معنی: مبادله کردن، سبک و سنگین کردنمعانی دیگر: پایاپای کردن، معاوضه کردن، بده و بستان کردن، پایاپای کاری، تاخت (زنی)، تهاتر، بده و بستان (trade off هم می نویسند)
• : تعریف: the trading of one thing for another, usu. perceived as being advantageous or conciliatory. • مشابه: compromise
- We made a tradeoff of his weekend duty for my late-night duty.
[ترجمه علی تختی پور] ما کارهای آخر هفته ی او را با کارهای آخر شب خودم، جابجا کردیم
|
[ترجمه علی تختی پور] ما، شیفت کاری آخر هفته ی او را با شیفت کاری امشب من، عوض کردیم
|
[ترجمه سجاد اریایی مهر] نا همسانی . عدم توازون
|
[ترجمه گوگل] ما وظیفه آخر هفته او را با وظیفه آخر شب من معاوضه کردیم [ترجمه ترگمان] ما وظیفه آخر هفته خود را برای انجام وظیفه دیشب انجام دادیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. They cynically tried to trade off a reduction in the slaughter of dolphins against a resumption of commercial whaling.
[ترجمه سحر] در طنزی تلخ آنها تلاش کردند تا کاهش در کشتار دلفینها را در برابر از سرگیری شکار نهنگ به شکل تجاری مبادله کنند
|
[ترجمه گوگل]آنها بدبینانه سعی کردند کاهش کشتار دلفین ها را با از سرگیری صید تجاری نهنگ عوض کنند [ترجمه ترگمان]با بدگمانی در تلاش بودند که کاهشی در کشتار of علیه ازسر گیری شکار نهنگ را کاهش دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The two armies agreed to trade off their prisoners.
[ترجمه حامد] دو ارتش موافقت کردند که زندانیان خود را با یکدیگر معامله کنند
|
[ترجمه غلامرضا ثمری] دو ارتش موافقت کردند که اسیرانشان را مبادله کنند.
|
[ترجمه گوگل]دو ارتش توافق کردند که با اسیران خود معامله کنند [ترجمه ترگمان]دو ارتش توافق کردند که زندانیان خود را آزاد کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Companies are under pressure to trade off price stability for short-term gains.
[ترجمه محمد عنایت زاده] شرکت ها تحت فشار هستند تا ثبات قیمت را برای به دست آوردن سود کوتاه مدت بررسی ( سبک و سنگین ) کنند.
|
[ترجمه گوگل]شرکت ها تحت فشار هستند تا ثبات قیمت را با سودهای کوتاه مدت معاوضه کنند [ترجمه ترگمان]شرکت ها تحت فشار هستند تا ثبات قیمت را برای منافع کوتاه مدت کاهش دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. There is a possibility of being able to trade off information for a reduced sentence.
[ترجمه محمد عنایت زاده] این امکان وجود دارد که بتوان اطلاعات را برای کاهش تعداد جملات وارسی ( سبک و سنگین ) کرد.
|
[ترجمه گوگل]این امکان وجود دارد که بتوان اطلاعات را با مجازات تخفیف داد [ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که قادر به مبادله اطلاعات برای یک جمله کاهش یافته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The company is prepared to trade off its up-market image against a stronger appeal to teenage buyers.
[ترجمه گوگل]این شرکت آماده است تا وجهه بازار خود را در برابر جذابیت قوی تر برای خریداران نوجوان تغییر دهد [ترجمه ترگمان]این شرکت آماده است تا تصویر بازار خود را در برابر درخواست قوی تر از خریداران نوجوان راه اندازی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They were attempting to trade off inflation against unemployment.
[ترجمه گوگل]آنها سعی داشتند تورم را با بیکاری معاوضه کنند [ترجمه ترگمان]آن ها در تلاش برای کاهش تورم در برابر بیکاری بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The Phillips curve: trade off or disequilibrium adjustment mechanism?
