trades

جمله های نمونه

1. he always trades at this store
او همیشه از این فروشگاه خرید می کند.

2. she only trades with shopkeepers she knows
او فقط با دکانداران آشنا معامله می کند.

3. (a) jack of all trades
همه کاره (و هیچ کاره)،همه فن حریف،همه مرده حلاج

4. importing goods and other intermediary trades
وارد کردن کالا و واسطه کاری های دیگر

تخصصی

[نساجی] منسوجات - مشاغل

پیشنهاد کاربران

trades ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: بسامان ها
تعریف: ← بادهای بسامان
مشاغل فنی مثل :carpentry , plumbing and so on .
مشاغل فنی

بپرس