traffic

/ˈtræfɪk//ˈtræfɪk/

معنی: کالا، کسب، مخابره، رفت و آمد، ترابری، ترافیک، عبور و مرور، وسائط نقلیه، امد و شد، شد و آمد، داد و ستد ارتباط، امد و شد کردن، تردد کردن
معانی دیگر: داد و ستد، معامله، سوداگری، بازرگانی، خرید و فروش، تجارت، مبادله، تاخت زنی، پایاپایگری، بگیر و بستان، تبادل، سر و کار، رابطه، محموله، بار، مسافر، بار و مسافر، شد آمد، آمد و شد، آمد و رفت، آمد شد، ایاب و ذهاب، (تلگراف و تلفن و غیره) میزان مکالمات، تعداد پیام ها، وابسته به ترافیک یا ایاب و ذهاب، شد آمدی، (وابسته به) رانندگی، راهنمایی، (معمولا با: in) خرید و فروش کردن، داد و ستد کردن، معامله کردن، سوداگری کردن، تجارت کردن، (معمولا با: with) سر و کار داشتن، رابطه داشتن، رفت و آمد داشتن (با)، معاشرت کردن، (وسائط نقلیه) رفت و آمد کردن، شد آمد کردن، ایاب و ذهاب کردن، (در اصل) حمل و نقل کالا برای فروش، تعداد مشتریان، traffick : شد وامد، عبو ومرور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the movement of pedestrians and vehicles along a transportation route.
مترادف: travel
مشابه: conveyance, movement, passage, transit, transport, transportation

(2) تعریف: the pedestrians and vehicles that move along such routes.
مشابه: drivers, motorists, travelers

(3) تعریف: trade, esp. when illegal.
مترادف: dealings, trade
مشابه: bootlegging, business, commerce, congress, running, smuggling, truck

- drug traffic
[ترجمه A.A] قاچاق مواد مخدر
|
[ترجمه گوگل] قاچاق مواد مخدر
[ترجمه ترگمان] ترافیک مواد مخدر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: trade between different nations.
مترادف: commerce, trade
مشابه: business, buying, congress, dealings, exchange, selling, transactions
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: traffics, trafficking, trafficked
مشتقات: trafficless (adj.), trafficker (n.)
(1) تعریف: to carry on trade or commerce.
مترادف: deal, trade
مشابه: bargain, barter, buy, exchange, sell

(2) تعریف: to deal in a specific commodity, esp. illegal items.
مترادف: deal, trade
مشابه: bargain, barter, bootleg, buy, exchange, hustle, peddle, sell, smuggle

- They were arrested for trafficking in drugs.
[ترجمه گوگل] آنها به اتهام قاچاق مواد مخدر دستگیر شدند
[ترجمه ترگمان] آن ها به جرم قاچاق مواد مخدر دستگیر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. traffic backed up for one kilometer
ترافیک به طول یک کیلومتر انباشته شده بود.

2. traffic has snarled up the city center
در وسط شهر راهبندان شده است.

3. traffic laws
قوانین رفت و آمد (رانندگی)

4. traffic lights
چراغ های راهنمایی

5. traffic violation
تخلف رانندگی

6. traffic with the indians involved the exchage of food for horses
داد و ستد با سرخ پوستان شامل مبادله ی غذا با اسب می شد.

7. traffic cone
مخروط پلاستیکی،راه بند پلاستیکی (برای منع توقف و غیره)

8. traffic indicator
(انگلیس) چراغ راهنما،راهنما (امریکا: directional signal)

9. traffic jam
راه بندان،بند آمدن آمد و شد (وسایط نقلیه)

10. traffic jam
راه بندان

11. a traffic court justice
قاضی دادگاه تخلفات رانندگی

12. a traffic jam
راه بندان

13. barge traffic on karoon
رفت و آمد طرادها در رود کارون

14. cross-town traffic
رفت و آمد (ترافیک) از این سو به آن سوی شهر

15. eastbound traffic is very heavy
ترافیک از سوی خاور بسیار سنگین است.

16. floor traffic in our stores has increased
رفت و آمد در صحن فروشگاه های ما زیادتر شده است.

17. heavy traffic could strain the old bridge
ترافیک سنگین ممکن است به پل قدیمی صدمه بزند.

18. light traffic
رفت و آمد کم

19. narcotics traffic has been declared illegal
خرید و فروش مواد مخدر ممنوع اعلام شده است.

20. riverine traffic
رفت و آمد در رودخانه

21. sea traffic
رفت و آمد دریایی

22. slave traffic still exists
تجارت برده هنوز هم وجود دارد.

23. the traffic jam had filled the road up completely
تراکم وسایط نقلیه راه را کاملا بسته بود.

24. the traffic lights in the square constantly switched from red to amber, then green
چراغ های راهنمایی میدان مرتبا از قرمز به زرد و سپس به سبز تبدیل می شدند.

25. the traffic situation downtown was quite chaotic
وضع آمد و شد در مرکز شهر کاملا در هم و برهم بود.