[ترجمه گوگل]منحنی فیلیپس: مکانیسم تعدیل مبادله یا عدم تعادل؟ [ترجمه ترگمان]منحنی فیلیپس: تجارت یا مکانیزم تنظیم disequilibrium؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It can also be tuned to trade off video quality against compression speed.
[ترجمه گوگل]همچنین می توان آن را تنظیم کرد تا کیفیت ویدئو را با سرعت فشرده سازی مقایسه کند [ترجمه ترگمان]همچنین می توان آن را برای مبادله با کیفیت ویدیو در برابر سرعت فشرده سازی تنظیم کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This will probably have a worse risk-benefit trade off than the formalised use of league tables.
[ترجمه گوگل]این احتمالاً نسبت به استفاده رسمی از جداول لیگ، معاوضه ریسک و سود بدتری خواهد داشت [ترجمه ترگمان]این احتمالا یک تجارت سود آور بدتر از استفاده رسمی از جداول اتحادیه خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You have to trade off stability with power consumption.
[ترجمه گوگل]شما باید ثبات را با مصرف برق عوض کنید [ترجمه ترگمان]شما باید ثبات را با مصرف برق مبادله کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There only existed a trade off between the unemployment rate and the rate of increase in the rate of inflation.
[ترجمه گوگل]فقط یک مبادله بین نرخ بیکاری و نرخ افزایش نرخ تورم وجود داشت [ترجمه ترگمان]تنها یک تجارت بین نرخ بیکاری و نرخ افزایش نرخ تورم وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The President decided to declare his readiness to trade off our atmospheric series.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور تصمیم گرفت آمادگی خود را برای معامله سریال جوی ما اعلام کند [ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تصمیم گرفت آمادگی خود برای مبادله مجموعه جوی ما را اعلام کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They would be able to trade off their looks and manage on that alone.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند ظاهر خود را تغییر دهند و به تنهایی روی آن مدیریت کنند [ترجمه ترگمان]آن ها قادر خواهند بود نگاه خود را به تنهایی انجام دهند و آن را به تنهایی مدیریت کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. To each country technology innovation policy had comprehensive trade off study.
[ترجمه گوگل]برای هر کشوری سیاست نوآوری فناوری مطالعه جامع مبادله ای داشت [ترجمه ترگمان]برای هر کشور، سیاست نوآوری تکنولوژی تجارت فراگیر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. There is a trade-off between doing the job accurately and doing it quickly.
[ترجمه گوگل]بین انجام دقیق کار و انجام سریع آن تعادل وجود دارد [ترجمه ترگمان]یک تجارت بین انجام دقیق کار و انجام سریع آن وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. There is a trade-off between the benefits of the drug and the risk of side effects.
[ترجمه گوگل]بین فواید دارو و خطر عوارض جانبی تعادل وجود دارد [ترجمه ترگمان]بین منافع مواد مخدر و خطر عوارض جانبی یک تجارت وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. For some car buyers, lack of space is an acceptable trade-off for a sporty design.
[ترجمه گوگل]برای برخی از خریداران خودرو، کمبود فضا یک معامله قابل قبول برای طراحی اسپرت است [ترجمه ترگمان]برای برخی از خریداران خودرو، فقدان فضای کافی برای طراحی ورزش و ورزش مورد قبول است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. She said that she'd had to make a trade-off between her job and her family.
[ترجمه گوگل]او گفت که باید بین شغل و خانواده اش معاوضه ایجاد کند [ترجمه ترگمان]او گفت که باید یک معامله تجاری بین شغلش و خانواده اش انجام دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. There has to be a trade-off between quality and quantity if we want to keep prices low.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهیم قیمت ها را پایین نگه داریم، باید بین کیفیت و کمیت معاوضه وجود داشته باشد [ترجمه ترگمان]اگر بخواهیم قیمت ها را پایین نگه داریم باید توازن بین کیفیت و کمیت وجود داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. This trade-off underscores a serious tension between open architecture and investment incentive during the initial deployment and development of the I-way.
