1. traffic backed up for one kilometer
ترافیک به طول یک کیلومتر انباشته شده بود.
2. traffic has snarled up the city center
در وسط شهر راهبندان شده است.
3. traffic laws
قوانین رفت و آمد (رانندگی)
4. traffic lights
چراغ های راهنمایی
5. traffic violation
تخلف رانندگی
6. traffic with the indians involved the exchage of food for horses
داد و ستد با سرخ پوستان شامل مبادله ی غذا با اسب می شد.
7. traffic cone
مخروط پلاستیکی،راه بند پلاستیکی (برای منع توقف و غیره)
8. traffic indicator
(انگلیس) چراغ راهنما،راهنما (امریکا: directional signal)
9. traffic jam
راه بندان،بند آمدن آمد و شد (وسایط نقلیه)
10. traffic jam
راه بندان
11. a traffic court justice
قاضی دادگاه تخلفات رانندگی
12. a traffic jam
راه بندان
13. barge traffic on karoon
رفت و آمد طرادها در رود کارون
14. cross-town traffic
رفت و آمد (ترافیک) از این سو به آن سوی شهر
15. eastbound traffic is very heavy
ترافیک از سوی خاور بسیار سنگین است.
16. floor traffic in our stores has increased
رفت و آمد در صحن فروشگاه های ما زیادتر شده است.
17. heavy traffic could strain the old bridge
ترافیک سنگین ممکن است به پل قدیمی صدمه بزند.
18. light traffic
رفت و آمد کم
19. narcotics traffic has been declared illegal
خرید و فروش مواد مخدر ممنوع اعلام شده است.
20. riverine traffic
رفت و آمد در رودخانه
21. sea traffic
رفت و آمد دریایی
22. slave traffic still exists
تجارت برده هنوز هم وجود دارد.
23. the traffic jam had filled the road up completely
تراکم وسایط نقلیه راه را کاملا بسته بود.
24. the traffic lights in the square constantly switched from red to amber, then green
چراغ های راهنمایی میدان مرتبا از قرمز به زرد و سپس به سبز تبدیل می شدند.
25. the traffic situation downtown was quite chaotic
وضع آمد و شد در مرکز شهر کاملا در هم و برهم بود.
26. the traffic stopped
ترافیک بند آمد.
27. the traffic was disrupted for two hours
رفت و آمد به مدت دو ساعت مختل شد.
28. the traffic was jammed by the crowd of demonstrators
انبوه تظاهر کنندگان رفت و آمد را بند آورده بوند.
29. waterborne traffic
ترافیک آبی
30. during peak traffic hours
طی ساعت های حداکثر رفت و آمد
31. international air traffic
شد آمد بین المللی با هواپیما
32. tehran's telephone traffic is heavier in the evening
بار تلفنی تهران در سر شب سنگین تر است.
33. to snarl traffic
بند آوردن ترافیک
34. too much traffic has poached the grass
رفت و آمد زیاد چمن را گل آلود و فرسوده کرده است.
35. too much traffic wore a hole in the rug
رفت و آمد زیاد فرش را سوراخ کرد.
36. an expert in traffic safety
کارشناس ایمنی ترافیک
37. due to heavy traffic during norooz holidays
به خاطر رفت و آمد سنگین تعطیلات نوروز
38. snow made the traffic slow in the city's north
برف رفت و آمد در شمال شهر را کند کرد.
39. spot control of traffic
کنترل ترافیک در محل
40. streets clotted with traffic
خیابان هایی که وسایط نقلیه آنها را بند آورده بود.
41. the hubbub of traffic around the bazaar
درهم و برهمی ترافیک در اطراف بازار
42. the volume of traffic
میزان ترافیک
43. two streams of traffic merged to form a gigantic "y"
دو رشته وسایط نقلیه به هم پیوستند و "y" غول آسایی را تشکیل دادند.
44. we move bulk traffic over long distances
ما محمولات فله ای را به فواصل دوردست حمل می کنیم.
45. a driver who disobeys traffic regulations
راننده ای که مقررات رانندگی را رعایت نمی کند (زیر پا می گذارد)
46. my son, do not traffic with gamblers!
فرزندم،با قماربازان رفت و آمد نکن !
47. our railways carried more traffic than in the past year
راه آهن های ما از سال قبل بار و مسافر بیشتر حمل کردند.
48. the policeman guided the traffic
پاسبان ترافیک را هدایت می کرد.
49. this road will expedite traffic
این راه رفت و آمد را تسهیل می کند.
50. to drive against the traffic
در جهت مخالف ترافیک راندن
51. to facilitate a lively traffic in ideas
تبادل پوینده ی عقاید را تسهیل کردن
52. to go easy on traffic violators
با متخلفان رانندگی مدارا کردن
53. the bray and roar of traffic
صدای بلند و گوشخراش وسایط نقلیه
54. the discordant noise of the traffic during rush hours
صدای گوشخراش وسایط نقلیه در اوقات شلوغی
55. this road is for mixed traffic
این جاده ویژه ی انواع مختلف وسایط نقلیه است.
56. cars that are hung up in traffic
ماشین هایی که در ترافیک گیر کرده اند
57. he believed that there was no traffic between the human and the divine
او معتقد بود که میان انسان و خدا رابطه ای وجود ندارد.
58. he was bemused by the city's traffic system
او اصلا از وضع ترافیک شهر سر در نمی آورد.
59. khaju bridge can not support heavy traffic
پل خواجو قدرت تحمل ترافیک سنگین را ندارد.
60. let's go early to beat the traffic
زودتر برویم که به ترافیک (شلوغی) نخوریم.
61. the bottlenecks at the bridges create tremendous traffic jams
تنگنای پل ها راه بندان های بزرگی ایجاد می کند.
62. downtown offices add to the paralysis of the traffic
ادارات مرکز شهر فلج ایاب و ذهاب را تشدید می کنند.
63. slow-moving vehicles intefere with the free flow of traffic
وسایط نقلیه ی کندرو،جریان آزادانه ی ترافیک را مختل می کنند.
64. to stagger office hours in order to reduce traffic congestion
برای کاستن از بارترافیک ساعات اداری را با اختلاف تنظیم کردن
65. he was eager to escape from the noise and traffic of the city
مشتاق بود که از سروصدا و آمد و شد شهر رهایی یابد.
66. the strength of this old bridge to stand heavy traffic
استحکام این پل قدیمی برای تحمل ترافیک سنگین