tradesman

/ˈtreɪdzmən//ˈtreɪdzmən/

معنی: پیشه ور، افزارمند، سودا گر، دکان دار، کاسب
معانی دیگر: (انگلیس)، صنعتگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: tradesmen
• : تعریف: a man employed in trade, esp. retail; dealer.

جمله های نمونه

1. This is a job for a skilled tradesman.
[ترجمه گوگل]این شغل برای یک تاجر ماهر است
[ترجمه ترگمان]این شغلی برای یک پیشه ور ماهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The tradesman balanced his losses against his profits.
[ترجمه گوگل]تاجر ضرر و زیان خود را در مقابل سود خود متعادل کرد
[ترجمه ترگمان]پیشه ور losses خود را در برابر سود خویش موازنه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The tradesman was vigorously soliciting for my custom.
[ترجمه گوگل]تاجر به شدت خواستار سفارش من بود
[ترجمه ترگمان]کاسب به شدت از عادت من استقبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You're apprenticed to a different tradesman each week, so no ties are formed.
[ترجمه گوگل]شما هر هفته نزد یک تاجر متفاوت شاگرد می شوید، بنابراین هیچ رابطه ای ایجاد نمی شود
[ترجمه ترگمان]شما هر هفته به عنوان یک تاجر دیگر کارآموزی می کنید، بنابراین هیچ رابطه ای تشکیل نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She owed money to every tradesman in the town.
[ترجمه گوگل]او به هر تاجر شهر بدهکار بود
[ترجمه ترگمان]به هر تاجری از شهر پول بدهکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tradesman has rendered his account.
[ترجمه گوگل]تاجر حساب خود را ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]بازرگان حسابش را کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She exacted an apology from the tradesman for having questioned her honesty.
[ترجمه گوگل]او از تاجر به دلیل زیر سوال بردن صداقت او عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان]از کاسب کارانه عذرخواهی کرد، چون از صداقت او پرسش هایی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The tradesman was poring over his accounts.
[ترجمه گوگل]تاجر حساب‌هایش را بررسی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]کاسب کار خود را به دقت بررسی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The tradesman traded his faded denims for the tradesman's jade necklace.
[ترجمه گوگل]تاجر جین های رنگ و رو رفته خود را با گردنبند یشمی تاجر معامله کرد
[ترجمه ترگمان]تاجر پوست faded را به خاطر گردن بند بازرگان مبادله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The stall-keeper is an important tradesman community in the Chinese history. It plays vital role in promoting circulation of commodities and facilitating the residents.
[ترجمه گوگل]غرفه دار یک جامعه تاجر مهم در تاریخ چین است نقش حیاتی در ترویج گردش کالا و تسهیل ساکنان دارد
[ترجمه ترگمان]کتاب فروش، یک جامعه تجاری مهم در تاریخ چین است این شرکت در ترویج گردش کالاها و تسهیل ساکنان نقش حیاتی ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Officers and tradesman are there to implore the gods to bless the voyage of Hamilcar.
[ترجمه گوگل]افسران و تاجران آنجا هستند تا از خدایان درخواست کنند که سفر همیلکار را برکت دهند
[ترجمه ترگمان]افسران و پیشه ور در آنجا هستند تا خدایان را از سفر هامیلکار یاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When the dishonest tradesman opened the bag, out jumped a cat – not a pig.
[ترجمه گوگل]وقتی تاجر بی شرف کیسه را باز کرد، یک گربه - نه یک خوک - بیرون پرید
[ترجمه ترگمان]وقتی پیشه ور درستکار کیف را باز کرد، بیرون پرید، گربه نه خوک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The old woman exacted an apology from the tradesman for having questioned her honesty.
[ترجمه گوگل]پیرزن از تاجر عذرخواهی کرد که صداقت او را زیر سوال برده است
[ترجمه ترگمان]پیرزن از تاجری عذرخواهی کرد که از او صداقت پرسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Every tradesman ought to read the contract carefully before he strikes hands with a stranger.
[ترجمه گوگل]هر تاجری باید قبل از اینکه با غریبه ای دست بزند، قرارداد را به دقت بخواند
[ترجمه ترگمان]هر تاجری با دقت قرارداد را می خواند، قبل از اینکه با یک غریبه دست بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشه ور (اسم)
craftsman, artificer, tradesman

افزارمند (اسم)
artisan, tradesman

سوداگر (اسم)
tradesman, trafficker, merchant, trader, transactor

دکان دار (اسم)
tradesman, trafficker, shopkeeper, storekeeper

کاسب (اسم)
tradesman, trafficker

انگلیسی به انگلیسی

• man engaged in trade; worker skilled in a trade, craftsman; shopkeeper
a tradesman is a person who sells goods or services, especially one who owns and runs a shop.

پیشنهاد کاربران

کسی که مسئول کار های واردات و صادرات یک شرکت یا یک مجموعه است مانند گمرک
صنعتگر، کاسب
A worker skilled in a trade

بپرس