[ترجمه گوگل]این مبادله بر تنش جدی بین معماری باز و انگیزه سرمایه گذاری در طول استقرار اولیه و توسعه I-way تاکید می کند [ترجمه ترگمان]این توازن بین معماری باز و انگیزه سرمایه گذاری در طول استقرار اولیه و توسعه روش اول تاکید می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. It also requires trade-offs and compromises, just as any collective action does.
[ترجمه گوگل]این نیز مستلزم داد و ستد و سازش است، درست مانند هر اقدام جمعی [ترجمه ترگمان]همچنین به مصالحه و سازش نیاز دارد، همانگونه که هر اقدام جمعی انجام می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. It is very beneficial to work for yourself, but there are trade-offs.
[ترجمه گوگل]کار کردن برای خودتان بسیار سودمند است، اما معاوضه هایی وجود دارد [ترجمه ترگمان]کار کردن برای خودتان بسیار مفید است، اما offs وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. Schor's evidence is in direct contradiction to the neo-classical income / leisure trade-off model outlined above.
[ترجمه گوگل]شواهد Schor در تضاد مستقیم با مدل مبادله درآمد / اوقات فراغت نئوکلاسیک است که در بالا ذکر شد [ترجمه ترگمان]شواهد Schor در تضاد مستقیم با مدل مالیات بر درآمد \/ اوقات فراغت neo است که در بالا ذکر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. However, taking account of dignity requires the acceptance of any necessary trade-offs between it and other valued objectives.
[ترجمه گوگل]با این حال، در نظر گرفتن عزت مستلزم پذیرش هرگونه مبادله ضروری بین آن و سایر اهداف ارزشمند است [ترجمه ترگمان]با این حال، در نظر گرفتن شان و منزلت، نیاز به پذیرش هرگونه موازنه تجاری لازم بین آن و دیگر اهداف با ارزش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. The payment of dividends therefore represents a trade-off between agency costs and flotation costs.
[ترجمه گوگل]بنابراین پرداخت سود سهام نشان دهنده یک مبادله بین هزینه های نمایندگی و هزینه های شناورسازی است [ترجمه ترگمان]بنابراین پرداخت سود سهام نشان دهنده توازن بین هزینه های نمایندگی و هزینه های شناور است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. The old trade-off between ease of use and security must therefore be addressed.
[ترجمه گوگل]بنابراین باید به مبادله قدیمی بین سهولت استفاده و امنیت پرداخت [ترجمه ترگمان]بنابراین تجارت قدیمی بین سهولت استفاده و امنیت باید مورد توجه قرار گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Living organisms have a similar tradeoff in deciding how much mutation and innovation is needed to keep up with a changing environment.
[ترجمه گوگل]موجودات زنده در تصمیم گیری در مورد اینکه چقدر جهش و نوآوری برای همگام شدن با یک محیط در حال تغییر نیاز است، معامله مشابهی دارند [ترجمه ترگمان]موجودات زنده تفاوت مشابهی در تصمیم گیری درباره اینکه چقدر جهش و نوآوری برای حفظ محیط در حال تغییر مورد نیاز است، دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. Every managerial decision required trade-offs among competing interests.
