انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
سگ پاسوخته. [ س َ گ ِ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هرزه گرد و دربدر. ( رشیدی ) . چون پای سگ میسوزد یک جا قرار نمیگیرد مضطربانه اینطرف و آن طرف میدود و از این جا بر شخص هرزه گرد و دربدری اطلاق آن کنند. ( آنندراج ) : 
... [مشاهده متن کامل]
رنگ بیابان چو شد افروخته
شیر دود چون سگ پاسوخته.
امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ) .
در ریاضی که سخن زآن رخ افروخته رفت
لاله بیرون ز چمن چون سگ پاسوخته رفت.
محسن تأثیر ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
رنگ بیابان چو شد افروخته
شیر دود چون سگ پاسوخته.
امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ) .
در ریاضی که سخن زآن رخ افروخته رفت
لاله بیرون ز چمن چون سگ پاسوخته رفت.
محسن تأثیر ( از آنندراج ) .
ولگرد
1
a : 
 VAGRANT 
b : 
a foot traveler 
c : 
 a woman of loose morals 
specifically : PROSTITUTE 
2: a walking trip : HIKE 
3: the succession of sounds made by the beating of feet on a surface ( such as a road, pavement, or floor )   
... [مشاهده متن کامل]
4: an iron plate to protect the sole of a shoe 
5: a ship not making regular trips but taking cargo when and where it offers and to any port 
1
... [مشاهده متن کامل]