tradition

/trəˈdɪʃn̩//trəˈdɪʃn̩/

معنی: عادت، رسم، عرف، مرسوم، سنت، روایت متداول، عقیده رایج، عقیده موروثی
معانی دیگر: سیرت، تراداد، فرادهش، دیرمان، گذشته مان، (در اصل) تسلیم، گردن نهادن، (حقوق) رجوع شود به: delivery، سنن ملی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process of handing down a culture's beliefs, customs, and mores from one generation to the next.
مشابه: culture, custom, legacy, root, socialization, teaching, usage

- Tradition has preserved many of our ancient customs.
[ترجمه گوگل] سنت بسیاری از آداب و رسوم قدیمی ما را حفظ کرده است
[ترجمه ترگمان] سنت، بسیاری از رسوم باستانی ما را حفظ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the beliefs, customs, and mores of a culture or group handed down from one generation to the next, or any one of these.
مترادف: custom, folkways
مشابه: beliefs, culture, folk tales, folklore, heritage, lore, mores, mythology, old wives' tales, practices, rite, rituals, superstition

- Tradition calls for the bride to wear white on her wedding day.
[ترجمه Edy] سنت عروس را فرا میخواند تا در روز عروسی اش سفید بپوشد.
|
[ترجمه گوگل] سنت می گوید که عروس در روز عروسی لباس سفید بپوشد
[ترجمه ترگمان] سنت مستلزم این است که عروس در روز عروسی رنگ سفید بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She is bound by tradition to live with her husband's family.
[ترجمه Edy] او بخاطر عرف مجبور است تا با فامیل شوهرش زندگی کند.
|
[ترجمه گوگل] او طبق سنت مقید است که با خانواده شوهرش زندگی کند
[ترجمه ترگمان] او به تازگی با خانواده شوهرش زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He accused his father of being blinded by tradition.
[ترجمه گوگل] او پدرش را متهم کرد که توسط سنت کور شده است
[ترجمه ترگمان] او پدرش را به کور بودن از سنت متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It is a tradition in our family to open presents on Christmas Eve.
[ترجمه گوگل] در خانواده ما این یک سنت است که در شب کریسمس هدایا را باز کنیم
[ترجمه ترگمان] این یه رسم در خانواده ماست که شب کریسمس کادوها رو باز کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tradition relates that he once ran from shiraz to esfahan
سنت چنین حکایت می کند که او یکبار از شیراز تا اصفهان دوید.

2. the tradition of extending asylum to refugees
سنت دادن پناه به آوارگان

3. this tradition has originated from kashan
این سنت از کاشان سرچشمه گرفته است.

4. a senseless tradition
یک سنت بی معنی

5. a worthy tradition
یک سنت ارزشمند

6. an old tradition
یک سنت قدیمی

7. the bardic tradition
سنت حماسه سرایی

8. a long literary tradition
یک سنت ادبی دیر پای

9. to depart form tradition
از سنت به دور شدن

10. it is a favorite tradition of theirs
آن یکی از سنت های محبوب آنان است.

11. to be in the tradition is now the cry
امروزه سنتی بودن رسم است.

12. an old but still popular tradition
یک سنت قدیمی ولی هنوز متداول

13. stories passed on by oral tradition
داستان هایی که دهان به دهان گشته است (طبق سنت گفتاری انتقال یافته است).

14. norooz ceremonies have the sanction of tradition
اعتبار مراسم نوروز ناشی از سنت است.

15. those who pertained to the islamic tradition
آنان که به سنن اسلامی وابستگی داشتند

16. his poems are of the elder new england tradition
اشعار او با سنت دیرین نیوانگلاند رابطه دارد.

17. modern poetry tries to throw off the trammels of tradition
شعر نو سعی می کند که پابندهای سنت را دور بیاندازد.

18. This region has a great sporting tradition.
[ترجمه گوگل]این منطقه دارای یک سنت ورزشی بزرگ است
[ترجمه ترگمان]این منطقه یک سنت ورزشی عالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The custom will never receive the sanction of tradition.
[ترجمه گوگل]عرف هرگز مورد تایید سنت نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]عرف هرگز تصویب سنت را نخواهد پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. In keeping with tradition, everyone wore black.
[ترجمه الهام جامعی زاده!] همه برای رعایت سنت، سیاه پوشیده بودند.
|
[ترجمه گوگل]طبق سنت، همه مشکی می پوشیدند
[ترجمه ترگمان]در حفظ سنت، همه سیاه می پوشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Mary has carried on the family tradition of giving away plants.
[ترجمه گوگل]مریم سنت خانوادگی اهدای گیاهان را ادامه داده است
[ترجمه ترگمان]مری به سنت خانواده عادت کرده است که گیاهان را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. In keeping with tradition, they always have turkey on Christmas Day.
[ترجمه گوگل]طبق سنت، آنها همیشه در روز کریسمس بوقلمون می خورند
[ترجمه ترگمان]با حفظ سنت، آن ها همیشه بوقلمون را در روز کریسمس خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. We came from the English tradition of not being demonstrative.
[ترجمه گوگل]ما از سنت انگلیسی عدم تظاهرات آمدیم
[ترجمه ترگمان]ما از سنت انگلیسی ها به اینجا آمده ایم که اظهار تشکر نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Tradition and culture are often at variance with the needs of modern living.
[ترجمه گوگل]سنت و فرهنگ اغلب با نیازهای زندگی مدرن در تضاد است
[ترجمه ترگمان]سنت و فرهنگ اغلب در تضاد با نیازهای زندگی مدرن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Local people have decided to revive this centuries-old tradition.
[ترجمه گوگل]مردم محلی تصمیم گرفته اند این سنت چند صد ساله را احیا کنند
[ترجمه ترگمان]مردم محلی تصمیم گرفته اند که این سنت قدیمی را احیا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عادت (اسم)
attainment, addiction, wont, acquirement, habit, practice, custom, tradition, use, consuetude, rule, rut, habitude, praxis, folkways