26. the traffic stopped
ترافیک بند آمد.

27. the traffic was disrupted for two hours
رفت و آمد به مدت دو ساعت مختل شد.

28. the traffic was jammed by the crowd of demonstrators
انبوه تظاهر کنندگان رفت و آمد را بند آورده بوند.

29. waterborne traffic
ترافیک آبی

30. during peak traffic hours
طی ساعت های حداکثر رفت و آمد

31. international air traffic
شد آمد بین المللی با هواپیما

32. tehran's telephone traffic is heavier in the evening
بار تلفنی تهران در سر شب سنگین تر است.

33. to snarl traffic
بند آوردن ترافیک

34. too much traffic has poached the grass
رفت و آمد زیاد چمن را گل آلود و فرسوده کرده است.

35. too much traffic wore a hole in the rug
رفت و آمد زیاد فرش را سوراخ کرد.

36. an expert in traffic safety
کارشناس ایمنی ترافیک

37. due to heavy traffic during norooz holidays
به خاطر رفت و آمد سنگین تعطیلات نوروز

38. snow made the traffic slow in the city's north
برف رفت و آمد در شمال شهر را کند کرد.

39. spot control of traffic
کنترل ترافیک در محل

40. streets clotted with traffic
خیابان هایی که وسایط نقلیه آنها را بند آورده بود.

41. the hubbub of traffic around the bazaar
درهم و برهمی ترافیک در اطراف بازار

42. the volume of traffic
میزان ترافیک

43. two streams of traffic merged to form a gigantic "y"
دو رشته وسایط نقلیه به هم پیوستند و "y" غول آسایی را تشکیل دادند.

44. we move bulk traffic over long distances
ما محمولات فله ای را به فواصل دوردست حمل می کنیم.

45. a driver who disobeys traffic regulations
راننده ای که مقررات رانندگی را رعایت نمی کند (زیر پا می گذارد)

46. my son, do not traffic with gamblers!
فرزندم،با قماربازان رفت و آمد نکن !

47. our railways carried more traffic than in the past year
راه آهن های ما از سال قبل بار و مسافر بیشتر حمل کردند.

48. the policeman guided the traffic
پاسبان ترافیک را هدایت می کرد.

49. this road will expedite traffic
این راه رفت و آمد را تسهیل می کند.

50. to drive against the traffic
در جهت مخالف ترافیک راندن

51. to facilitate a lively traffic in ideas
تبادل پوینده ی عقاید را تسهیل کردن

52. to go easy on traffic violators
با متخلفان رانندگی مدارا کردن

53. the bray and roar of traffic
صدای بلند و گوشخراش وسایط نقلیه

54. the discordant noise of the traffic during rush hours
صدای گوشخراش وسایط نقلیه در اوقات شلوغی

55. this road is for mixed traffic
این جاده ویژه ی انواع مختلف وسایط نقلیه است.

56. cars that are hung up in traffic
ماشین هایی که در ترافیک گیر کرده اند

57. he believed that there was no traffic between the human and the divine
او معتقد بود که میان انسان و خدا رابطه ای وجود ندارد.

58. he was bemused by the city's traffic system
او اصلا از وضع ترافیک شهر سر در نمی آورد.

59. khaju bridge can not support heavy traffic
پل خواجو قدرت تحمل ترافیک سنگین را ندارد.

60. let's go early to beat the traffic
زودتر برویم که به ترافیک (شلوغی) نخوریم.

61. the bottlenecks at the bridges create tremendous traffic jams
تنگنای پل ها راه بندان های بزرگی ایجاد می کند.

62. downtown offices add to the paralysis of the traffic
ادارات مرکز شهر فلج ایاب و ذهاب را تشدید می کنند.

63. slow-moving vehicles intefere with the free flow of traffic
وسایط نقلیه ی کندرو،جریان آزادانه ی ترافیک را مختل می کنند.

64. to stagger office hours in order to reduce traffic congestion
برای کاستن از بارترافیک ساعات اداری را با اختلاف تنظیم کردن

65. he was eager to escape from the noise and traffic of the city
مشتاق بود که از سروصدا و آمد و شد شهر رهایی یابد.

66. the strength of this old bridge to stand heavy traffic
استحکام این پل قدیمی برای تحمل ترافیک سنگین

مترادف ها

کالا (اسم)
article, object, stuff, lot, commodity, merchandise, ware, traffic, trafficker, mercery

کسب (اسم)
avocation, vocation, trade, metier, traffic, trafficker

مخابره (اسم)
connection, transmission, dispatch, traffic, communication, contact

رفت و آمد (اسم)
traffic, footwork

ترابری (اسم)
shipping, transport, traffic, transportation

ترافیک (اسم)
traffic

عبور و مرور (اسم)
traffic, transit

وسائط نقلیه (اسم)
traffic

امد و شد (اسم)
traffic

شد و آمد (اسم)
traffic

داد و ستد ارتباط (صفت)
traffic

امد و شد کردن (فعل)
traffic

تردد کردن (فعل)
traffic, ply, haunt

تخصصی

[عمران و معماری] آمد و شد - ترافیک - شدآمد
[کامپیوتر] ترافیک، عبور و مرور .
[برق و الکترونیک] ترافیک پیامهایی که از طریق کانال مخابراتی ارسال و دریافت می شود. - ترافیک
[زمین شناسی] آمدو شد، ترافیک

انگلیسی به انگلیسی

• movement of vehicles or persons; trade, commerce; load of messages in a communications network (computers)
deal in, sell (especially illegal drugs)
traffic refers to all the vehicles that are moving along a road.
traffic also refers to all the ships or aircraft that are moving through a place.
traffic in something such as drugs is an illegal trade in them.
someone who traffics in drugs or other goods buys and sells them illegally.