[ترجمه گوگل]هر تصمیم مدیریتی مستلزم معاوضه بین منافع رقیب بود [ترجمه ترگمان]هر تصمیم مدیریتی نیاز به توازن بین منافع رقیب دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مبادله کردن (فعل)
exchange, intercommunicate, swap, trade, chaffer, dicker, interchange, trade off
سبک و سنگین کردن (فعل)
trade off
تخصصی
[حسابداری] فداکردن، یکی را نسبت به دیگری بهای بیشتر دادن [کامپیوتر] سبک و سنگین کردن . [صنعت] سبک و سنگین کردن
انگلیسی به انگلیسی
• exchange, replacing one thing with another; compromise, concession a trade-off between two opposing things is a compromise or balance between them. tossup, barter
پیشنهاد کاربران
بده بستان برای به دست آوردن چیزی، چیزی را از دست دادن
تفاهم ، مصالحه ، اشتی جویی
دو چیزی که رابطه مستقیم با هم دارن. . . این بیشتر بشه اونم میشه. ارتباط دوطرفه
در علوم اقتصادی: - به معنای آب کردن کالا
تعادل
ترجیح بر اساس سود و زیان؛ صرف نظر کردن از عوارض ( زیان ) یک جنبه در ازای به دست آوردن محسنات ارزش مندتر ( سود ) از جنبه های دیگر. مثال: در انتخاب دارو برای بیمار، پزشک یا داروساز علی رغم وجود عوارض جانبی معین، با ترجیح فایده مندی های برتر ِ موجود آن را به بیمار تجویز می کند ... [مشاهده متن کامل]
A trade - off ( or tradeoff ) is a situational decision that involves diminishing or losing on quality, quantity, or property of a set or design in return for gains in other aspects. In simple terms, a tradeoff is where one thing increases, and another must decrease.
از معامله جاماندن
مبادله ای که سودش از ضررش بیشتره
( دارای بار معنایی منفی ) : سر دوراهی قرار دادن
معامله، معاوضه ( اسم )
مبادله کردن
trade - off Trade - off refers to a situation in which one thing is exchanged for another thing often involving a compromise between two competing goals or values. A trade - off usually involves giving up some benefits or advantages of one option in order to gain benefits or advantages from another option ... [مشاهده متن کامل]
اسم بِده بِستان از مفاهیم دانش اقتصاد است. در انتخاب های اقتصادی زمانی که یک انتخاب مستلزم از دست دادن سود یا امتیازی باشد و فرد در ازای انتخاب خود، این از دست دادن را به حساب آورده و بپذیرد، یک بده بستان انجام شده است. بده بستان زمانی پیش می آید که در زمان انتخاب میان دو گزینه، داشتن مقدار بیشتری از یک گزینه به معنای داشتن مقدار کمتری از گزینه دیگر شود. به عبارت دیگر زمانی که هر انتخابی مستلزم از دست دادنی است، فرد مجبور به بده بستان می شود. The company faced a trade - off between increasing profits and maintaining ethical standards. They decided to prioritize ethics and accept lower profits When choosing a car, there is often a trade - off between fuel efficiency and performance. A more fuel - efficient car may have less horsepower and vice versa A trade - off of working from home is the lack of interaction with colleagues, while a trade - off of working in an office is the time and expense of commuting In deciding on a college major, there may be a trade - off between pursuing a passion and choosing a field with better job prospects A trade - off of using renewable energy sources is the higher upfront cost of installation, while a trade - off of using fossil fuels is the negative impact on the environment When designing a product, there may be a trade - off between cost and quality. A cheaper product may have lower quality components, while a more expensive product may have higher quality components The government has to balance the trade - off between economic growth and environmental conservation. Policies that promote economic growth may have negative environmental impacts, while policies that protect the environment may have negative economic impacts A trade - off of eating healthier is the higher cost of organic and whole foods, while a trade - off of eating less healthy is the negative impact on one's health over time
اولویت بندی، اولویت بندی کردن
سنجیده
جبران
سعی و خطا بالا و پایین کردن بررسی دقیق
بـِده بــِستان ( به انگلیسی: Trade - off ) از مفاهیم دانش اقتصاد است. در انتخاب های اقتصادی زمانی که یک انتخاب مستلزم از دست دادن سود یا امتیازی باشد و فرد در ازای انتخاب خود، این از دست دادن را به حساب آورده و بپذیرد، یک بده بستان انجام شده است. ... [مشاهده متن کامل]
بده بستان زمانی پیش می آید که در زمان انتخاب میان دو گزینه، داشتن مقدار بیشتری از یک گزینه به معنای داشتن مقدار کمتری از گزینه دیگر شود. به عبارت دیگر زمانی که هر انتخابی مستلزم از دست دادنی است، فرد مجبور به بده بستان می شود. نمونه ها به طور متوسط بین کار بیرون از خانه و میزان صرف وقت برای تولید محصولات و خدمات در داخل خانه یک بده - بستان برقرار است. کار بیش تر بیرون از خانه به معنی حضور کم تر در تولید خانگی و بنابراین کاستن از سطح تولید در داخل منزل است. اگر بخش مهمی از نیازهای پایه ای خانواده ( غذا، شست وشوی پوشاک، نظارت بر آموزش کودکان و . . . ) از تولید داخل خانه تأمین شود و جای گزینی برای آن در بیرون نباشد کار زنان برای خانواده بسیار پرهزینه خواهد بود چرا که باعث کاهش کمی یا کیفی در تولید محصولاتی می شود که جای گزینی برای آن وجود ندارد. گسترش انواع مواد غذایی آماده، مهد کودک ها، خدمات نظافت منزل و غیره در بسیاری جوامع این بده بستان را به صرفه تر کرده و به شدت انگیزه زنان برای مشارکت در بازار کار را زیاد می کند. نمونه دیگر: برخی معتقدند، سیاست های مدیریت تقاضای دولت در یک زمان نمی تواند، دو هدف تورم و بیکاری را با هم دنبال کند و به اصطلاح نوعی بده بستان بین اهداف وجود دارد. به عبارت دیگر اگر دولت بخواهد هدف کاهش تورم را دنبال کند، این کار به هزینه افزایش بیکاری خواهد بود و بالعکس. A trade - off ( or tradeoff ) is a situational decision that involves diminishing or losing one quality, quantity, or property of a set or design in return for gains in other aspects. In simple terms, a tradeoff is where one thing increases, and another must decrease. Tradeoffs stem from limitations of many origins, including simple physics – for instance, only a certain volume of objects can fit into a given space, so a full container must remove some items in order to accept any more, and vessels can carry a few large items or multiple small items. Tradeoffs also commonly refer to different configurations of a single item, such as the tuning of strings on a guitar to enable different notes to be played, as well as an allocation of time and attention towards different tasks. The concept of a tradeoff suggests a tactical or strategic choice made with full comprehension of the advantages and disadvantages of each setup. An economic example is the decision to invest in stocks, which are risky but carry great potential return, versus bonds, which are generally safer but with lower potential returns. The term is also used widely in an evolutionary context, in which case the processes of natural selection and sexual selection are in reference as the ultimate decisive factors. In biology, the concepts of tradeoffs and constraints are often closely related. In economics, a trade - off is commonly expressed in terms of the opportunity cost of one potential choice, which is the loss of the best available alternative. An opportunity cost example of trade - offs for an individual would be the decision by a full - time worker to take time off work with a salary of $50, 000 to attend medical school with an annual tuition of $30, 000 and earning $150, 000 as a doctor after 7 years of study. If we assume for the sake of simplicity that the medical school only allows full - time study, then the individual considering stopping work would face a trade - off between not going to medical school and earning $50, 000 at work, or going to medical school and losing $50, 000 in salary and having to pay $30, 000 in tuition but earning $150, 000 or more per year after 7 years of study. Examples The concept of a trade - off is often used to describe situations in everyday life. Trash cans that are used inside and then taken out to the street and emptied into a dumpster can be small or large. A large trash can does not need to be taken out to the dumpster so often, but it may become very heavy and difficult to move when full. The choice of big versus small trash can is a trade - off between the frequency of needing to take out the trash and ease of use. In the case of food waste, a second trade - off presents itself. Large trash cans are more likely to sit for a long time in the kitchen, leading to the food decomposing and a nasty odor. A small trash can will likely need to be taken out to the dumpster more often, thus greatly reducing or eliminating the odor. Of course, a user of a large trash can could simply carry the can outside frequently, but the larger can would be more cumbersome to take out often, and the user would have to think more about when to take the can out. In cold climates, mittens in which all the fingers are in the same compartment work well to keep the hands warm, but this arrangement also confines finger movement and prevents the full range of hand function. Gloves, with their separate fingers, do not have this drawback, but they do not keep the fingers as warm as mittens do. As such, with mittens and gloves, the trade - off is warmth versus dexterity. Similarly, warm coats are often bulky and impede the wearer's freedom of movement. Thin coats give the wearer more freedom of movement, but they are not as warm as a thicker coat would be. When copying music from compact discs to a computer, lossy compression formats, such as MP3, are used routinely to save hard disk space, but some information is lost resulting in lower sound quality. Lossless compression schemes, such as FLAC or ALAC take much more disk space, but do not affect sound quality. Large cars can carry many people, and since they have larger crumple zones, they may be safer in an accident. However, they also tend to be heavy ( and often not very aerodynamic ) and thus usually have relatively poor fuel economy. Small cars like the Smart Car can only carry two people, and being lightweight, they are more fuel - efficient. At the same time, the smaller size and weight of small cars mean that they have smaller crumple zones, which means occupants are less protected in case of an accident. In addition, if a small car has an accident with a larger, heavier car, the occupants of the smaller car will fare more poorly. Thus car size ( large versus small ) involves multiple tradeoffs regarding passenger capacity, accident safety, and fuel economy.
۱ - [اسم] هزینه ی فرصت؛ یعنی هزینه ای که صرف شده و در آینده فرصتی ایجاد خواهد کرد علاوه بر برگشت سرمایه، سودی هم خواهد داشت ۲ - [فعل] صرفیدن؛ مقرون به صرفه بودن؛ ارزیدن [غیررسمی] این به آن در؛
گزینش مقایسه ای - معاوضه از طریق جایگزینی - جایگزینی یکی با دیگری - سبک و سنگین میان اجزای انتخابی - خارج سازی گزینه های غیر دارای مزیت کمتر
برقراری توازن
گاهی اوقات به معنی رابطه معکوس بین دو معیار
بالا و پایین داشتن: یک معیار را بالا ببریم ضرورتا دیگری پایین می آید ، که معمولا حالت بهینه برقراری توازن بین معیارها است
بده بستان مصالحه
سبک سنگین کردن مبادله کردن
توازن برقرار کردن بین . . . .
سبک سنگین کردن
بده بستان. در زمان انتخاب میان دو گزینه، داشتن مقدار بیشتری از یک گزینه به معنای داشتن مقدار کمتری از گزینه دیگر شود.
هم سنجی موازنه مقایسه نسبت معایب و محاسن دو چیز سبک و سنگین کردن خوبی ها و بدی ها مبادله قابلیت مبادله
تجارت، توازن، تعادل
بده بستان، سبک و سنگین کردن امور
چیری را فدای دیگری کردن give up one thing in order to get something else that you also desire. I don’t have to make the tradeoff between my job and my safety. ”
مبادله، بده و بستان، تاخت زنی
compromise =
برقراری تعادل بین دو یا چند معیار ( الکترونیک ) معمولا دو معیار بر روی هم اثر عکس دارند. مانند " سرعت و دقت" یا "قیمت و کیفیت"
در عوض. . . ، کاری رو قبول کردن در ازای. . . . به نوبت کاری رو انجام دادن، نوبتی کردن کاری فدا کردن، پذیرفتن، دادن، چیزی غیر دلخواه در ازای منفعتی دیگر
ایجاد توازن بین دو وضعییت یا کیفیت برای کسب نتیجه مطلوب
داد و ستد مبادله پایاپای
مصالحه
در مهندسی برق: پیدا کردن بهترین ترین حالت پیدا کردن مناسب ترین حالت