trait

/ˈtreɪt//treɪt/

معنی: جنبه، خاصیت، نشان ویژه، ویژگی، خصیصه، نشان اختصاصی
معانی دیگر: (به ویژه شخصیت) ویژگی، خصلت، خصوصیت، صفت، منش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a distinguishing feature or characteristic, as of one's appearance, ability, personality, or nature.
مترادف: attribute, characteristic, feature, quality
مشابه: earmark, hallmark, idiosyncrasy, mannerism, mark, particularity, peculiarity, point, property, quirk, trademark

- An interesting trait of the hummingbird is its ability to fly backwards.
[ترجمه گوگل] یک ویژگی جالب مرغ مگس خوار توانایی آن در پرواز به عقب است
[ترجمه ترگمان] یک ویژگی جالب از مرغ مگس خوار توانایی آن برای پرواز به عقب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Although he was very wealthy, generosity was not one of his personality traits.
[ترجمه گوگل] اگرچه او بسیار ثروتمند بود، اما سخاوت یکی از ویژگی های شخصیتی او نبود
[ترجمه ترگمان] اگرچه او بسیار ثروتمند بود، اما سخاوت یکی از ویژگی های شخصیتی او نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a trait which was foreign to his nature
یک ویژگی که با طبع او جور درنمی آمد

2. a disadvantageous trait
ویژگی زیانبخش

3. a special trait singles him out from the rest
ویژگی خاصی او را از دیگران جدا می کند.

4. Sincerity, a deep genuine, heart-felt sincerity, is a trait of true and noble manhood.
[ترجمه گوگل]اخلاص، یک صداقت عمیق اصیل و صمیمانه، از ویژگی های مردانگی واقعی و نجیب است
[ترجمه ترگمان]Sincerity، یک صمیمیت عمیق و واقعی، یک خصوصیت مردانگی حقیقی و اصیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Aggression is by no means a male-only trait.
[ترجمه شان] به هیچ روی پرخاشگری منحصر به جنس مذکر نیست .
|
[ترجمه amirxx] پرخاشگری به هیچ عنوان ویژگی مردانه نیست
|
[ترجمه گوگل]پرخاشگری به هیچ وجه یک ویژگی مردانه نیست
[ترجمه ترگمان]پرخاشگری به هیچ وجه یک ویژگی مذکر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Persistence is the common trait of anyone who has had a significant impact on the world.
[ترجمه گوگل]پشتکار، ویژگی مشترک هر کسی است که تأثیر قابل توجهی بر جهان داشته است
[ترجمه ترگمان]مداومت ویژگی مشترک هر کسی است که تاثیر قابل توجهی روی جهان داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Awareness of class is a typically British trait.
[ترجمه گوگل]آگاهی از کلاس یک ویژگی معمول بریتانیایی است
[ترجمه ترگمان]آگاهی از طبقاتی یک ویژگی معمول بریتانیایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Arrogance is a very unattractive personality/character trait.
[ترجمه گوگل]تکبر یک ویژگی شخصیتی/شخصیتی بسیار غیرجذاب است
[ترجمه ترگمان]غرور یک ویژگی شخصیتی و شخصیت غیر جذاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some trait must provide them with immunity from predation.
[ترجمه گوگل]برخی از ویژگی ها باید برای آنها در برابر شکار مصونیت ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]برخی از این ویژگی ها باید برای آن ها مصونیت از شکار تهیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Similarity in a trait is measured with a value called concordance.
[ترجمه گوگل]شباهت در یک صفت با مقداری به نام تطابق اندازه گیری می شود
[ترجمه ترگمان]تشابه در یک ویژگی با یک مقدار به نام تطابق اندازه گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If the average value of the trait in the offspring is higher than the parental generation average, the trait is heritable.
[ترجمه گوگل]اگر میانگین ارزش صفت در فرزندان بیشتر از میانگین نسل والدین باشد، این صفت قابل وراثت است
[ترجمه ترگمان]اگر مقدار میانگین ویژگی در فرزند بالاتر از میانگین نسل والدین باشد، ویژگی ارثی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The trait of the body is its temporality or the fact that it can not escape death.
[ترجمه گوگل]ویژگی بدن موقتی بودن آن است یا این که نمی تواند از مرگ بگریزد
[ترجمه ترگمان]ویژگی بدن temporality یا این واقعیت است که نمی تواند از مرگ فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This trait was in evidence last week as the president, Leonid Kravchuk, threw his country into a constitutional crisis.
[ترجمه گوگل]این ویژگی هفته گذشته زمانی که رئیس جمهور، لئونید کراوچوک، کشورش را وارد بحران قانون اساسی کرد، مشهود بود
[ترجمه ترگمان]این ویژگی هفته گذشته، هنگامی که رئیس جمهور، لئونید Kravchuk، کشور خود را به بحران قانون اساسی تبدیل کرد، در شهادت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If there is a redeeming trait in him, he has not revealed it.
[ترجمه گوگل]اگر خصلت فدیه ای در او باشد، آن را آشکار نکرده است
[ترجمه ترگمان]اگر یک ویژگی redeeming در وجود او وجود داشته باشد، او آن را فاش نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nylon does have an exasperating trait of expanding in the wet and cold, causing the fly to sag.
[ترجمه Edris nozari] نایلون دارای یک ویژگی آزار دهنده میباشد که در هوای سر و مرطوب منبسط میشود و باعث افتادن در پرواز میشود
|
[ترجمه گوگل]نایلون دارای یک ویژگی آزار دهنده است که در هوای مرطوب و سرد منبسط می شود و باعث افتادگی مگس می شود
[ترجمه ترگمان]نایلون، ویژگی exasperating گسترش در رطوبت و سرما را دارا می باشد و باعث می شود پرواز منجر به شل شدن هوا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنبه (اسم)
attribute, quality, self, feature, characteristic, trait