رسم (اسم)
order, way, wont, custom, tradition, mode, rule, picture, method, ceremony, drawing

عرف (اسم)
habit, practice, custom, tradition, consuetude, civil law, common law, praxis, secular law, temporal law

مرسوم (اسم)
custom, tradition, wages

سنت (اسم)
custom, tradition

روایت متداول (اسم)
tradition

عقیده رایج (اسم)
tradition

عقیده موروثی (اسم)
tradition

تخصصی

[حقوق] انتقال مالکیت، قبض و اقباض مال مورد انتقال، تحویل و تسلیم، سنت، رسم
[ریاضیات] عادت

انگلیسی به انگلیسی

• custom, practice, convention
a tradition is a custom or belief that has existed for a long time.

پیشنهاد کاربران

رسم، آداب و رسوم
سنت
مثال: They celebrate the tradition of Thanksgiving every year.
آن ها هر سال سنت روز عید سپاسگزاری را جشن می گیرند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
سنت:
the men of tradition and community
اهل سنت و جماعت
سنت، رسم
It's a tradition in our family to have a big dinner on Christmas Eve.
در خانواده ما سنت داریم که در شب کریسمس شام بزرگی برگزار کنیم.
مکتب و رویکرد
رویکرد
خب، اول از همه باید بگم که "descent" و "tradition" دو مفهوم متفاوتی هستند، اگرچه در برخی موارد ممکنه به یکدیگر مرتبط باشند.
"Descent" به معنای نسب یا اصل و نخستی فرد یا چیزی است. این می تواند به معنای نسبت فیزیکی ( مثل اصل یک فرد از یک خانواده یا گروه قومیت ) یا حتی معنوی ( مانند منشأ یک ایده یا باور ) باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

از سوی دیگر، "tradition" به معنای الگویی از عمل و باورها است که از نسل به نسل منتقل می شود. این ممکن است شامل رسوم و سنت های فرهنگی، مذهبی، اجتماعی یا حتی خانوادگی باشد که به صورت ثابت و مداوم از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.
بنابراین، می توان گفت که "descent" به نسبت فیزیکی یا معنوی اشخاص یا چیزها مرتبط است، در حالی که "tradition" بیشتر با الگوها، رسوم، و سنت های اجتماعی و فرهنگی مرتبط است.
موارد کاربرد این دو مفهوم می توانند بسیار متنوع باشند. از جمله اینکه در بحث روانشناسی یا اجتماعی می تواند به "descent" به عنوان یک جنبه از هویت شخصیتی یا فرهنگی اشاره کرد، و همچنین می توان در حوزه فقه و قانون، به تبار یا نسبت افراد اشاره کرد. از سوی دیگر، "tradition" در بحث های فرهنگی و اجتماعی به مقوله هایی مانند مراسم، جشن ها، آیین ها و عادات روزمره اشخاص مرتبط است.
از منابعی که می توانید برای ادامه مطالعه استفاده کنید، می توان به دایرةالمعارف بریتانیکا یا دیگر منابع در حوزه های فرهنگی و جامعه شناسی اشاره کرد.
منبع CHAT GPT4. 00

سنت، رسم
سابقه
long tradition ( سابقه طولانی )
رسم _ سنت _ آداب خاص
اصلا مترادف باheritage نیستتتت
Heritage یعنی میراث حالا چه میراثی ملکو املاکی که از پدرانمون بهمون میرسه؟؟0نع منظور میراث کشوری مثل زبان و مصلا یه سازه که خیلی نعروفه این میشه heritage
Tradition یعنی سنت رسم و روسم
...
[مشاهده متن کامل]

مثل رسم ازدواج
Our tradition is to go proposal with our family
رسم ما اینه که با خانواده بریم خاستگاری

انهایی که بدنبال ادامه دادن راه و روش او بودند
Those who seek to continue in his tradition
مرسوم
مذهب ( در مورد ادیان )
آداب و رسوم
۱. روایت یا حدیث
۲. سنت
Culture یا سنت
رویه دیرپا، سیره، آیین
سنت
مکتب
مترادف با heritage در مفهوم معماری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس