tragicomic

/ˌtrædʒɪˈkɑːmɪk//ˌtrædʒɪˈkɒmɪk/

معنی: غم انگیز وتفریحی، مربوط به اثر کمدی وتراژدی، حاوی حوادث حزن اور و خنده اور
معانی دیگر: حاوی حوادک حزن اور وخنده اور

جمله های نمونه

1. This case is not without its tragi-comic precedent.
[ترجمه گوگل]این مورد بدون سابقه تراژی-کمیک نیست
[ترجمه ترگمان]این پرونده بدون سابقه tragi نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This is Our Youth is a tragicomic portrayal of youth on the brink of adulthood and reveals the ache at the heart of the slacker generation.
[ترجمه گوگل]این جوانی ماست، تصویری تراژیک کمیک از جوانی در آستانه بزرگسالی است و درد در قلب نسل سست را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]این یک نمایش tragicomic از جوانان در لبه بزرگسالی است و درد را در قلب نسل slacker نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is a tragicomic character trapped in a maze of misrepresentations, and also a jerk.
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت تراژیک کمیک است که در پیچ و خم از تعبیرات نادرست به دام افتاده است، و همچنین یک تند و سریع است
[ترجمه ترگمان]اون یه شخصیت tragicomic که توی یه هزارتوی of گیر افتاده و یه عوضی هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. IN 2002 a bitter and tragicomic story of the Bosnian war won an Oscar for best foreign film.
[ترجمه گوگل]در سال 2002 یک داستان تلخ و تراژیکیک از جنگ بوسنی برنده اسکار بهترین فیلم خارجی شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۲ داستانی تلخ و تلخ از جنگ بوسنی برای بهترین فیلم خارجی برنده جایزه اسکار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dark comedy refers rather to the tragicomic form in which laughter and despair are inextricably mingled.
[ترجمه گوگل]کمدی تاریک بیشتر به شکل تراژیکومیکی اشاره دارد که در آن خنده و ناامیدی به طور جدانشدنی در هم آمیخته شده اند
[ترجمه ترگمان]کمدی سیاه به شکل tragicomic اشاره دارد که در آن خنده و ناامیدی به طور جدایی ناپذیری درهم می آمیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The curtain should now fall on the tragicomic reign of today's Silvio, too.
[ترجمه گوگل]اکنون باید پرده بر سلطنت غم انگیز سیلویو امروزی نیز بیفتد
[ترجمه ترگمان]این پرده هم اکنون در زمان سلطنت tragicomic (سیلویو)امروز خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Reading the files of the Wasp network reveals a poignant tragicomic coda to the cold war.
[ترجمه گوگل]خواندن فایل‌های شبکه Wasp یک کد تراژیک‌کمیک تلخ را به جنگ سرد نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]خواندن پرونده های شبکه زنبور عسل، پس از پایان جنگ سرد، اثر poignant tragicomic را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But it is also rare for the problems to be as grave as those left by Mr Berlusconi's tragicomic administration.
[ترجمه گوگل]اما به ندرت پیش می‌آید که مشکلات به اندازه مشکلاتی باشد که دولت غم انگیز برلوسکونی بر جای گذاشته است
[ترجمه ترگمان]اما این مساله به ندرت اتفاق می افتد که مشکلاتی مانند آن هایی که توسط دولت tragicomic آقای برلوسکونی بجا مانده، جدی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is that, odd as it now seems, history could one day come to regard Gordon Brown as a rather good prime minister, a much better one than he has been reckoned during his tragicomic premiership.
[ترجمه گوگل]این است که، هرچند عجیب به نظر می‌رسد، تاریخ می‌تواند روزی گوردون براون را نخست‌وزیری نسبتاً خوب در نظر بگیرد، نخست‌وزیر بسیار بهتری از آنچه در دوران نخست‌وزیر تراژیک‌کمیک‌اش تصور می‌شد
[ترجمه ترگمان]این همان چیزی است که اکنون به نظر می رسد، به نظر می رسد که تاریخ می تواند روزی به گوردون براون به عنوان یک نخست وزیر خوب و بسیار بهتر از آن چیزی که در دوران نخست وزیری خود حساب کرده بود، در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Compared with such countries as Switzerland or Holland, the United States is poorly equipped to teach foreign languages, often with deplorable, and sometimes even tragicomic, results.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با کشورهایی مانند سوئیس یا هلند، ایالات متحده برای آموزش زبان‌های خارجی تجهیز ضعیفی دارد، که اغلب نتایج اسفناک و گاهی اوقات غم‌انگیز دارد
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با کشورهایی مانند سوئیس یا هلند، ایالات متحده برای آموزش زبان های خارجی، اغلب با اسفناک، و گاهی حتی tragicomic، مجهز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His works are unified by an acute awareness of the tragicomic, often conjuring up visions of childhood and collective memory in a space where the modern and the traditional collide.
[ترجمه گوگل]آثار او با آگاهی حاد از تراژیک کمیک متحد می شوند، که اغلب تصوراتی از دوران کودکی و حافظه جمعی را در فضایی که مدرن و سنتی با هم برخورد می کنند، تداعی می کند
[ترجمه ترگمان]آثار او با آگاهی شدید نسبت به \"tragicomic\" متحد می شوند، که اغلب تصاویری از خاطرات کودکی و حافظه جمعی را در فضایی که در آن زمان مدرن و سنتی با هم برخورد می کنند، بازگو می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mallory described the team's findings as "Gary Larson events" in reference to the tragicomic nature of Larson's The Far Side.
[ترجمه گوگل]مالوری یافته های تیم را با اشاره به ماهیت تراژیکومیک The Far Side لارسون به عنوان "رویدادهای گری لارسون" توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]مالوری، یافته های تیم را به عنوان \"رویداده ای گری لارسون\" در اشاره به ماهیت tragicomic لارسون و قسمت دور توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It took me about an hour to figure out what actually happened in the tragicomic affair, and I felt about 10 IQ points lighter afterward.
[ترجمه گوگل]حدود یک ساعت طول کشید تا بفهمم واقعاً در ماجرای غم انگیز چه اتفاقی افتاده است، و بعد از آن احساس کردم حدود 10 امتیاز IQ کمتر شده است
[ترجمه ترگمان]حدود یک ساعت طول کشید تا بفهمم واقعا در قضیه tragicomic چه اتفاقی افتاد، و بعد از آن احساس کردم که حدود ۱۰ IQ بعد از آن سبک تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For years my love life continued to be one long tragicomic novel.
[ترجمه گوگل]برای سال‌ها زندگی عاشقانه من یک رمان طولانی تراژیکیک بود
[ترجمه ترگمان]سال ها عشق من به یک رمان tragicomic طولانی تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غم انگیز و تفریحی (صفت)
tragicomic

مربوط به اثر کمدی و تراژدی (صفت)
tragicomic

حاوی حوادث حزن اور و خنده اور (صفت)
tragicomic

انگلیسی به انگلیسی

• simultaneously sad and funny, having sad and funny elements
something that is tragicomic is both sad and amusing at the same time.

پیشنهاد کاربران

بپرس