مبادله ای، تعامل گرا ( مدیریت )
رفتار متقابل
مراوده ای
مبادله ای
فراکنشی
میان کنشی
تبادلی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)