train wreck

پیشنهاد کاربران

ترتیب: قدیمیجدیدرای موافقرای مخالف
مریم سالک زمانی٠٩:٠٧ - ١٤٠٣/١٠/٢٤Anything that develops in a disastrous way
گزارش
0 | 0
میلاد علی پور٠١:١٧ - ١٤٠٢/٠١/٠٢افتضاح، گند
گزارش
4 | 0
حمیدرضا٠٠:١١ - ١٤٠٠/١٠/١٠یه چیز خیلی بد.
سم. ( مثلا اون برنامه خیلی سَمه )
فاجعه.
گزارش
3 | 0
محسن١٨:٢٨ - ١٣٩٩/١١/١٨داغون - خراب بودن وضع
گزارش
13 | 0
ئاگرین١٦:٤٠ - ١٣٩٩/٠٨/١٨از کار افتاده. فلج شده. مختل شده
مثلا :
you would expect his life to be train wreck but he claims to be going strong
انتظار میرود که زندگیش مختل شده باشد ( موتور زندگی اش از کار افتاده باشد ) اما خودش ادعا میکند که قوی تر شده است.
گزارش
12 | 1

بپرس