trading

/ˈtreɪdɪŋ//ˈtreɪdɪŋ/

بازرگانی، سوداگری، کسب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or activity of exchanging items or buying or selling goods.

(2) تعریف: the act or activity of buying or selling stocks.

جمله های نمونه

1. trading in stocks has been suspended
خرید و فروش سهام معلق شده است.

2. margin trading
معامله در حد قیمت (در خرید و فروش سهام)

3. he has been trading in carpets for years
سال ها است که تجارت فرش می کند.

4. the policy of trading land for peace
سیاست دادن سرزمین در برابر صلح

5. the reciprocity of trading rights between the two nations
دوسویگی حقوق بازرگانی میان دو کشور

6. this law prohibits french companies from trading with the enemy
این قانون شرکت های فرانسوی را از داد و ستد با دشمن منع می کند.

7. People are always trading on his generosity.
[ترجمه گوگل]مردم همیشه با سخاوت او معامله می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم همیشه با سخاوت او تجارت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mini-car owners are trading up to "real" cars.
[ترجمه گوگل]دارندگان خودروهای کوچک در حال خرید و فروش خودروهای "واقعی" هستند
[ترجمه ترگمان]صاحبان خودرو در حال خرید خودروهای \"واقعی\" هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In heavy trading, the 100-share index closed down 38 points.
[ترجمه گوگل]در معاملات سنگین، شاخص 100 سهمی 38 واحد کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]در معاملات سنگین، شاخص سهام ۱۰۰ نفری ۳۸ نقطه بسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most foreign trading companies in West Africa deals in rubber, cocoa and vegetable oil.
[ترجمه گوگل]اکثر شرکت های تجاری خارجی در غرب آفریقا در زمینه لاستیک، کاکائو و روغن نباتی فعالیت می کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب شرکت های تجاری خارجی در غرب آفریقا در معاملات لاستیک، کاکائو و روغن نباتی سر و کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At the close of trading, he had lost thousands of pounds on the stock market.
[ترجمه گوگل]در پایان معاملات، او هزاران پوند در بازار سهام از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]در نزدیکی تجارت، او هزاران پوند در بازار سهام از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He has been trading in antique furniture for 25 years.
[ترجمه گوگل]او ۲۵ سال است که مبل عتیقه تجارت می کند
[ترجمه ترگمان]او ۲۵ سال است که با اثاثیه قدیمی معامله می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If this round of talks fails, the world's trading environment is likely to become increasingly hostile.
[ترجمه گوگل]اگر این دور از مذاکرات با شکست مواجه شود، احتمالاً فضای تجاری جهان به طور فزاینده ای خصمانه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اگر این دور گفتگوها شکست بخورد، محیط تجاری جهان به طور فزاینده ای خصمانه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That same year, France concluded a trading agreement with Spain.
[ترجمه گوگل]در همان سال، فرانسه یک قرارداد تجاری با اسپانیا منعقد کرد
[ترجمه ترگمان]در همان سال، فرانسه قراردادی تجاری با اسپانیا منعقد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Share prices were marked up as soon as trading started.
[ترجمه گوگل]قیمت سهام به محض شروع معاملات مشخص شد
[ترجمه ترگمان]قیمت سهام به محض شروع تجارت مشخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The company has now ceased trading.
[ترجمه گوگل]این شرکت اکنون تجارت خود را متوقف کرده است
[ترجمه ترگمان]شرکت حالا دیگر تجارت را متوقف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• trade, commerce

پیشنهاد کاربران

معاوضه ، مبادله ، معامله ، بده بستان
۱. معامله. داد و ستد ۲. تاخت زدن. معاوضه . بازرگانی. سوداگری. کسب. تجارت. مبادله
مثال:
Macca was a great trading city.
شهر مکه یک شهر بزرگ بازرگانی و تجارت بود.
این کلمه اسم هستش بصورت فعلی معنی نکنید دوستان
معنی های پرکاربرد=
مبادله ، معامله ، خرید و فروش ، تجارت
معامله کردن
تجارت
ترید ، ترید کردن ، معامله کردن
معامله ( خرید و فروش سهام )
کسب کردن

بپرس