پیشنهاد کاربران

شدآمد
🟡 واژه برنهاده: شدآمد

⚫ به خط لاتین: Shodāmad
☑️ شدآمد
شدآمد
( Shodāmad )
هم اسمه و هم فعل
۱ ) ( وسائط نقلیه ) ترافیک - آمد و شد - ایاب و ذهاب
۲ ) خرید و فروش/تجارت غیرقانونی کالا و یا انسان
۳ ) ( اینترنت - کامپیوتر - IT - تلفن و غیره ) میزان انتقال داده یا مکالمات - تعداد پیام ها
...
[مشاهده متن کامل]

۴ ) ( مارکتینگ ) بار و مسافر - محموله
برای شماره ۲ نقش فعل رو بازی می کنه
▪️▪️▪️
Noun: trafficker
Third - person singular simple present: trafficks
Present participle: trafficking
Past tense and past participle: trafficked
▪️▪️▪️
trafficking:
the act of buying or selling goods or people illegally
💠 arms/drug trafficking
💠 human/people trafficking
▪️▪️▪️
Noun
1 ) - the number of vehicles moving along roads, or the amount of aircraft, trains, or ships moving along a route
- people or goods transported by road, air, train, or ship, as a business
- all the vehicles that are on a road or all the aircraft, trains, or ships that are along a route or in an area at a particular time
- people or goods transported by road, air, train, or ship, as a business
- the movement of vehicles or people along roads, or the movement of aircraft, trains, or ships along a route
2 ) - illegal trade
- the illegal trade of goods or people
3 ) - the activity of data and messages passing through an online communication system or the number of visits to a particular website
- the amount of data moving between computers or systems at a particular time
4 ) the number of people buying goods or using a service at a particular time
▪️▪️▪️
Verb
- to buy and sell goods or people illegally
- to illegally buy or sell people, or make money from work they are forced to do, such as sex work
- to buy and sell something illegally

traffic
رفت و آمد ، آمد و رفت
آمد و شُد ، شُدآمد
تَرارَوی ، تَرارَفت ، فَرارَوی ، فَرارَفت
تَرآیی ، تَرآمد ، فَرآیی ، فَرآمد
تَراشَوی ، تَراشُد ، فراشَوی ، فَراشُد
تردد
معامله - تجارت - بازرگانی
traffic ( مشترک حمل‏ونقل )
واژه مصوب: شدآمد
تعریف: تردد وسایل نقلیه‏ای که هم زمان در حال رفت‏وآمد باشند
واژه ی "traffic" به معنای " تردد " است
( traffic: the vehicles moving along a road or street ( ref: longman
واژه های " traffic jam" و "traffic congestion" به معنای " فشردگی تردد یا ازدحام ترددیا راه بندون " است که در زبان فارسی به فشردگی تردد میگن ترافیک

ازدحام
شلوغی
قاچاق زوری، با فریب و بدون تمایل طرف مقابل
مثل قاچاق کودکان برای بهره برداری جنسی
Smuggle : قاچاق با اگاهی و تمایل طرف مقابل
مثل مهاجرت قاچاقی
ترافیک
the traffic is terrible in Tehran today
ترافیک در تهران امروز افتضاح است💮
گذرنا
گذر نا ( پسوند اسم ساز ) ← مقایسه کنید با ژرفنا و تنگنا که بترتیب حالت ژرف بودن و فشار را به ذهن می رسانند.
گردش
به معنای. ( ترافیک ) یا ( شلوغی ) است
فرزاد ک پ
The short answer is that to traffick [in] is the verb form of the noun traffic. . . . The first meaning refers to people or vehicles moving over ( or through ) a place ( a heavily trafficked road ) . The second meaning is to trade or deal in contraband ( illegal goods ) ( to traffick guns ) .
...
[مشاهده متن کامل]

پاسخ کوتاه این است که traffick شکل فعل برای traffic که اسم هست میباشد. . . .
معنای traffic به افراد یا وسیله نقلیه که در روی جاده حرکت می کندارجاع میشه - یا یک محل ( جاده با ترافیک سنگین )
معنی traffick تجارت و یا معامله قاچاق ( کالاهای غیرقانونی ) ( تجارت اسلحه ) است.

Traffic= All the cars and other vehicles that are on a road
راه بندان ، شلوغی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس