trainer

/ˈtreɪnər//ˈtreɪnə/

معنی: فرهیختار
معانی دیگر: فرهیختگر، مربی، ارمگان، تربیت کننده ی حیوانات (اهلی یا سیرک و غیره)، پروردگر، تعلیم دهنده، کفش ورزشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who trains athletes or horses for competition.
مشابه: coach, manager

- Her trainer thinks that she'll be ready for the competition by next week.
[ترجمه مهدی] مربی او فکر می کند که او تا هفته آینده برای مسابقات آماده خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل] مربی او فکر می کند که او تا هفته آینده برای مسابقات آماده خواهد شد
[ترجمه ترگمان] مربی او فکر می کند که تا هفته آینده برای رقابت آماده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (chiefly British) (usu. pl.) a strong but lightweight shoe suitable for playing sports; tennis shoes; sneakers.

- His feet were comfortable in his new trainers.
[ترجمه گوگل] پاهایش در مربی های جدیدش راحت بود
[ترجمه ترگمان] پاهایش در کفش های راحتی جدیدش راحت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the bear hugged its trainer to death
خرس مربی خود را آنقدر در بغل فشرد که مرد.

2. the lion mauled his trainer
شیر مربی خود را گاز گاز کرد.

3. He works out every morning with his personal trainer.
[ترجمه A] او هر صبح با مربی شخصی اش ورزش میکند
|
[ترجمه گوگل]او هر روز صبح با مربی شخصی خود ورزش می کند
[ترجمه ترگمان]او هر روز صبح با مربی خصوصی اش کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The football team was disciplined by a professional trainer.
[ترجمه گوگل]تیم فوتبال توسط یک مربی حرفه ای تنبیه شد
[ترجمه ترگمان]تیم فوتبال توسط یک مربی حرفه ای تحت انضباط قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her trainer is a triple Olympic champion.
[ترجمه گوگل]مربی او قهرمان سه گانه المپیک است
[ترجمه ترگمان]مربی او یک قهرمان سه گانه المپیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is our trainer.
[ترجمه گوگل]او مربی ماست
[ترجمه ترگمان]او مربی ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our trainer had a strong influence on the team.
[ترجمه گوگل]مربی ما تاثیر زیادی روی تیم داشت
[ترجمه ترگمان]مربی ما تاثیر زیادی بر تیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her new trainer has promised to make an olympic athlete of her.
[ترجمه گوگل]مربی جدید او قول داده است که از او یک ورزشکار المپیکی بسازد
[ترجمه ترگمان]مربی جدید او قول داده است که یک ورزش کار المپیک از او بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sandy works out with her personal trainer every week.
[ترجمه گوگل]سندی هر هفته با مربی شخصی خود تمرین می کند
[ترجمه ترگمان]سندی هر هفته با مربی خصوصی خود کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The leather of his left trainer was coming away from its rubber base.
[ترجمه گوگل]چرم مربی سمت چپش از پایه لاستیکی اش دور می شد
[ترجمه ترگمان]چرم مربی سمت چپ از پایگاه لاستیکی اش دور می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She hired a trainer to create a personalized exercise schedule to get her into shape.
[ترجمه گوگل]او یک مربی استخدام کرد تا یک برنامه تمرینی شخصی ایجاد کند تا او را خوش فرم کند
[ترجمه ترگمان]او یک مربی را استخدام کرد تا یک برنامه ورزشی شخصی ایجاد کند تا او شکل بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His improved performance does credit to his trainer.
[ترجمه گوگل]عملکرد بهبود یافته او باعث افتخار مربی اش است
[ترجمه ترگمان]عملکرد بهبود یافته او به مربی خود اعتبار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A trainer has been brought in to work on her fitness.
[ترجمه گوگل]یک مربی برای کار روی تناسب اندام او آورده شده است
[ترجمه ترگمان]یک مربی برای کار بر روی تناسب اندام او آورده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A special trainer has been brought in to work on the tennis player's fitness.
[ترجمه گوگل]یک مربی ویژه برای کار روی تناسب اندام تنیس باز آورده شده است
[ترجمه ترگمان]یک مربی ویژه برای کار بر روی آمادگی بازیکن تنیس آورده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The trainer backed away from the enraged tiger.
[ترجمه گوگل]مربی از ببر خشمگین عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]مربی از ببر خشمگین دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Her trainer paced her on a motorcar following her slowly.
[ترجمه گوگل]مربی او را به آرامی سوار ماشینی کرد که او را تعقیب می کرد
[ترجمه ترگمان]مربی او در حالی که با صدای آهسته او را تعقیب می کرد، به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Do you have a personal trainer?
[ترجمه گوگل]آیا مربی شخصی دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما یک مربی شخصی دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرهیختار (اسم)
educator, trainer

تخصصی

[برق و الکترونیک] آموزش دهنده تجهیزات مورد استفاده برای آزمایش دادن متصدیان رادار، سونار و تجهیزات الکترونیکی دیگر با شبیه سازی سیگنالهای دریافتی تحت شرایط کار واقعی .

انگلیسی به انگلیسی

• guide; plane used for training pilots
a trainer is a person who trains people or animals in a particular skill or for a particular purpose.
trainers are special shoes that are worn for running.

پیشنهاد کاربران

1. مربی.
2. کتونی ( UK ) .
3. نرم افزار تقلب در بازی های ویدیویی ( دستکاری متغیرهای بازی ) .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : train
✅️ اسم ( noun ) : train / training / trainer / trainee
✅️ صفت ( adjective ) : trained
✅️ قید ( adverb ) : _
آموزش دهنده حیوانات
مربی حیوانات
تربیت کننده
کفش ورزشی - کفش اسپورت
There are few black - and - white issues in fashion
but the trainers you wear is one
trainer ( علوم نظامی )
واژه مصوب: سمت بان
تعریف: یکی از کارکنان درجه دار رستۀ توپخانۀ دریایی که حرکت افقی لولۀ توپ را حول محور خود واپایش می کند
مربی، آموزگار، آموزش دهنده
تمرین دهنده
مربی
athletic trainer امدادگر ورزشی

مربی.
کفش ورزشی
مربی حیوان ها
اموزش دهنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس