tragic

/ˈtrædʒɪk//ˈtrædʒɪk/

معنی: غم انگیز، فجیع، محزون، حزن انگیز
معانی دیگر: وابسته به تراژدی، سوگ نمایشی، سوگمایشی (در برابر: شادمایشی comical)، (هنر و ادبیات) عامل سوگ انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tragically (adv.)
(1) تعریف: of, pertaining to, or having the nature of tragedy.
متضاد: comic
مشابه: dramatic, serious

- Hamlet is one of Shakespeare's tragic works.
[ترجمه گوگل] هملت یکی از آثار تراژیک شکسپیر است
[ترجمه ترگمان] هملت یکی از آثار tragic شکسپیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: disastrous; calamitous.
مترادف: calamitous, disastrous
متضاد: blessed
مشابه: dire, dreadful, grave, ill-fated, ill-starred, ruinous

- The company's neglect of safeguards brought tragic results.
[ترجمه گوگل] غفلت شرکت از پادمان ها نتایج غم انگیزی به همراه داشت
[ترجمه ترگمان] بی توجهی این شرکت به مراقبت ها نتایج ناگواری به همراه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The pilot made a tragic error.
[ترجمه گوگل] خلبان مرتکب خطای غم انگیزی شد
[ترجمه ترگمان] خلبان اشتباهی تاسف بار مرتکب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: extremely sad; mournful.
مترادف: doleful, melancholy, mournful
متضاد: happy, joyful
مشابه: deplorable, gloomy, lugubrious, pathetic, pitiable, pitiful, sad, unhappy

- The movie has a tragic ending, in which the son dies and the father is left alone.
[ترجمه گوگل] این فیلم یک پایان تراژیک دارد که در آن پسر می میرد و پدر تنها می ماند
[ترجمه ترگمان] فیلم پایان غم انگیزی دارد که در آن پسر می میرد و پدرش تنها می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a tragic incident
حادثه ی جانسوز

2. It was just a tragic accident.
[ترجمه hs] واقعا تصادف غم انگیزی بود.
|
[ترجمه گوگل]این فقط یک تصادف غم انگیز بود
[ترجمه ترگمان]فقط یه حادثه غم انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was killed in a tragic accident at the age of 2
[ترجمه گوگل]او در 2 سالگی در یک تصادف دلخراش کشته شد
[ترجمه ترگمان]او در حادثه دردناکی در سن ۲ سالگی به قتل رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These tragic incidents have had an immediate effect.
[ترجمه گوگل]این حوادث غم انگیز تأثیر فوری داشته است
[ترجمه ترگمان]این حوادث غم انگیز تاثیر فوری داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She passed out when she heard the tragic news.
[ترجمه گوگل]با شنیدن این خبر غم انگیز از حال رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی خبر غم انگیزی را شنید از هوش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Violetta is one of the great tragic heroines of Verdi's operas.
[ترجمه گوگل]ویولتا یکی از قهرمانان تراژیک بزرگ اپراهای وردی است
[ترجمه ترگمان]Violetta یکی از قهرمانان تراژیک great اپرای وردی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It would be tragic if her talent remained unrecognized.
[ترجمه گوگل]اگر استعداد او ناشناخته بماند، غم انگیز خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر استعداد او ناشناخته مانده باشد، غم و اندوه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The novel is comic and tragic.
[ترجمه گوگل]رمان کمیک و تراژیک است
[ترجمه ترگمان]رمان کمدی و غم انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The parents were not to blame for the tragic death of their son.
[ترجمه گوگل]والدین در مرگ غم انگیز پسرشان مقصر نبودند
[ترجمه ترگمان]والدین نسبت به مرگ غم انگیز پسرشان سرزنش نشدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He drove too fast with tragic consequences.
[ترجمه گوگل]او خیلی سریع رانندگی کرد و عواقب غم انگیزی داشت
[ترجمه ترگمان]خیلی سریع با عواقب دردناکی رانندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The play is both comic and tragic.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه هم کمیک و هم تراژیک است
[ترجمه ترگمان]بازی هر دو خنده آور است و هم غم انگیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mason was outclassed by Lennox Lewis in his tragic last fight at Wembley.
[ترجمه گوگل]میسون در آخرین مبارزه غم انگیز خود در ومبلی توسط لنوکس لوئیس مغلوب شد
[ترجمه ترگمان]می سون از آخرین دعوای his در Wembley عقب نماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can you think of a rhyme for "tragic"?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید قافیه ای برای "تراژیک" در نظر بگیرید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید یک آهنگ برای \"تراژیک\" تصور کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cuts in the health service could have tragic consequences for patients.
[ترجمه گوگل]کاهش در خدمات بهداشتی می تواند عواقب غم انگیزی برای بیماران داشته باشد
[ترجمه ترگمان]بریدگی ها در خدمات سلامتی می توانند پیامدهای ناگواری برای بیماران داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tragic literature dignifies sorrow and disaster.
[ترجمه گوگل]ادبیات تراژیک غم و فاجعه را عزت می بخشد
[ترجمه ترگمان]ادبیات تراژیک: غم و مصیبت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غم انگیز (صفت)
burdensome, baleful, tragic, somber, sombre, lugubrious, heart-rending

فجیع (صفت)
heinous, unexpected, disastrous, tragic, calamitous, tragical, sad

محزون (صفت)
pensive, tragic, somber, sombre, lugubrious, sad, minor, despondent, plaintive, doleful, funereal, mournful, tristful

حزن انگیز (صفت)
tragic, lugubrious, sombrous, sepulchral

انگلیسی به انگلیسی

• disastrous, calamitous, unfortunate, very sad; of or pertaining to a tragedy
something that is tragic is very sad.
tragic is also used to describe tragedy as a form of literature.

پیشنهاد کاربران

دلخراش
مثال:
The airplane crashed in a tragic accident.
هواپیما در یک حادثه ی دلخراش سقوط کرد.
Tragic : غم انگیز - سوگناک - تراژیک - غمگین کننده
Terrific : فوق العاده - بسیارخوب / متحیرکننده - شگفت انگیز - حیرت آور - پشم ریزون - عجیب
Terrifying : رعب انگیز - وحشتناک - ترسناک
Terrible : افتضاح - بسیار بد و بی کیفیت / شوکه کننده - هولناک - وحشت انگیز و ناراحت کننده
tragedy = سوگ
tragic = سوگیک
tragical = سوگال / این واژه در زبان انگلیسی تقریبا از بین رفته و بسیار کم کاربرد است و به واژه tragic کاهش یافته
tragic comedy = سوگیک کَپراس
tragic show = سوگنامه / در نمایشنامه ها و سینما کاربرد دارد
tragic ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: سوگنامه‏ای
تعریف: مربوط به سوگنامه|||متـ . سوگناک
Isn't it tragic ? You try to help them and they're like oh no an enemy. Keep living your pathetic life then
غم انگیز
Catastrophic
مصیبت
something that is tragic is very sad

بپرس