خاصیت (اسم)
nature, character, use, cachet, property, feature, trait, peculiarity

نشان ویژه (اسم)
characteristic, trait, lineament

ویژگی (اسم)
property, trait, exclusivity

خصیصه (اسم)
flair, feature, trait

نشان اختصاصی (اسم)
trait, landmark

تخصصی

[علوم دامی] ویژگی

انگلیسی به انگلیسی

• quality, characteristic
a trait is a characteristic or tendency that someone or something has.

پیشنهاد کاربران

ویژگی. خصوصیت. خصلت
مثال:
a masculine trait
یک خصلت و ویژگی مردانه
تفاوت بین trait و behavior خیلی ظریف است. آنطور که بنده متوجه شدم، رابطه trait و behavior از منظر منطقی عموم و خصوص مطلقه. یعنی اینکه behavior زیر مجموعه trait هست و حالت جزئی تری داره. مثلا منش و خصوصیت
...
[مشاهده متن کامل]
بروگرایی یک trait هست حال آنکه اگر یک برونگرا به صورت ساکت در یک جلسه نشسته باشه، به این حالت behavior می گویند.

خصیصه؛ ویژگی؛ صفت
در روان شناسی به ویژگی ها و صفات شخصیتی اشاره دارد. اگر فردی ملاک های اختلال شخصیت را بر اساس DSM را برآورده کند، واژه اختلال شخصیت برای فرد قابل اطلاق است. در غیر این صورت و هنگامی که فردی برخی ملاک ها را داشته باشد می توان از واژه صفات شخصیتی استفاده کرد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : trait / traitor / traitorousness
صفت ( adjective ) : traitorous
قید ( adverb ) : traitorously
ویژگی
در ژنتیک: صفت
trait ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: بارزه
تعریف: هر مشخصه یا ویژگی قابل مشاهدۀ یک دست ساخته یا سازه یا هر مادۀ فرهنگی دیگر
Traitor : خائن ( اسم )
Traitorous : خائنانه/خائن ( صفت )
Treat : رفتار کردن - برخورد کردن
Trait : ویژگی - مشخصه - خصلت - صفت
Characteristic : مشخصه
Characteristics : مشخصات
⬛ TRAIT ⬛
...
[مشاهده متن کامل]

noun
[count] formal : a quality that makes one person or thing different from another
◀️Humility is an admirable trait. [=quality]
◀️This dog breed has a number of desirable traits
◀️feminine/masculine traits
◀️inherited and acquired traits
⬛ CHARACTERISTIC ⬛
adjective
[more characteristic; most characteristic] : typical of a person, thing, or group : showing the special qualities or traits of a person, thing, or group
He responded to their comments with characteristic good◀️ humor
◀️ the herb's characteristic flavor
— often of
◀️ Such behavior is not characteristic of a good neighbor
noun
[count] : a special quality or trait that makes a person, thing, or group different from others
◀️ physical/genetic characteristics
— often of
◀️ ? What are some of the characteristics of this breed of dog
◀️ the distinctive/unique characteristics of the population
⬛ TRAITOR ⬛
noun
[count] : a person who is not loyal to his or her own country, friends, etc. : a person who betrays a country or group of people by helping or supporting an enemy
◀️She has been called a traitor to the liberal party's cause.
He was a traitor who betrayed his country by selling military◀️ secrets to the enemy.
He turned traitor. [=he became a traitor; he betrayed his◀️ country/friends]

✔️ ( به ویژه شخصیت ) ویژگی، خصلت
Squirrels have human - like personality 🔎traits🔎, says study
خصلت
طرز رفتار
ویژگی
منش
خصیصه
خصلت، ویژگی، خصیصه
خصلت
صفت ( در متون روانشناسی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس